محیط زیست نیازمند نظریه پردازی است. نشرو بازنشر مطالب در این کانال به معنای تایید آن ها نیست. صفحه ما در اینستاگرام https://instagram.com/sahat_zist?utm_source=ig_profile_share&igshid=oiuzhhz712pw تماس و پیشنهادات: @sahatzistadmin @AnooshehZahra
ترجمه و تلخیصِ مدخل «فلسفه محیط زیست زنانهنگر» از دانشنامه فلسفی استنفورد. 🖋نوشته
ترجمه و تلخیصِ مدخل «فلسفه محیط زیست زنانهنگر» از دانشنامه فلسفی استنفورد
@sahatzist
قسمت چهارم :چشماندازهای زنانهنگر دربارۀ بومشناسی ژرف
🖋نوشته #کارن_جی_وارن
✅ فلسفۀ محیط زیست جدید مفروضات و ادعاهای بنیادین فیلسوفان بزرگ در حوزۀ مسائل محیط زیستی را به چالش کشید و مسائلی را طرح کرد که هیچگاه مورد توجه نظریه پردازان اخلاق نبوده است. یکی از تأثیرگزارترین این مسائل «بومشناسی ژرف" است.
@sahatzist
✅آرنه نایس، فیلسوف نروژی و مبدع اصطلاح «بومشناسی ژرف»، از این اصطلاح برای اشاره به ریشههای مفهومی عمیق بحرانهای محیط زیستی استفاده کرده و آن را در برابر «بومشناسی سطحی» قرار میدهد. به نظر او فقط با بومشناسیِ ژرف است که میتوانیم مشکلات زیستمحیطی درحوزۀ آلودگی آبوهوا، استفاده از منابع طبیعی، مصرفزدگی و ازدیاد جمعیت و… را زیر سایۀ پیشفرضهای غلط، مفاهیم، باورها و ارزشهای فلاسفۀ بزرگ ببینیم.
@sahatzist
✅به لحاظ تاریخی، ظهور فلسفۀ اکوفمینیستی پیوند نزدیکی با بومشناسی ژرف دارد. این پیوند حول دو محور مهم برای فلسفۀ اکوفمینیستی سامان یافته بود:
1️⃣ نخست، نقد بومشناسی ژرف به فلاسفۀ غربی بزرگ به جهت اندیشههای انسانمدارانۀ آنها دربارۀ ارتباط انسانـطبیعت.
2️⃣دوم، مفهوم خود. هر دو این ویژگیها مورد انتقاد یکی از پیشگامان فلسفۀ اکوفمینیسم یعنی وال پلاموود قرار گرفت.
✅پلاموود میگوید انتقاد بومشناسی ژرف به انسانمحوری ناقص است، زیرا آنچه به لحاظ تاریخی فلاسفۀ بزرگ به آن اعتقاد داشتهاند نه محوریت انسان که محوریت مردان بوده است. انتقاد دوم پلاموود به اصل خودتحققبخشی در اندیشۀ ژرف بومشناسان است که معتقدند خود فقط زمانی تحقق مییابد که در هستی ادغام شود. پلاموود میگوید این اصل نادرست است زیرا «نظریۀ انفصال» را دستنخورده رها کرده است (بنا به این نظریه، شکاف وجودشناختی آشکاری میان انسان و فرهنگ وجود دارد). پلاموود میگوید نظریۀ بومشناسی ژرف سه پیشفرض معیوب دربارۀ خود را بدون بررسی و انتقاد حفظ کرده است:
🔸یکی «خودِ غیرقابل تشخیص» که منکر هرگونه مرز و تمایز میان انسان و طبیعت است
🔸دیگری «خودِ توسعه یافته» که به تفاوتهای میان خودها اهمیتی نمیدهد و یک مفهوم از خود را قابل تعمیم به همه میداند،
🔸 و در نهایت «خود متعالی» که از همۀ تعلقات، احساسات، خواستهها و امیال، بستگیها و وابستگیها تعالی یافته است. مفهوم خودی که پلامود از آن دفاع میکند فردیت و خاص بودن خویشتن را به رسمیت میشناسد و در عین حال میپذیرد که خودها به هم وابستهاند نه تعالی یافته و بی ارتباط با دنیا.
@sahatzist
◀️اکوفمینیسم
✅پیشتر در اشاره به فلسفۀ اخلاق حیوانات، فلسفۀ اخلاق زمین و بومشناسیِ ژرف به اکوفمینیسم اشاره کردیم اما در این بخش میخواهیم ماهیت آن را به عنوان یکی از انواع خاص فلسفۀ محیطزیست بشناسیم.
فرانسواز دوبون در 1974 برای توجه دادن به توان بالقوۀ زنان برای ایجاد انقلابی بومشناسانه از عبارت «فمینیسم زیستمحیطی/ فمینیسم اکولوژیکی» استفاده کرد. در ابتدا اکوفمینیسم برای اشاره به تنوع گستردهای از روابط میان زن و طبیعت به کار میرفت. این نکته آنجا اهمیت مییابد که بدانیم اکوفمینیسم بهمثابۀ دیدگاهی مشخصاً فلسفی تا اواخر دهۀ 1980 و اواسط 1990 مورد توجه قرار نگرفته بود.
اما ویژگیهای مشترک و عمومی فلسفۀ اکوفمینیستی از این قرار است:
🔸 کشف ماهیت ارتباط میان ستم بر زنان و سلطۀ ناموجه بر طبیعت
🔸 نقد دیدگاههای مردمدارِ فلاسفۀ غربی بزرگ (پیشفرضها، مفاهیم، ادعاها، تمایزات، دیدگاهها و نظریات) دربارۀ زنان و طبیعت
🔸خلق جایگزین و راه حل برای چنین دیدگاههای مردمداری.
@sahatzist
بهجاست اشاره کنم که بسیاری از فمینیستها میان ستم بر زنان و سلطه (ناموجه) بر طبیعت تفاوت قائلاند زیرا معتقدند فقط موجوداتی با ویژگیهایی مانند عقلانیت، قابلیت شناخت یا ادراک و حساسیت قابلیت ستمدیدگی و سرکوب دارند. در بافتار اندیشۀ غربی، موجودات طبیعی، سوای انسان، مانند صخرهها، گیاهان، رودها یا طبیعت به معنای عام واجد چنین ویژگیهایی نیستند. اما حیوانات چه؟
بسیاری از فلاسفۀ محیطزیستِ زنانهنگر معتقدند حیوانات، خاصه حیوانات