‍ 🌎دشتان زنان و آب؛ برشی اساطیری از آب در متن مقدس بندهش، برخیز ای پدر! آب را بیازاردند!

‍ 🌎دشتان زنان و آب؛برشی اساطیری از آب در متن مقدس بندهش، برخیز ای پدر ! آب را بیازاردند!
@sahatzist
🔸در طول چند هفته اخیر آمارهای مختلفی از مسمویت مردم مختلف ناشی از مصرف آب آلوده منتشر شده است. به نظر میرسد روند رو به گسترش آلودگی آب ها که زمانی از ورود پساب کارخانه ها به رودها شروع شده بود و بعد به استفاده از فاضلاب ها برای توسعه بخش کشاورزی رسیده بود، حالا دارد به آب شرب هم سرایت می کند.

🔸برای ایرانیان همواره آب در کنار آتش یکی از مقدس ترین عناصر طبیعت بوده و آلوده کردن آن گناهی نابخشودنی محسوب می شده است. از قضا اسلام نیز با توجه به جغرافیای محل ظهور و احکام ویژه ای که مستلزم وجود آب پاک است به صورت مستمر بر صرفه جویی در مصرف آب و پاکیزه نگه داشتن آن تاکید کرده ورزیده است، به همین علت از تعامل اسلام و باورهای باستانی-ایرانی حماسه ای از فناوری های تولید و توزیع آب سالم، همراه با الگوی مصرف بی نظیر شکل گرفته بود. اما طی فرآیندهایی که این یادداشت در صدد کشف و تفسیرآنها نیست وضعیت به چنین مرحله ای از آلودگی آب ها رسیده است.

🔸مطلبی که در زیر می خوانید قسمتی جذاب از متن باستانی و مقدس بندهش است. در این بخش، جهی دختر شیطان، به او که از نبرد با امشاسپندان خسته و نامید است، وعده می دهد که توانسته از طریق آلوده کردن آب نیروهای خیر را به زانو در آورد. شیطان به پاس این کار جهی بر او بوسه می زند و بوسه شیطان منجر به این میشود که او دچار دشتان( عادت ماهیانه) شود. با توجه به نظر بسیار منفی غالب ادیان باستانی و غیرباستانی نسبت به عادت ماهیانه زنان گویا دشتان به عنوان دوره ای سخت و غیرقابل گریز، مجازاتی است که به علت آلوده کردن آب توسط دختر شیطان ، الی الابد برای زنان در نظر گرفته شده است.جدا از این نگاه که به گفتمان امروز زن ستیز تلقی میشود،اگر پیروان این ادیان سر از گور برآورند و چنین آلودگی هایی در آب ببینید، انگاه چه مجازات هایی را در کتب مقدس خود تفسیر خوهند کرد؟
@sahatzist
🔻برخیز پدر! فره ایشان را بدزدم، آب را بیازارم!


...در دین گوید که اهریمن هنگامی که از کار افتادگی خویش و همهﻯ دیوان را دید، گیج شد و سه هزار سال به گیجی فرو افتاد. در آن گیجی، دیوان کماله جدا جدا گفتند که برخیز پدر ما! زیرا آن کارزار کنیم که هرمزد و امشاسپندان را از آن تنگی و بدی (رسد)

آن اهریمن تبهکار آرام نیافت و به سبب بیم از مرد پرهیزگار، از آن گیجی برنخاست، تا آنکه جهی [دختر شیطان] تبهکار، با بسر رسیدن سه هزار سال آمد، گفت که برخیز پدر ما! زیرا من در آن کارزار چندان درد بر مرد پرهیزگار ...هِلَم[فرونهم] که به سبب کردار من زندگی نباید. فره ایشان را بدزدم، آب را بیازارم،[....] همهﻯ آفرینش هرمزد آفریده را بیازارم.

او آن بدکرداری را چنان به تفصیل برشمرد که اهریمن آرامش یافت، از آن گیجی فراز جَست، سر جهی را ببوسید. این پلیدی که دشتانش خوانند بر جهی آشکار شد»
بندهش، فرنبغ دادگی؛ بهار، مهرداد (مصحح)؛ توس؛ 1385،

ساحت زیست
@sahatzist