کانال دکتر محمّدعلی اسلامینُدوشن 📖عُصارهی "تاریخ،ادبیات،فرهنگ و تمدّن" در جهانبینی و اندیشههای: استاد محمّدعلی اسلامینُدوشن 💎سـلطان نثــر معاصــر و 💎سـرو سُخنگوی ایـران
بخش دوم
#اهمیت_ادبیات_فارسی
بخش دوّم
@sarv_e_sokhangoo
مهمترین فصل تاریخ فکر یک قوم، "فکرِ معترض" است، یعنی فکری که رام یا مرعوبِ قدرت نیست، و میکوشد تا خود را از جریانِ "باد موافق" که همواره از جانب دستگاهِ قدرت وزانده میشود مستقل و بینیاز نگه دارد.
تأیید و توجیهِ قدرت مستقر، چه دینی و چه دنیایی، کار آسانی است، و هرگز فکر، از آن زاییده نمیشود.
اگر سرهای ناآرام و شکافندهای نبودند که ورای اقتدارِ ظاهر، بیهودگی و مسکنتهایی نبینند و با خود عهد نکرده بودند که ولو به بهای رنج و محرومی، شناگرِ مرداب نباشند، فکر، از پیشرفت باز میماند.
ما فکرِ معترض به معنای واقعی و اصیلِ آن را تنها در آثار ادبیِ خود میتوانیم یافت. این اعتراض از سپهر تا تشرّع، و از دستگاه امیر تا تعصّبِ عوام را در برمیگیرد، به همین سبب اگر روزی بخواهند تاریخ فکر و فلسفه و جهانبینیِ ایرانی را بنویسند، قسمت عمدهی آن از ادبیات استخراج خواهد شد.
ادبیات فارسی باری بیش از آنچه عادتاً بر عهدهی ادبیات نهاده شده، بر پشت دارد. تاریخ احوال جامعه، سِیر فکر، و بهطور کلّی جریانهای پنهانی همهی جنب و جوشهای روانی مردم، در کتابهای ادبی جای گرفتهاند. تاریخها و کتابهای دیگر، بیشتر بازگو کنندهی ظاهر هستند، و کمتر به عمق و حاقّ واقعیّت رفتهاند.
علّت به نظر من دو چیز است:
یکی آنکه بهترین استعدادها از آنِ شاعرانِ بزرگ بوده است، یا به عبارت دیگر، بهترین استعدادها در شعر پناه میجستهاند. اینان با "آنتنی" که میداشتند و به قول خودشان گاهی تا به آستانهی "وحی" نزدیک میشده است، آسانتر و چالاکتر میتوانستهاند حقایقِ زمانِ خود را بگیرند و در کلماتِ غیر متداول که زبانِ شعر بود جای دهند.
علّت دوم آن است که گفتنِ حقایق در نثرِ عادی و در زبانِ غیر شاعرانه بسیار دشوار مینموده، و نه تنها دستگاه حاکمه و عوام، بلکه خود نویسندگان هم اجازهی چنین گستاخی را به خود نمیدادهاند.
شاعر به کمک ایهام و استعاره و زبانِ شاعرانه، که زبانِ متخیّل و هالهدار بوده، اجازهی بیانِ حقایقِ نیمه عریانی به خود میداده؛
عذر شاعران تا حدّی خواسته بوده و شنوندگان نیز کم و بیش تحمّل میکردهاند؛ و زبانِ آنان را گاه به زبانِ انبیاء و گاه به زبانِ مجانین نزدیک میدانستهاند، و هریک از دو حال، آنان را از مجازات معاف میکرده.
میتوان گفت که نوعی سازشِ پنهانی بین مردم و گویندگان بوده که شاعر به شرط آنکه زبانش از بیان خاصّی خارج نشود، حقّ گفتنِ ناگفتنیهایی داشته باشد. رواجِ آنهمه کنایه و مجاز در شعر فارسی، بخصوص در ادب عرفانی (از سلجوقی به بعد) از همین معنی آب میخورد.
@sarv_e_sokhangoo
بنابراین ما وقتی شعر شعرای بزرگ خود را میخوانیم، تاریخِ فکر و تاریخِ تحوّل جامعه، و تاریخِ سِیر روان او را نیز مرور میکنیم؛ و از طریق این شعر نقبی میزنیم به شناخت گذشته.
بدین گونه شعر فارسی هم بالا برنده بوده است و هم آگاه کننده. ما گمشدهها و کمبودهای زندگی خود را در هنر میجوییم و از طریق آن محدودیّتِ خود را تبدیل به نامحدود میکنیم.
به سیاست و اخلاق و تاریخ هم که میرسیم، باز آنها را با ادبیات آمیخته میبینیم. کتابهایی که در هریک از این زمینهها به قدر کفاف به ارزش ادبی نرسیدهاند، کنار ماندهاند.
خلاصه آنکه در هر رشتهی فرهنگِ ایران، آثارِ برجسته، آنهایی هستند که گذشته از موضوعِ خود، لطف و تأثیر ادبی را نیز با خویش همراه کردهاند.
موضوع ادبیات فارسی چیزی است از شخصیّت این کشور جدایی ناپذیر، نقد حالِ خودِ ما، مای تاریخی؛ چون آبِ گذرایی که سیمای ایرانی در آن معلّق افتاده، و این سیما که در خواب و بیداریِ ما حضور دارد، غمناک و فکور و باوقار و زیباست.
🌷دکتر اسلامیندوشن🌷
#آواها_و_ایماها
@sarv_e_sokhangoo