محیط زیست نیازمند نظریه پردازی است. نشرو بازنشر مطالب در این کانال به معنای تایید آن ها نیست. صفحه ما در اینستاگرام https://instagram.com/sahat_zist?utm_source=ig_profile_share&igshid=oiuzhhz712pw تماس و پیشنهادات: @sahatzistadmin @AnooshehZahra
جامعهشناسی سیاسی بحران آب در ایران.. قسمت اول: کم آبی یا بحران آب. ✒️دکتر محمد فاضلی
جامعهشناسی سیاسی بحران آب در ایران
قسمت اول: کم آبی یا بحران آب
✒️دکتر محمد فاضلی
این مقاله در ویژه نامه اقتصادی روزنامه شرق تحت عنوان «بحران آب در ایران» به تاریخ 21 شهریور 1394 منتشر شده است.
کمآبی یا بحران آب
برای بحث درباره بحران آب و بالاخص برای آنکه زمینه برای ارائه تحلیلی از جنس جامعهشناسی سیاسی بحران آب فراهم شود، باید بین کمآبی بهمثابه پدیده اقلیمی و بحران آب تمایز جدی قائل شویم. کمآبی تحت تأثیر موقعیت اقلیمی ایران است و ابداً موضوع تازهای نیست، اما بحران آب محصول تعامل الگوی توسعه، اقتصاد سیاسی، کیفیت حکمرانی، تحولات جمعیت و اقلیم است و عمر آن به کمتر از 50 سال میرسد. کمآبی پدیدهای طبیعی است، و بحران آب مقولهای سیاسی-اجتماعی است که در تعامل با تحولات اقلیمی تشدید میشود. این تفکیک جایی برای توجیه پیدایش بحران با سازوکارهای صرفاً اقلیمی باقی نمیگذارد.
@sahatzist
تفکیک بین علیت اقلیمی و علیت سیاسی-اجتماعی در پیدایش بحران آب را باید با تمایز نهادن میان نقش نادانی و ناتوانی در مهار بحران تکمیل کرد. آیا بحران آب بهمثابه پدیدهای سیاسی-اجتماعی، مولود نادانی سیاستگذاران و مجریان است یا آنچه رخ داده در شرایط آگاهی بر ظهور تدریجی بحران، و در همان حال ناتوانی از بروز بحران رخ داده است؟ تحلیل نادانی هم میتواند وجه جامعهشناختی داشته باشد، اما وقتی سیستمی در عین دانایی به سوی بحران پیش میرود، شرایط برای تحلیل جامعهشناختی فراهمتر است. من در این نوشتار استدلال میکنم که مسأله از نادانستن نیست.
بحرانی که محصول فرایندهای سیاسی-اجتماعی دانسته شود، و نادانستن نقش زیادی در تبیین آن نداشته باشد، باید تن به تحلیلی جامعهشناختی و از جنس جامعهشناسی سیاسی بدهد. من در پی آن هستم که فرضیههایی درباره این رویکرد بیان کنم. به علاوه تلاش میکنم سازوکارهایی برآمده از تحلیل نظری و برخی شواهد را برای تبیین بهکار بگیرم.
@sahatzist
پیچیدگی مسأله و ضرروت تبیین کلان
بحران آب در ایران محصول علل متنوعی است و این تنوع نتیجه گستردگی و پیچیدگی مجموعه زیرساختها، نهادها، سازمانها، کنشگران و کنشهایی است که حول مقوله آب شکل گرفتهاند. هر کدام از این اجزا دارای کاستیهایی هستند که مجموعاً بحران آب در ایران را شکل میدهند. بنابراین محتاطانه آن است که بگوییم هیچ تبیین واحدی برای بروز بحران آب در ایران امکانپذیر نیست. همه اجزاء از سازوکارهای واحدی تبعیت نمیکنند و بنابراین سازوکارهای بروز بحران، و شیوه مواجهه با آنها در هر بخش متفاوت است. گاه اولویتهای کل سیستم و اجزای آن درست نیستند. برای مثال آمارهایی که ایران در چارچوب دومین گزارش کمیته تغییرات آب و هوایی به سازمان ملل ارایه کرده است نشان میدهد میانگین سالانه بارشهای جوی کشور 413 میلیارد مترمکعب است، از این میزان، 296 میلیارد مترمکعب آن بخار میشود. جریانهای سطحی نیز در کشور 92 میلیارد مترمکعب و نفوذ به آبخوانها تنها 6 درصد است. جریان سطحی هم 22 درصد را تشکیل میدهند. یعنی در مجموع 28 درصد آب بهصورت سطحی و زیرزمینی است (Department of Environment, 2010). به این ترتیب اگر بتوان به روشهای معمول در آبخوانداری و سایر تکنیکها، میزان تبخیر را 10 درصد کاهش داد و منابع آب زیرزمینی را تغذیه کرد، نزدیک به 30 میلیارد مترمکعب آب در دسترس قرار میگیرد. این میزان بیش از نصف آب پشت سدهای کشور است. بنابراین میتوان پرسید چرا هزینهها جابهجا صرف میشوند و اعتبارت آبخوانداری نسبت به اعتبارات سدسازی بسیار ناچیز است؟
سیستم مذکور همچنین نسبت به برخی دادههای دارای اهمیت راهبردی بیتوجه نشان داده است. برای مثال ما شاهد گرمشدن اقلیم ایران هستیم و در گزارش دوم کمیته تغییر اقلیم که در چارچوب الزامات پیمان کیوتو تدوین شده است بیان شده که تنها با 2 درجه افزایش دما، 27.3 میلیارد مترمکعب به تبخیر سالانه در کشور افزوده میشود. این میزان تقریبا معادل نصف آب موجود در سدهای نصبشده کشور است. از طرفی به دلیل کاهش بارش برف به دلیل تغییر اقلیم، میزان روانآبها کاهش مییابد. سؤال این است که چرا سدسازی بدون ملاحظه این دادهها که حداقل به مدت دو دهه در دسترس بودهاند تداوم داشته و بازنگری اساسی نشده است؟
میتوان شمار زیادی از این گونه شواهد ارائه و به اتکای هر کدام، بخشی از نظام مدیریت منابع آب و کاستیهای آنرا در معرض پرسشهای بزرگ قرار داد. اما جدای از تحلیلها و تبیینهایی که درباره هر یک از بخشهای این نظام کاربرد دارند، باید