🌎 اگر واقعا می‌خواهیم گرمایش جهانی را جدی بگیریم، باید اعلام جنگ کنیم!

🌎 اگر واقعا می‌خواهیم گرمایش جهانی را جدی بگیریم، باید اعلام جنگ کنیم! (برونو لاتور، جامعه‌شناس فرانسوی)
@sahatzist
آنچه در زیر می خوانید برشی است از سخنان نائومی کلاین درباره کتاب "اخرین فرصت تغییر،سرمایه داری در برابر تغییر اقلیم" که تارنمای رویدادهای معماری آن را به فارسی برگردانده است. این کتاب در ایران با ترجمه مجید امینی ، در دسترس است ، و البته به سختی!

🔸تغییرات اقلیمی نه یک موضوع بلکه یک پیام است. پیامی که به ما می‌گوید، این نظام رو به افول است، و نحوه سازماندهی اقتصاد و تفکر ما درباره جایگاه‌مان در سیاره زمین از بیخ‌و‌بن ایراد دارد.

🔸راست‌گرایان این نکته را بهتر از اکثر لیبرال‌ها می‌فهمند، به همین دلیل است که با شور و حرارت تغییرات اقلیمی را انکار می‌کنند. هرچه به هسته اصلی محافظه‌کاری نزدیک‌تر باشید، هرچه سفت‌و‌سخت‌تر از منافع سرمایه در مقام منافع نظام مبتنی بر رقابت‌جویی مفرط دفاع کنید، احتمال آن بیشتر است که با تمام وجود تغییر اقلیمی را انکار کنید. چون اگر تغییر اقلیمی حقیقت داشته باشد، جهان‌بینی شما فرو می‌ریزد.
@sahatzist
🔸قضیه به این سؤال اصلی بر می‌گردد: «آیا قرار است رقابت‌جویی مفرط بر جهان ما حکمرانی کند، یا بالاخره روزی تعاون و همکاری بر جهان حاکم خواهد شد؟» حقیقت اینکه اگر قرار باشد رقابت‌جویی مفرط بر جهان ما حکم کند، جای هیچ امیدی نمی‌ماند؛ هیچ امیدی.

🔸به نظرم، یکی از دلایلی که تغییر اقلیمی به‌خصوص زندگی آمریکایی‌ها را در معرض خطر قرار می‌دهد همین نکته است. آمریکایی‌ها نمی‌توانند خودشان به تنهایی این مسئله را حل کنند. افزایش انتشار گازهای گلخانه‌ای ناشی از کشورهای در حال توسعه است. پس اگر قرار است از این مخمصه خارج شویم، باید فرایند تعاون و همکاری به منصه ظهور برسد. از همین‌روست که ما نیاز داریم به نوعی تغییر پارادایمی.

🔸 من ادعا نمی‌کنم که ما رقابت‌جو، خودخواه، و حریص نیستیم. بله هستیم. ما همه اینها هستیم. ما موجوداتی پیچیده، رقابت‌جو، حریص و بدخواه، و نیز مهربان، بخشنده و دلسوزیم. ولی در فرهنگی زندگی می‌کنیم که یک آینه کج‌و‌معوج جلوی ما گذاشته که می‌گوید: «ما فقط یکی از اینهاییم». و یک الگوی اقتصادی ساخته‌ایم که به ما می‌گوید وقتی نفع شخصی ما به حداکثر میزان خود برسد در نهایت به بیشترین سود برای اکثر مردم می‌انجامد. این ترفند نظریه اقتصادی بازار آزاد است. این نظریه از شما نمی‌خواهد فقط خودخواه باشید و به دیگران وقعی ننهید. بلکه به شما می‌گوید با خودخواه‌بودن به دیگران کمک می‌کنید. و اگر بخواهید مستقیما به دیگران کمک کنید، به آنها صدمه می‌زنید. همان چیزی است که به آدم‌هایی که با آین رند و میلتون فریدمن بار آمده‌اند حقنه کرده‌اند.
@sahatzist
🔸بعد از فروپاشی اقتصادی آرژانتین در سال ۲۰۰۱ چندسالی در آرژانتین زندگی کردم و دیدم جامعه خود را از بیخ و بن تغییر می‌دهد و متحد می‌شود. وقتی این کشور به‌عنوان مثال بارز نولیبرالیسم دریافت همه‌چیز توهمی بیش نبوده یک لحظه انقلابی ناب بود، یک لحظه مطلقا زیبا. در عرض سه هفته پنج رئیس‌جمهور را سرنگون کردند، و بعد انفجار دموکراسی مشارکتی، انجمن‌های محلات در گوشه‌و‌کنار خیابان‌ها برگزار می‌شد. از این جهت خوش‌شانس بودم که به آنجا رفتم و در لحظه وقوع این اتفاق حضور داشتم. کسانی هم که در تظاهرات علیه سازمان تجارت جهانی در سیاتل حضور داشتند خوش‌شانس بودند. آدم‌هایی که در جنبش اشغال وال‌استریت در نیویورک بودند هم این لحظه را تجربه کردند که مردم گردهم می‌آیند و به یکدیگر می‌گویند: «صبر کنید، هر چیزی که بهمان درباره خودمان و شهرمان گفته‌اند کذب بوده». مردم تشنه برقراری چنین ارتباطاتی‌اند.
@sahatzist
🔸فکر می‌کنم آنچه در آلمان در حال وقوع است زمین بازی را تغییر می‌دهد. بی‌نقص نیست، چون مرکل در مقابل لابی زغال‌سنگ ایستادگی نمی‌کند و همچنان زغال‌سنگ صادر می‌کنند. ولی این نکته مهمی است که آلمان طی یک دهه به جایی رسیده که ۲۵ درصد کل انرژی‌اش تجدیدپذیر است، یعنی انرژی بادی و خورشیدی غیرمتمرکز. آلمان یک اقتصاد پیشرفته صنعتی است. در ایالات متحده این رقم بین چهار تا شش درصد است.
پس آیا رمز و رازی در کار است؟ نه. باید کربن را گران کنیم، خیلی گران. باید مرزهای سوخت‌های فسیلی را ببندیم، همان‌طور که مثلا می‌گوییم، «نه، نه، اجازه حفاری در قطب شمال ندارید». خیلی واضح است چه باید کرد. تکنولوژی‌اش هست، اقتصادش هست. ولی باید به اندازه کاف