✅ بازار یعنی اعتبار.. ✍️ محسن جلال‌پور

✅ بازار یعنی اعتبار

✍️ محسن جلال‌پور

☎️ در تیرماه سال ۶۴ یکی از بازاریان کرمان تماس گرفت و گفت: بابت مطالباتی که از شرکت تعاونی پسته داشتم سه دستگاه وانت دوکابین تویوتا دریافت کردم، می‌خواهم هر سه را مدت‌دار بفروشم خریدار هستی؟ گفتم باید ببینم.

☝️بعدازظهر آن روز برای دیدن خودروها به محل کارش رفتم. راستش خیلی تمایل به خرید نداشتم اما به دو دلیل موافقت کردم. احساس کردم قیمت خودرو‌ها مناسب است و دیگر این‌که برداشتم این بود که خرید خودروها می‌تواند کمکی برای آن شخص باشد. به قول معروف نفع هر دو طرف را دیدم. برای همین بود که در نهایت چکی صادر کردم و تحویل فروشنده دادم.

🗣 وقتی به محل کارم رسیدم، شنیدم که در چند روز گذشته، شرکت تعاونی پسته رفسنجان تعداد زیادی خودرو بابت پرداخت بدهی‌هایش واگذار کرده و عملا باعث شده قیمت خودروها در بازار کاهش پیدا کند.

⚠️ به این ترتیب متوجه شدم در خرید سه دستگاه خودرو، حدود ۹۰۰ هزار تومان زیان کرده‌ام. خیلی ناراحت شدم به خصوص این‌که مبنای خرید من، اعتماد به اطلاعات فروشنده بود.
بلافاصله تماس گرفتم و اعلام کردم که از خرید خودروها منصرف شده‌ام. نپذیرفت.من هم گفتم راضی نیستم و چطور می‌پذیری که در کم‌تر از یک ساعت،۹۰۰ هزار تومان زیان به من تحمیل شود در حالی که هدفم کمک به تو بوده؟

🔖 یکی از دوستان را برای پس گرفتن چک‌ها به دفتر کارش فرستادم. قبول نکرد و چک‌ها را پس نداد.

💬 ماجرا را برای پدرم تعریف کردم. حق را به فروشنده دادند و گفتند: شما معامله کرده‎ای و چک را هم داده‌ای. کجایش ایراد دارد؟ گفتم حتما تلافی می‌کنم. موعد چک که رسید، آن‌قدر امروز و فردا می‌کنم تا وصول پول چند ماه طول بکشد.
پدرم گفتند: کار درستی نیست. می‌دانی با این کار چقدر به اعتبار خودت لطمه می‌زنی؟ من جای تو باشم، دو ماه مانده به سررسید چک، تماس می‌گیرم و می‌گویم حسابم پول دارد و می‌توانی زودتر چک را نقد کنی.

❗️متعجب شدم و گفتم: پدرجان چرا باید با کسی که کلاه سرم گذاشته سخاوتمندانه برخورد کنم؟

🔺گفتند: ۹۰۰ هزار تومان زیان چیزی نیست که برنگردد، اعتبار است که بر نمی‌گردد. تأخیر انداختن در پرداخت بدهی یعنی بی اعتبار کردن خودت.طرف همه جا می‌نشیند و چک برگشت خورده تو را نشان همه می‌دهد و اعتبارت را به چالش می‌کشد.ضمن این‌که روابط کاری تو را به خطر می‌اندازد. این دعوا ممکن است منجر به قطع ارتباط کاری شما شود و او همواره خواهد گفت چه خوب کردم دیگر با او معامله نکردم چون خیلی بدحساب و بد قول بود. برعکس اگر به تعهدت عمل کنی، اعتبارت صد چندان می‌شود. در این صورت او همواره خواهد گفت فلانی با وجود زیانی که دید، پولش را زودتر هم پرداخت کرد و قطعا پشیمان خواهد بود که چرا اعتماد چنین بازاری خوش حسابی را به خاطر یک معامله کوچک خدشه دار کرده است؟

👨🏻‍🏫 مطمئن باش این بهترین درس است اگر می‌خواهی او را متوجه خطایش کنی.

👈 به صحبت‌های پدرم فکر ‌کردم. به این نتیجه رسیدم که کاملا درست می‌گویند و تصمیم گرفتم به توصیه ایشان گوش کنم.

☎️ سه هفته مانده به سررسید چک، تماس گرفتم و گفتم حسابم اعتبار دارد و می‌توانید زودتر از موعد چک را نقد کنید. تعجب کرد و گفت: یعنی چک را زودتر به بانک ببرم؟ گفتم: بله،خودروها را فروختم و پولش را به حسابم واریز کرده‌ام.فکر می‌کنم دو روز بعد نقد شد.

👁‍🗨 این ماجرا به این شکل تمام شد اما همان طور که پدرم پیش بینی کردند، فروشنده خودروها تلاشش را آغاز کرد تا رابطه مان را بازسازی کند.درست چند روز پس از آن‌که چک را نقد کرد،تماس گرفت و پیشنهاد کاری داد. من هم به صراحت گفتم ؛ دوستی‌مان سرجای خود، اما هنوز از معامله قبل ناراحتم و تصمیم گرفته‌ام با شما کار نکنم.

❎ خلاصه بارها و بارها اعلام کرد که حاضر به همکاری و جبران خسارت است اما من نپذیرفتم. یکی دو سالی گذشت که یک روز وارد دفتر کارم شد،صورتم را بوسید و گفت: من را ببخش. روزی نیست که از کاری که با تو کردم ابراز پشیمانی نکنم.من هم صورتش را بوسیدم و روابط کاری ما دوباره برقرار شد.

⬅️ از این داستان چهار درس گرفته‌ام:

1️⃣ تا اطلاعاتم نسبت به بازارها تکمیل نشده،خرید و فروش نکنم.

2️⃣ اعتبار بلندمدتم را بر منافع یا زیان‌های کوتاه مدت ترجیح ندهم.

3️⃣ در تصمیم‌هایم ثابت قدم باشم و در صورت زیان احتمالی،عقب ننشینم.

4️⃣ برای تنبیه افراد،اصول و اخلاق کسب وکار را زیر پا نگذارم و در مقابل این اصول را تقویت کنم.قطعا پافشاری بر اصول کسب وکار در درازمدت بر اعتبار من می‌افزاید حتی اگر در کوتاه مدت به زیان من باشد.
@shabcheragh_monthly