محیط زیست نیازمند نظریه پردازی است. نشرو بازنشر مطالب در این کانال به معنای تایید آن ها نیست. صفحه ما در اینستاگرام https://instagram.com/sahat_zist?utm_source=ig_profile_share&igshid=oiuzhhz712pw تماس و پیشنهادات: @sahatzistadmin @AnooshehZahra
استخراج سوخت فسیلی گونهای خشونت است.. منبع: تارنمای ترجمان
استخراج سوخت فسیلی گونهای خشونت است
این مطلب تلخیصی است از سخنرانی نائومی کلاین در همایش ادوارد سعید در لندن، دربارۀ بحران زیستمحیطی و جنگ بر سر نفت، آب و خاک
منبع :تارنمای ترجمان
قسمت سوم:
@sahatzist
استخراجِ منابعْ گونهای خشونت است؛ زیرا این فرایند چنان لطمهای به زمین و آب میزند که سبب پایانیافتن شیوهای از زندگی و نیز موجب مرگ فرهنگهایی میشود که در دل آن زمینها بالیده است. سیاست رسمی دولت کانادا در طول سالها این بوده که ریشههای پیوند بومیان با فرهنگشان را پاره کند. دولتْ کودکانِ بومیان را بهزور از خانوادههایشان جدا میکند و به مدارس شبانهروزی میبرد. در آنجا سخنگفتن به زبان بومی و انجام آیینهای فرهنگی ممنوع است و البته سوءاستفادۀ فیزیکی و جنسی فراگیر. اخیراً یکی از گزارشهای حقیقتیاب این کار را «نسلکشی فرهنگی»نامیده است.
@sahatzist
آسیبهای روحی ناشی از این جداسازیهای اجباری از سرزمین، فرهنگ و خانواده، مستقیماً، با ناامیدیِ فراگیری مرتبط است که امروزهروز همچون خوره به جان بسیاری از قبایل اولیه افتاده است. فقط در یک مورد، در ماه آوریل، یازده نفر از اعضای قبیلۀ اتاواپیسکت که حدود دوهزار نفر جمعیت دارد، دست به خودکشی زدند. در این میان، شرکت دِبیرز طرح احداث معدن الماسی در قلمروی سنتی بومیان کانادا را کلنگ زده است. این طرح نیز مانند تمام طرحهای استخراجی، به بومیان امید و فرصتهای تازه را وعده داد. سیاستمداران و کارشناسان میپرسند: «چرا مردم اینجا را ول نمیکنند؟» اما درواقع بسیاری آنجا را ترک کردهاند. این آوارگی تا اندازهای بر سرنوشت هزاران زن بومی در کانادا اثرگذاشته است؛ آنها اغلب در شهرهای بزرگ، یا کشته شده یا گم شدهاند. «خشونت علیه زمین» پدیدهای است که عمدتاً بهمنظور استخراج سوختهای فسیلی صورت میگیرد. رسانهها بهندرت از ارتباط مستقیم خشونت علیه زنان با خشونت علیه زمین سخن میگویند؛ اما رابطۀ مستقیمی میان این دو مسئله وجود دارد.
@sahatzist
سوختهای فسیلی مناطق زیستی را در پای خویش قربانی میکنند و همیشۀ خدا کارشان همین بوده است. نمیتوان سیستمی بر پایۀ قربانیکردن مردم و محیطزیست بنا کرد؛ مگر اینکه پای روشنفکرانی نیز در میان باشد که این فرایند را توجیه کنند و بر استمرار آن پای بفشارند؛ از مانیفست سرنوشت تا ترا نولییس و شرقشناسی؛ از دهاتیهای عقبمانده تا سرخپوستهای عقبمانده. اغلب میشنویم که مقصر اصلیِ تغییرات آبوهوایی را «طبیعت انسانی»، حرص و آز ذاتی و کوتهبینی نوع بشر میدانند. گاهی هم به ما میگویند که انسانها زمین را در ابعاد جهانی چنان دگرگون کردهاند که الاندیگر در عصر آنتروپوسیم زندگی میکنیم؛ عصر انسانها.
@sahatzist
این شیوههای تبیینِ وضعیت فعلی ما معنایی کاملاً مشخص و البته ناگفته دارد: انسانها گونهای واحدند و طبیعت انسانی را میتوان به خصیصههایی فروکاست که موجد این بحران بوده است. بدینترتیب، نظامهایی که برخی انسانها ایجاد کردهاند و برخی دیگر سرسختانه در برابرشان مقاومت کردهاند، کاملاً رفع اتهام خواهند شد؛ نظامهایی همچون سرمایهداری، استعمار و مردسالاری. اِسناد این بحران به طبیعت انسانیْ نقش نظامهای انسانی دیگری را نیز که زندگی ما را بهشیوهای متفاوت سروسامان میدهند، کاملاً از نگاه دور میدارد. این نظامها بر این نکته پای میفشارند که انسانها باید به فکر هفت نسل پس از خود در آینده باشند؛ انسانها نهتنها باید شهروندان خوبی باشند، بلکه باید اسلاف خوبی نیز باشند؛ آنان نباید بیش از آنچه نیاز دارند، مصرف کنند و باید باقی را به زمین بازگردانند تا از چرخۀ تجدید حیات محافظت کنند و به آن جان ببخشند. چنین نظامهایی پیشازاین وجود داشتهاند و هنوز هم وجود دارند؛ اما هر بار که میگوییم بحران آبوهوا بحرانی است مربوط به «طبیعت انسان» و ما در «عصر انسان» زندگی میکنیم، درواقع چنین نظامهایی را نیز از یاد میبریم.
@sahatzist
عکس مربوط به مدرسه کودکان بومی کاناداست.
http://s1.upzone.ir/54117/2015-06-02T192736Z_1006960002_LYNXMPEB510ZF_RTROPTP_2_CANADA-US-CANADA-ABORIGINA_1.jpg