محیط زیست نیازمند نظریه پردازی است. نشرو بازنشر مطالب در این کانال به معنای تایید آن ها نیست. صفحه ما در اینستاگرام https://instagram.com/sahat_zist?utm_source=ig_profile_share&igshid=oiuzhhz712pw تماس و پیشنهادات: @sahatzistadmin @AnooshehZahra
آیا کسی شکی دارد که ما از سایر گونههای جانوری مثل مگس برتریم؟
آیا کسی شکی دارد که ما از سایر گونه های جانوری مثل مگس برتریم؟
@sahatzist
✅بسیاری از نظریه های جامعه شناسی محیط زیست درباره علل یا دلایل نوع رفتار بشر با طبیعت بر این نکته اساسی تاکید دارند که انسان ها طی فرآیندهای پیچیده تاریخی و علمی معتقد به این شده اند که آنها تکامل یافته ترین موجودات روی زمین اند و تفاوت های آنان با سایر موجودات زنده بسیار بیشتر از آن است که باعث شود تا کمی متواضعانه تر با جهان پیرامون خود برخورد کنند.
✅پشتوانه اخلاقی نوع رفتار انسان با طبیعت و دیگر گونه های بشری هیچ گاه خالی از آنچه در هر دوره ای "علم " خوانده می شود نبوده است. حالا این علم گاهی عاری از داده های تجربی قابل قبول و به سبک منطق ارسطویی بوده و گاهی هم خودش را در نظریه های متکی به روش های پوزیتیویستی و در قالب نظریه تکامل داروینی به رخ کشیده است. به همین جهت جوامع انسانی بعد از شروع خط و تمدن و برای توجیه هرگونه رفتار با طبیعت نه تنها منطق عقلانی داشته اند بلکه بعد از عصر روشنگری این "گل منطق" به "سبزه نظریه های منتچ از زیست شناسی و انسان شناسی و .." نیز آراسته شده است.
@sahatzist
✅ "زیستشناسیِ فرگشتیِ رشد "رشتهای نوبنیاد در زیستشناسی است و همساختشناسی (homology) شاخهای از آن است. در همساختشناسی آن همسانیهایی مطالعه میشود که میان گونههای زیستی که نیای مشترکی دارند وجود دارد. بزرگترین کشف در زیستشناسیِ فرگشتیِ رشد این است که در یک سطح بسیار ژرف همسانیهایی میان گونههای زیستی هست. این نظریه را «همسانیِ ژرف» مینامند. در حقیقت اگر تاکنون تفاوت ها مورد تاکید قرار می گرفت اما امروز شباهت ها توجه بیشتری را جلب می کند. به هر حال اگر فکر می کنید انسان تکامل یافته ترین موجود بشری است به کتاب «همسانیهای ژرف؟ همسانیهای عجیب میان انسانها و مگسها» که چندی پیش از سوی انتشارات کمبریج منتشر شده است نگاهی بیندازید. لویس هلد نویسنده این کتاب انسانها و مگسها را از نظر رشد ژنتیکی با هم مقایسه میکند تا شواهد و دلایلی را در تأیید نظریهی همسانیِ ژرف ارزیابی کند.
@sahatzist
🔸نیای مشترک انسانها و مگسها به ۶۰۰ میلیون سال پیش برمیگردد. آنچه از سیستم عامل این نیای مشترک در انسان و مگس به جای مانده در این کتاب با هم مقایسه میشوند.
🔸 ما بهطور معمول تصور میکنیم حشرات موجوداتی عجیب و بیگانه هستند که هیچ سنخیتی با ما انسانها ندارند؛ ما معمولاً این موجودات ریزجثه را اصلاً به حساب نمیآوریم یا آنها را فقط بهعنوان موجوداتی موذی میشناسیم و یا به دیدهی تحقیر در آنها مینگریم چراکه گمان میکنیم نسبت به ما انسانها موجوداتی ناقص و ابتدایی هستند.
🔸زمانی فیلسوف یونانی ارسطو حشرات را «بیخون» خواند و دیرزمانی پس از آن گیاهشناس سوئدی کارل لینه آنها را به یک ردهی جداگانه که اکنون «بندپایان» مینامیم تبعید کرد. تا کمتر از دو دههی پیش ما انسانها هنوز حشرات را صورتهایی از حیات که با انسان بسیار بیگانه اند به شمار میآوردیم و البته چندان دلیلی هم در اختیار نداشتهایم که آنها را چیزی جز این بدانیم.
🔸این دیدگاهِ بیگانهانگارِ قدیمی در سال ۲۰۰۱ پایان یافت، یعنی زمانی که ژنوم انسانها و مگسهای میوه را به دست آوردیم و توانستیم انسان را از نظر ژنتیکی با مگس مقایسه کنیم. در آن زمان بود که فهمیدیم همپوشانیهای زیادی (حدود ۵۰٪) میان ژنهای انسان و مگس وجود دارد. حتا این تصور خودبزرگبینانه که ما انسانها در نسبت به مگسها ژنهای بسیار بیشتری داریم نیز رد شد: انسانها حدود ۲۲۰۰۰ ژن و مگسها حدود ۱۵۰۰۰ ژن دارند، گرچه باز ممکن است ما انسانها بر اساس همین تفاوت نچندان زیاد بخواهیم خود را برتر بپنداریم. چنانکه زیستشناس آمریکایی جرالد رابین میگوید، اکنون معلوم شده که مگسها «انسانهای کوچکِ بالدار» هستند.
منبع:تارنمای زمانه
@sahatzist
ساحت زیست
http://uupload.ir/files/ht7x_untitledسبلسق.png