ترجمه و تلخیصِ مدخل «فلسفه محیط زیست زنانه‌نگر» از دانشنامه فلسفی استنفورد. 🖋نوشته

ترجمه و تلخیصِ مدخل «فلسفه محیط زیست زنانه‌نگر» از دانشنامه فلسفی استنفورد
@sahatzist
قسمت چهارم :چشم‏‌اندازهای زنانه‌نگر دربارۀ بوم‌شناسی ژرف

🖋نوشته #کارن_جی_وارن

✅ فلسفۀ محیط‏ زیست جدید مفروضات و ادعاهای بنیادین فیلسوفان بزرگ در حوزۀ مسائل محیط‏ زیستی را به چالش کشید و مسائلی را طرح کرد که هیچ‌‏گاه مورد توجه نظریه‏ پردازان اخلاق نبوده است. یکی از تأثیرگزارترین این مسائل «بوم‌‏شناسی ژرف" است.
@sahatzist
✅آرنه نایس، فیلسوف نروژی و مبدع اصطلاح «بوم‏‌شناسی ژرف»، از این اصطلاح برای اشاره به ریشه‌های مفهومی عمیق بحران‌های محیط زیستی استفاده کرده و آن را در برابر «بوم‏‌شناسی سطحی» قرار می‌دهد. به نظر او فقط با بوم‏شناسیِ ژرف است که می‌توانیم مشکلات زیست‏محیطی درحوزۀ آلودگی آب‏و‏هوا، استفاده از منابع طبیعی، مصرف‏زدگی و ازدیاد جمعیت و… را زیر سایۀ پیش‌فرض‌های غلط، مفاهیم، باورها و ارزش‌های فلاسفۀ بزرگ ببینیم.
@sahatzist
✅به لحاظ تاریخی، ظهور فلسفۀ اکوفمینیستی پیوند نزدیکی با بوم‌شناسی ژرف دارد. این پیوند حول دو محور مهم برای فلسفۀ اکو‏فمینیستی سامان یافته بود:
1️⃣ نخست، نقد بوم‌شناسی ژرف به فلاسفۀ غربی بزرگ به جهت اندیشه‌های انسان‌مدارانۀ آنها دربارۀ ارتباط انسان‏ـ‏طبیعت.
2️⃣دوم، مفهوم خود. هر دو این ویژگی‌ها مورد انتقاد یکی از پیشگامان فلسفۀ اکو‏فمینیسم یعنی وال پلاموود قرار گرفت.

✅پلاموود می‌گوید انتقاد بوم‌شناسی ژرف به انسان‌محوری ناقص است، زیرا آنچه به لحاظ تاریخی فلاسفۀ بزرگ به آن اعتقاد داشته‌اند نه محوریت انسان که محوریت مردان بوده است. انتقاد دوم پلاموود به اصل خود‏تحقق‌بخشی در اندیشۀ ژرف بوم‌شناسان است که معتقدند خود فقط زمانی تحقق می‏یابد که در هستی ادغام شود. پلاموود می‌گوید این اصل نادرست است زیرا «نظریۀ انفصال» را دست‏نخورده رها کرده است (بنا به این نظریه، شکاف وجودشناختی آشکاری میان انسان‏ و فرهنگ وجود دارد). پلاموود می‌گوید نظریۀ بوم‌شناسی ژرف سه پیش‌فرض معیوب دربارۀ خود را بدون بررسی و انتقاد حفظ کرده است:
🔸یکی «خودِ غیرقابل‏ تشخیص» که منکر هرگونه مرز و تمایز میان انسان و طبیعت است
🔸دیگری «خودِ توسعه‏ یافته» که به تفاوت‌های میان خودها اهمیتی نمی‌دهد و یک مفهوم از خود را قابل‏ تعمیم به همه می‌داند،
🔸 و در نهایت «خود متعالی» که از همۀ تعلقات، احساسات، خواسته‏‌ها و امیال، بستگی‌ها و وابستگی‏‌ها تعالی یافته است. مفهوم خودی که پلامود از آن دفاع می‌کند فردیت و خاص بودن خویشتن را به رسمیت می‌شناسد و در عین حال می‌پذیرد که خودها به هم وابسته‌‏اند نه تعالی‏ یافته و بی‏ ارتباط با دنیا.
@sahatzist
◀️اکوفمینیسم

✅پیش‌تر در اشاره به فلسفۀ اخلاق حیوانات، فلسفۀ اخلاق زمین و بوم‌شناسیِ ژرف به اکو‏فمینیسم اشاره کردیم اما در این بخش می‌خواهیم ماهیت آن را به عنوان یکی از انواع خاص فلسفۀ محیط‏زیست بشناسیم.

فرانسواز دوبون در 1974 برای توجه دادن به توان بالقوۀ زنان برای ایجاد انقلابی بوم‏شناسانه از عبارت «فمینیسم زیست‏محیطی/ فمینیسم اکولوژیکی» استفاده کرد. در ابتدا اکو‏فمینیسم برای اشاره به تنوع گسترده‎ای از روابط میان زن و طبیعت به کار می‌رفت. این نکته آنجا اهمیت می‌یابد که بدانیم اکوفمینیسم به‏مثابۀ دیدگاهی مشخصاً فلسفی تا اواخر دهۀ 1980 و اواسط 1990 مورد توجه قرار نگرفته بود.

اما ویژگی‌های مشترک و عمومی فلسفۀ اکوفمینیستی از این قرار است:
🔸 کشف ماهیت ارتباط میان ستم بر زنان و سلطۀ ناموجه بر طبیعت
🔸 نقد دیدگاه‌های مرد‏مدارِ فلاسفۀ غربی بزرگ (پیش‌فرض‌ها، مفاهیم، ادعاها، تمایزات، دیدگاه‌ها و نظریات) دربارۀ زنان و طبیعت
🔸خلق جایگزین و راه‏ حل برای چنین دیدگاه‏‌های مرد‏مداری.
@sahatzist
به‏‌جاست اشاره کنم که بسیاری از فمینیست‌ها میان ستم بر زنان و سلطه (ناموجه) بر طبیعت تفاوت قائل‏اند زیرا معتقدند فقط موجوداتی با ویژگی‌هایی مانند عقلانیت، قابلیت شناخت یا ادراک و حساسیت قابلیت ستمدیدگی و سرکوب دارند. در بافتار اندیشۀ غربی، موجودات طبیعی، سوای انسان، مانند صخره‌ها، گیاهان، رودها یا طبیعت به معنای عام واجد چنین ویژگی‌هایی نیستند. اما حیوانات چه؟
بسیاری از فلاسفۀ محیط‏زیستِ زنانه‌نگر معتقدند حیوانات، خاصه حیوانات