محیط زیست نیازمند نظریه پردازی است. نشرو بازنشر مطالب در این کانال به معنای تایید آن ها نیست. صفحه ما در اینستاگرام https://instagram.com/sahat_zist?utm_source=ig_profile_share&igshid=oiuzhhz712pw تماس و پیشنهادات: @sahatzistadmin @AnooshehZahra
گفتوگو نایجل واربرتن با پیتر سینگر در باب حیوانات.. مترجم: روح الله محمودی
گفتوگو نايجل واربرتن با پيتر سينگر در باب حيوانات
مترجم: روح الله محمودي
قسمت دوم : گونه پرستی در عرض نژاد پرستی
منبع :تارنمای دین آن لاین
@sahatzist
ن.و: نكته جالب اينجاست كه بسياري از منتقدان شما تمركزشان بر توصيف موقعيتي است كه شما در آن انساني را كه كمتر از “شخص” است در مقابل حيواني قرار ميدهيد كه “شخص” است.
پ.س: به نظر من اين ترفند است، منتقدان تصويري كج و معوج از ديدگاههاي من رسم ميكنند و ميگويند من بر آنم كه حيوانات شايسته توجه بيشتري به نسبت با انسانها هستند. خب، من فكر ميكنم كه اين به طور كلي درست نيست، هرچند درست است كه در برخي موقعيتهاي نادر - يعني زماني كه انساني از نظر عقلي ناتوان باشد يا توانايي درك امور را نداشته باشد - من حيوانات غيرانساني را ترجيح ميدهم؛ البته به شرط برابر بودن ساير شرايط. در چنين موقعيتهايي حيوانات ميل بيشتري به تداوم زندگيشان يا رنج نکشيدن دارند. اما اين موضوع حقيقتا هيچ ارتباطي ندارد با اكثريت مواردي كه ما در روند [عادي و متعارف] زندگي حيوانات دخالت ميكنيم، مثلا، هنگامي كه آنها را در دامپروريهاي صنعتي پرورش ميدهيم تا غذاي ما را تامين كنند. پس به هيچوجه براي من ضرورت ندارد كه بگويم آنها مقام و مرتبهاي مشابه با انسانها - و به طريق اولي، برتر از انسانها - دارند. من صرفا نياز دارم بر اين حقيقت انگشت بگذارم كه ما رنجي غيرضرور را بر آنها تحميل ميكنيم. همين كافي است تا ثابت كند كه كار ما نادرست است، زيرا ما اين كار را نميكنيم تا جان انسانها را نجات دهيم، بلكه صرفا به اين خاطر كه دوست داريم نوع خاصي از غذاها را بخوريم.
@sahatzist
ن.و: مفهوم ديگري كه جايگاه مهمي در آثار شما دارد “گونه پرستي ” است؛ يعني اين ديدگاه كه اگر ما با حيوانات ديگر - حيوانات غير انساني - به گونهاي رفتار كنيم كه حاضر نيستيم با انسانها رفتار كنيم اين رفتارمان شانه به شانه نژادپرستي ميسايد.
پ.س: ماجرا صرفا اين نيست كه ما به نحوي با حيوانات رفتار ميكنيم كه حاضر نيستيم با انسانها همان گونه رفتار كنيم. اين در برخي موارد بلااشكال است. زيرا آنها نيازهاي متفاوت و تواناييهاي متفاوتي دارند. برخي اوقات ما بايد با آنها متفاوت رفتار كنيم. دقيقا همانطور كه ما گاهي اوقات - و به درستي - با كودكان به نحوي رفتار ميكنيم كه با رفتارمان با بزرگسالان فرق ميكند. چيزي كه مفهوم گونهپرستي بر آن انگشت ميگذارد اين است كه ما براي نيازهاي موجوداتي كه جزوي از گونه ما نيستند وزن كمتري قائل ميشويم، صرفا به اين دليل كه آنها عضوي از گونه ما نيستند. ما اهميتي به ويژگيهاي فردي آنها يا قابليتهاشان نميدهيم؛ يا اينكه چه چيز براي آنها خوب يا بد است. ما خيلي ساده ميگوييم: “خب، آنها عضوي از گونه هومو ساپينسها/[انسان ها] نيستند. پس ما ميتوانيم از آنها براي دستيابي به اهدافمان و خواستههامان استفاده كنيم. ما مجبور نيستيم به نحوي با آنها رفتار كنيم انگار كه اهداف آنها نيز اهميت دارد.” اين درحالي است كه ما هنگام رفتار با يك انسان - حالا سطح عقلي آن انسان هرچقدر هم باشد - ميگوييم كه زندگي انسانها حرمت و كرامت دارد. او خودش هدف است. ما بايد كرامت آن انسان را پاس بداريم و از اين قبيل حرفها.
اين گونهپرستي است. يعني اينكه صرفا نوع گونه تعيين ميكند كه موقعيت اخلاقي يك موجود چگونه باشد.
ن.و: اما شايد اين قانون كلي مناسبي باشد. وقتي شما به انساني ديگر نگاه ميكنيد قاعدتا فكر ميكنيد كه او در طول زمان رشد ميكند، نسبت به وجود خودش آگاهي دارد و ميتواند درد را حس كند. اما ماهي اي را در نظر بگيريد، مثلا قزلآلا. او هيچكدام از اين قابليتها را ندارد.
@sahatzist
پ.س: خب، نكته اول اينكه ما صرفا با حيواناتي از جنس قزلآلا سرو كار نداريم. نكته ديگر اينكه من با بخش اول حرفهاتان موافقم كه انسانها، نسبت به حيوانات، احتمالا خودانگاري بيشتري دارند، و نسبت به وجود خود در طول زمان بيشتر آگاه اند. اما واقعا مطمئن نيستم كه انسانها ظرفيت بيشتري براي رنج بردن هم داشته باشند. ما ميدانيم كه حواس برخي حيوانات دقيقتر از حواس انسانهاست. مثلا عقابها ديد بهتري دارند؛ سگها حس بوياييشان قويتر است؛ و از اين قبيل. پس به هيچ وجه غير ممكن نيست كه حيوانات - از آنجا كه ضروري است تا در تماس همه جانبه با جهان زندگي كنند - قابليتشان براي ادراك درد به خوبي ما و چه بسا بهتر هم باشد. ما نبايد اين را به عنوان يك قاعده كلي ب