ایران، امید می‌خواهد!

ایران، امید می خواهد!

مریم زارعیان، جامعه شناس

۲۱ سال پیش در چنین روزهایی، سیدِخندان، پس از انتخابات خیره کننده 2 خرداد پا به عرصه قدرت نهاد.
پیروزی یاران اصلاحات درمجلس ششم نیز نه تنها از فشار بر دولت نکاست، بلکه خشم اقتدارگرایان از رای مردم را دوچندان نمود به گونه ایکه سیدِ بزرگوار اعتراف نمود که بطور متوسط هر 9 روز یک بحران برایش ایجاد نموده اند.
اما اقتدارگرایان هر چه در حق خاتمی کم لطفی داشتند با احمدى نژاد بامِهر بودند. البته احمدی نژاد که به خوبی از پایگاه اجتماعی ضعيف اقتدارگرایان آگاه بود هیچگاه زیر عَلَم آنان سینه نزد و هر چه به پایان هشت ساله ریاست جمهوریش نزدیکتر شد، فاصله اش از اقتدارگرایان را بیشتر نمود تا آینده سیاسی اش در نامحبوبی آنان نسوزد.
اقتدارگرایان که احمدی نژاد را همچون فرزندی ناخلف تحمل کرده بودند، در سال ۹۲ و پس از رد صلاحیت مرحوم هاشمی، بیش از هر انتخاباتی، خود را در آستانه ورود به پاستور می دیدند؛ اما با حمایت و درایت خاتمی و هاشمی از روحانی، ورق برگشت.
مخالفان روحانی که برجام را ضربهٔ سختی به خودشان ارزیابی می نمودند، لحظه ای برای توقف آن بیکار ننشستند؛ اما شیخ دیپلمات با سماجت و مذاکراتی نفس گیر، برجام را به سرانجام رسانید و روزهای خوش اقتصاد ایران شروع شد. اما این خوشی، دوامی نداشت. در شرایطی که اقتدارگرایان دچار یأس فلسفی شده بودند، به ناگاه ترامپ آمد و همه معادلات را به ضرر طرفداران برجام و به سود مخالفین برجام تغییر داد.
بیراه نیست اگر ترامپ را بزرگترین بدشانسی روحانی بنامیم.
اقتدارگرایان با روحیه ای مضاعف، در انتخابات 96 هر چه در چنته داشتند رو کردند: از خرج کردن سیدِ خوش سیمایی که امیدهای فراوانی به آینده سیاسی او داشتند تا وعده های اغواکننده یارانه ای و....
انتخابات، کاملا حیثیتی شده بود.
اما مردم، انتخاب روحانی را تَکرار کردند؛ با رایی بیش از گذشته!
این واقعا برای اقتدارگرایان غیرقابل تحمل بود. نگاهی به هجمهٔ سنگین تریبونهای ایشان در سال 96 مؤید آن است که آنها برای ناامید کردن مردم از روحانی مصمّم شده بودند.
خوشبختانه اقتصاد، بصورت کمّی قابل سنجش و مقایسه است. شاخصهای اقتصادی حاکی از آن است که حال و روز اقتصاد ایران، بدتر از دوره قبلی تحریمها (مقارن با ۲ سال آخر احمدی نژاد) نیست. پس چرا روحانی که سرمست از رای 24 میلیونی پیش می رفت به ناگاه از زمستان 96 زمینگیر شد؟
مگر این همانی نبود که رای بالغ بر 60 درصد مردم را جلب کرده بود؟
واقعیت آن است که مخالفین روحانی حساب ویژه ای روی حافظه تاریخی کوتاه مدت مردم باز کرده بودند. آنها می دانستند عوام، صبح ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، شعار زنده باد مصدق سر می دادند و عصر همان روز شعارشان مرگ بر مصدق بود.
امان از این حافظه کوتاه مدت ایرانیان!
اما چرا زمستان 96 نقطه عطفی برای ناامیدی عوام از دولتی شد که از آن رضایت نسبی داشتند؟
پاسخ این سوال را روحانی با یک کد مشخص ارائه کرد: همه چیز از 5 دی 1396 شروع شد.
اشاره رئیس جمهور به تجمعات اعتراضی عده ای در مشهد بود که می خواستند عَلَم بی کفایتی دولت برافراشته شود. این تجمعات به 100 شهر دیگر سرایت کرد. پاسِ گل به ترامپ برای خروج از برجام!
یادمان نمی رود در شرایطی که تریبونهای نماز جمعه در زمان احمدی نژاد از توانایی مردم به خوردن روزانه یک وعده غذا یا خوردن اشکنه برای دفاع از دولت می گفتند، در سال 96 فریاد وامعیشتا سر دادند. صدا وسیما، کیهان، وطن امروز، تسنیم، رجانیوز، فارس و... نیز، همان کردند که باید می کردند.
البته نقش بی بی سی، صدای آمریکا و آمد نیوز هم در ناامید کردن مردم قابل کتمان نیست.
در این وانفسا، برخی از سلبریتیهای ورزشی، هنری و.... که علیرغم درک اندکشان از مسایل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، مورد وثوق عوام هستند، عرصه را برای تاختن بر روحانی، به منظور کسب محبوبیت، مناسب دیدند. حتی غضنفرهای اصلاحات، خنجر زدن به روحانی را رمز بقای سیاسی خود ارزیابی نمودند.
البته ما نیز معتقدیم دولت تدبیر و امید با برخی بی تدبیری، امیدها را فروکاست. رای مان به روحانی هم به معنای عدم نقد ایشان نیست. اتفاقا ما روحانی را نقد می کنیم. بلند هم نقد می کنیم. اما یادمان نمی رود ما مسیری را انتخاب کردیم که اعتقاد داشتیم و داریم از میان مسیرهای موجود، مناسبترین مسیر است.
یادمان نرود و به عوام گوشزد نمائيم، روحانی همان فردی است که سال گذشته به او رای 24 میلیونی دادیم.
برای اینکه در دام مخالفین دولت نیفتیم، باید مدام بیندیشیم چه شد که عوام از دولتی که چهار و نیم سال حمایت می کردند به ناگاه از زمستان 96 به بعد ناامید شدند. متاسفانه اقتدارگرایان در ائتلافی ناخواسته با ترامپ، آینده سیاسی خود را در ناامید کردن مردم از دولت یافته اند.
با ناامید شدن هر ایرانی، این ائتلاف نامبارک، یک گام به پیش می آيد.

@shabcheragh_monthly