اخلاق زمین. مطلب یکی از فصل‌های مهم کتاب «سالنامه‌ی یک شهرستان شنی» نوشته‌ی «آلدو لئوپولد» است

اخلاق زمین
@sahatzist
این مطلب یکی از فصل‌های مهم کتاب «سالنامه‌ی یک شهرستان شنی» نوشته‌ی «آلدو لئوپولد» است. این نوشته بعد از گذشت بیش از نیم قرن که از زمانِ نگارشِ آن می‌گذرد، در شمار تأثیرگذارترین مطالب نوشته شده در حوزه‌ی حفاظت از محیطِ زیست است.
منبع :مجله اینترنتی یوتوپیا
ترجمه‌: روزبه فیض

قسمت هشتم: هرمِ زمین
حمل و نقل یکی دیگر از عواملِ ایجادِ تغییراتِ اساسی است: گیاهان و جانورانی که بومیِ یک منطقه هستند در منطقه‌ی دیگری مصرف می‌شوند و به خاک باز می‌گردند. حمل و نقل باعث می‌شود که انرژی از صخره‌ها و هوای یک منطقه برداشت شود، ولی در منطقه‌ی دیگری به کار گرفته شود. ما باغچه‌هایمان را با نیتروژنِ موجود در کودهای گوانو بارور می‌کنیم. مرغ‌های دریایی با تغذیه از ماهی‌هایی که در آن‌سوی خطِ استوا زندگی می‌کنند این کودها را گردآوردی کرده‌اند. بنابراین، ظهورِ حمل و نقلِ مدرن، منجر به تغییرِ مدارهای محلی و خودکفای سابق در مقیاسی جهانی می‌شود.
فرایندِ تغییرِ هرم در راستایِ اراده‌ی انسان، منجر به آزاد شدنِ انرژی‌های ذخیره شده در زمین می‌شود. مصرفِ انرژی‌های ذخیره شده ممکن است برای مدتی کوتاه منجر به رونق گرفتنِ حیاتِ حیوان و گیاه، اهلی یا وحشی، شود. اما خرج کردنِ سریعِ سرمایه‌های زیستی، جریمه‌های سنگینِ آبنده را فقط برای مدتی پنهان می‌کند یا به تعویق می‌اندازد.
تصویر کردنِ زمین به مثابهِ یک مدارِ انرژی، به سه ایده‌ی اصلی زیر می‌انجامد:
@sahatzist
۱) زمین فقط خاک نیست.

۲) گیاهان و جانورانِ بومی جریانِ انرژی را باز نگاه می‌دارند، اما گونه‌های غیرِ بومی شاید از عهده‌ی این‌کار برنیایند.

۳) سرعت و بزرگی تغییراتی که توسطِ انسان اعمال می‌شود با تغییراتِ فرگشتی فرقِ اساسی دارد. تأثیرهای ناشی از این تغییرات به مراتب از قصد یا برنامه‌ی اولیه‌ی انسان‌ها گسترده‌تر است.

اگر این ایده‌ها را به طورِ همزمان در نظر بگیریم، دو موضوعِ مهم مطرح می‌شود. آیا زمین می‌تواند خود را با نظمِ جدید تحمیل شده توسط انسان تطبیق دهد؟ آیا می‌توانیم تغییراتِ مطلوب‌مان را با اعمالِ روش‌های کمتر خشن ایجاد کنیم؟

ظرفیتِ مجموعه‌های زیستی مختلف در تحملِ تحولاتِ خشن یکسان نیست. بعضی از هرم‌ها مانندِ هرمِ زمین در اروپای غربی تحملِ زیادی برای تغییر دارند. در این منطقه گونه‌های جانوری بزرگی منقرض شده‌اند؛ جنگل‌های باتلاقیِ آن به علفزار و کشتزار بدل گشته‌اند؛ گونه‌های گیاهی و جانوری متعددی به منطقه معرفی شده‌اند که بعضی از آن‌ها به صورتِ آفت عمل کرده‌اند؛ و جمعیت و پراکندگی گونه‌های بومی نیز دستخوشِ تغییراتِ‌ گسترده بوده است. با این حال خاکِ این منطقه هنوز سرِ‌ جایش است و به کمکِ وارداتِ موادِ غذایی مانندِ انواعِ کود، هنوز قابلیتِ باروری خود را حفظ کرده است. در ضمن جریانِ آب به صورتِ‌ عادی ادامه دارد و ساختارهای جدیدی ایجاد شده‌اند که به نظر می‌رسد به خوبی کار می‌کنند. هیچ مانع یا اختلالِ جدی در کارکردِ مدارِ انرژیِ زیستی در اروپا به چشم نمی‌خورد. به عبارتِ دیگر، اروپایِ غربی مجموعه‌ی زیستی مقاومی دارد. فرایندهای درونی‌ِ آن محکم و انعطاف‌پذیرند و در مقابلِ استرس‌ها تاب‌آوری بالایی از خود نشان می‌دهند. تغییراتی که توسطِ انسان در اروپا صورت گرفته، هرم را به سمتِ ایجادِ یک قرارِ موقت سوق داده که بر اساسِ آن زیست‌‌بومِ اروپا مناسبِ زندگیِ انسان و اغلبِ گیاهان و جانورانِ بومی آن باقی می‌ماند.

به نظر می‌رسد ژاپن نیز نمونه‌ی دیگری از چنین سیستم‌هایی است. تغییراتِ رادیکالی که توسطِ انسان در این کشور انجام شده به تحلیل رفتن مجموعه‌ی زیستی آن منجر نشده است.
@sahatzist
اما از این چند نمونه که بگذریم، اغلبِ مناطقِ مسکونی شده توسطِ انسان و حتی مناطقی که هنوز مستقیماً تحتِ تأثیرِ تمدن‌های انسانی قرار نگرفته‌اند، درجاتِ مختلفی از بی‌نظمی و اختلال را از خود نشان می‌دهند که دامنه‌ی آن‌ها بین نشانه‌های آغازینِ زوال تا تخریبِ گسترده متغیر است. تشخیصِ فرایندِ انسانیِ زوال در آسیایِ صغیر و شمالِ آفریقا دشوارتر است،‌ چرا که تأثیراتِ انسان با فرایندهای دیگر، نظیرِ تغییرِ اقلیم، که می‌توانند علت یا معلولِ تخریبِ محیطِ زیست باشند مخلوط شده است. منطقه‌های مشابهی در برخی مناطقِ آمریکا، مکزیک، آمریکای جنوبی، آفریقای جنوبی و استرالیا به چشم می‌خورند. مناطقی که تخریبِ خشونت‌بار و شتاب‌گیرنده‌ای در جریان است. اما من نمی‌توانم چشم‌اندازِ این منطقه‌ها را ارزیابی