پیدایش دوباره یک کلیشه. میان فمینیسم و محیط زیست گرایی (اکولوژی) پیوندی «طبیعی» هست؟

پیدایش دوباره یک کلیشه
@sahatzist
آیا میان فمینیسم و محیط زیست گرایی (اکولوژی) پیوندی «طبیعی» هست؟

قسمت پایانی :بازگشت به «حوزه های جداگانه»؟

منبع: لوموند دیپلماتیک

نویسنده : Janet Biehl جنت بیل :فعال محیط زیست گرایی اجتماعی، برلینگتون (ورماونت، ایالات متحده آمریکا). نویسنده کتاب طرحی نو در سیاست ورزی اکوفمینیست
@sahatzist

...در ایالات متحده به تازگی و پس از فروپاشی مالی ناشی از آزمندی وال استریت، تفسیر رمانتیک از رابطه میان زن و طبیعت بار دیگر جان گرفته: شانون هیس در کتابش درباره زنان خانه دار رادیکال می نویسد «زنان به روابط و استراتژیهای بلند مدت که برای نسلهای آینده اولویت قائل می شوند تمایل دارند».
@sahatzist
اینان تجسمهای نوین زمین مادر اند که از منافع اقتصادی ای که تحصیلات بالا و یک زندگی حرفه‌ای می‌توانست برایشان به ارمغان بیاورد می گذرند: انتخابشان این است که در خانه بمانند تا به خانواده‌شان برسند و با استفاده از مواد غذایی گوارایی که در باغچه شان پرورش می‌دهند برای کودکانشان تغذیه سالمی فراهم کنند. این زنان روابطشان را با دیگران بسط می‌دهند و برای سادگی و اصالت اهمیت قائل می شوند. کانون خانوادگی آنان خودکفاست و بنابراین تور نجاتی است در برابر احتمال یک فاجعه اقتصادی و سهم آن در تولید گازهای گلخانه ای نیز بسیار اندک است. بدین ترتیب این زنان موفق می‌شوند از نظر شخصی به شکوفایی برسند و به زندگی خود معنا ببخشند، دست کم در نگاه نخست چنین به نظر می رسد.
@sahatzist
دفاع از محیط زیست آن‌قدر سابقه دارد که پژوهشگران علوم اجتماعی فرصت یافته باشند مطالعات پیگیری درباره موضعگیریهای تفکیک شده زنان و مردان درباره مسائل مربوط به اکولوژی انجام دهند و تفاوتهای احتمالی را خاطرنشان شوند. از دهه ۱۹۸۰بیشترشان به این نتیجه رسیده‌اند که در کشورهای صنعتی زنان واقعاً بیش از مردان نگران نابودی محیط زیست هستند.

بنا بر برخی مطالعات، درست است که زنان سهم کمتری در تولید گازهای گلخانه ای دارند. یک گزارش سوئدی نشان می‌دهد که نقش مردان در گرمایش زمین نسبت به زنان بسیار بیشتر است، چرا که آنان فواصل درازتری را رانندگی می‌کنند: در سه چهارم موارد، مردان عامل تردد خودروها در سوئد هستند . اما درباره کنش سیاسی برخاسته از مسائل زیست محیطی چه می‌ توان گفت؟ به گفته انستیتوی پژوهش در سیاست زنان، در سطح سیاست کشوری مشارکت و نقش رهبری زنان کمتر از آن مردان است: مدیریت سازمانهای بزرگ اکولوژیست کشوری عمدتا مردانه است. در سطح محلی اما، در گروههایی که برای مبارزه علیه یک تهدید مشخص علیه محیط زیست، بهداشت یا امنیت جامعه تشکیل شده‌اند، شرکت زنان به عنوان عضو و راهبر از آن مردان بیشتر است. نزدیک به نیمی از گروههای شهروندان را که در واکنش به فجایع زیست محیطی همچون نشتهای مواد خطرناک از کارخانه ها یا حوادث هسته ای تشکیل می‌شوند یا زنان مدیریت می‌کنند یا اکثریت اعضایشان زن اند.
@sahatzist
اما آیا باید همه این رخدادها را دلیل وجود یک تفاوت جوهری دانست و کلیشه های مردسالارانه را دوباره زنده کرد؟ آیا باید پذیرفت که مردان در رأس جنبشهای اکولوژیست کشوری مسلط باشند، یا که زنان به تنهایی وظایف مربوط به رسیدگی به دیگران را بر عهده بگیرند؟ و تکلیف در برابر این‌ قدر ندیدنی که گروهی از زنان به نام فمینیسم بر خود تحمیل می کنند چیست؟

چون خطر بازگشت به «حوزه های جداگانه» وجود دارد. همان‌گونه که پگی اورنشتین جستارنویس فمینیست تأکید می کند فضای خانگی حتی برای خانه داران رادیکال هم نشاطش را از دست می‌دهد، اگر همسرانشان نقشی برابر در آن بر عهده نگیرند. او هشدار می‌دهد که « اگر [زنان] احساس نکنند که این رابطه حقیقتا برابر است» ممکن است دچار «زوال احترام به خویشتن، زوال سرزندگی و ناتوانی در وفق دادن دوباره خود با دنیا و یافتن جایگاه خویش» شوند. هنگامی که تقریبا همه پول خانوار را مردان در می‌آورند و زنان تقریبا به تنهایی به امور خانه رسیدگی می‌کنند، نوعی عدم تعادل در قدرت در درون خانواده‌ها حاصل می‌شود که به ضرر زنان و کودکان است. آیا یک تغییر واقعی که هم اجتماعی باشد و هم اکولوژیک ممکن است بدون توجه به این امور ایجاد شود؟
@sahatzist
#اکوفمنیسم