اکوفمینیسم هندی و واندانا شیوا. قسمت دوم. این مطلب برگرفته از سایت تحلیلی خبری مهرخانه می‌باشد

اکوفمینیسم هندی و واندانا شیوا
قسمت دوم
این مطلب برگرفته از سایت تحلیلی خبری مهرخانه می باشد.
🖋 سیمین یکتایی

شیوا تلاش کرد تا ملاحظات نژادپرستی و استعماری را به جنبش اکوفمینیسم وارد کند. «زنده ماندن»، عصاره تلاش های او در این زمینه بود. انتشار این کتاب رخداد مهمی در توسعه تحلیل های اکوفمینیسم به شمار می رود. نویسنده در این کتاب نشان می دهد که نه تنها رابطه میان سلطه بر زن و طبیعت، ناشی از دوگانگی مفهومی غربی است، که این دوگانگی به سرکوب دیگری نیز مرتبط است، و از همین روست که انسان غربی به نژادپرستی و استعمار دست می زند.(Hobgood-Oster, 2005)
@sahatzist
شیوا در این کتاب علم و فناوری مدرن را به عنوان یک پروژه غربی، پدرسالارانه و استعماری مورد نقد قرار داده، که ذاتاً خشونت بار بوده و بر زنان و طبیعت اعمال خشونت می کند. وی بیان می کند که اگر هند بخواهد این مدل توسعه را به کار بندد، باید از فلسفه سنتی هندی دور شود. فلسفه سنتی هند، نگاهی متفاوت به طبیعت دارد، این نگرش، پراکریتی(طبیعت) را به عنوان یک فرایند زنده و خلاق می بیند، طبیعت «اصل زنانه» است، که تمام زندگی ها از وی برمی خیزد. در صورتی که در توسعه غربی، طبیعت -به اسم پیشرفت- به صورت بی رحمانه ای مورد بهره برداری قرار گرفته و «اصل زنانه» دیگر با فعالیت، خلاقیت و حرمت و تقدس زندگی مرتبط نیست؛ بلکه به عنوان یک امر منفعل و در مقام «منبع» بدان نگریسته شده است.
@sahatzist
با هم بخشی از توضیحات شیوا را درباره فلسفه هندی، از کتاب «زنده ماندن» می خوانیم:

«زنان در هند، بخشی جدانشدنی از طبیعت اند؛ هم در فکر و هم در عمل. در یک سو، طبیعت در «اصل زنانه» متجسم شده است، و در سوی دیگر، زن از خلال زنانگی، طبیعی شده است، تا حیات را ایجاد کرده و معاش را به وجود آورد.
از جنبه نگرش کیهان شناسی هندی، چه در سنت های عمومی و چه در سنت های رمزآلود، جهان با بازی دیالکتیکیِ خلق و تخریب، به هم پیوستگی و انفصال، ایجاد شده و از نو تجدید می شود. تنش میان دو قطب مخالف که احساس و جنبش از آنها برمی خیزد، در اولین ظهور انرژی دینامیک(شاکتی) متجسم می گردد. همه وجودها از این انرژی ازلی برمی خیزند که تغذیه کننده همه چیز است، و به داخل همه چیز نفوذ می کند. جلوه این قدرت، این انرژی، طبیعت نامیده می شود(پراکریتی). بنابراین طبیعت، چه جاندار و چه بی جان، جلوه ای از شاکتی است، اصل زنانه و خلاق کیهان، که با ترکیب شدن با اصل مردانه(پوروشا)، طبیعت جهان را خلق می کند.
در این نگرشی که طبیعت را پراکریتی و با کیفیت های ذکر شده می بیند، طبیعت جبرا فعال است، نیرویی است زاینده و قوی در دیالکتیک آفرینش، نیروی تجدیدشونده و تغذیه کننده تمام زندگی ها است.»

شیوا در تحلیل هایش به نگرش های متفاوت به توسعه، تغییراتی که در اثر توسعه ایجاد می شود و تأثیر آن بر محیط زیست و مردمی که برای حیات به محیط زیست وابسته اند، اشاره می کند. شیوا می نویسد که توسعه به مفهوم غربی، کاملاً برخلاف نگرش هندی، طبیعت را منفعل و تنها منبع می بیند و بنابراین حرمت و تقدسی برای آن قائل نیست. دانش و خرد بومی و سنتی زنان نیز در این نگرش، بی ارزش شمرده می شود. بدین قرار است که توسعه غربی به ناچار به حاشیه ای شدن، بی ارزش شدن، جایگزینی و در نهایت کم اهمیت شدن نقش زنان منجر شده است. دانش خاص زنان درباره طبیعت و وابستگی آنها بدان، برای «زنده ماندن» به صورت نظام مند تحت یورش علم غربی قرار گرفته، و به حاشیه رانده شده است.
@sahatzist
با این حال شیوا می نویسد که زنان جهان سوم را نمی توان به سادگی قربانیان فرآیند توسعه دانست؛ بلکه باید توجه کرد که آنها قدرت تغییر را نیز در اختیار دارند. او در این زمینه از تجربه زنان در جنبش چیپکو نام می برد.(2)

شیوا همچنین با همکاری ماریا مایز، جامعه شناس و اکوفمینیست مارکسیست آلمانی، کتابی با نام «بازمرتبط سازی جهان جداشده» در 1993 به چاپ رساند. در این کتاب نویسندگان نظام اقتصادی سرمایه داری پدرسالارانه را با سرکوب زنان در هر دو نیمکره شمالی و جنوبی مرتبط ساختند.(Hobgood-Oster, 2005)
ادامه دارد...
#سیمین_یکتایی
#اکوفمنیسم
#واندانا_شیوا
ساحت زیست