میل تیم ایران به اثبات خود. محمد زینالی اناری

میل تیم ایران به اثبات خود
محمد زینالی اُناری

«چندین سال پیش فروشگاهی بزرگ در ایالات متحده مورد حمله قرار گرفت. گروهی از مهاجمان به طرزی غافلگیر کننده فروشگاه را اشغال کردند و آن را در اختیار گرفتند و آن گاه با بلندگو همه ی مردم را دعوت کردند تا دلی از عزا در آورند. اقدام و کنشی نمادین؛ اما نتیجه ی کار چه شد؟ اکثر مردم بلاتکلیف ماندند که چه چیزی بردارند و با اجناس ناچیز و بی اهمیتی را برداشتند که در هر روز عادی به راحتی می توانستند آن را کِش روند. مثال دیگرآن دونده ی فرانسوی دو چهارصد متری است که در مسابقات قهرمانی اروپا، در صد متر مانده به پایان خط، در آخرین تلاش خویش کم می آورد و نهایتا سوم می شود. خود او بعدا گفته است: وقتی حس کردم دارم برنده می شوم، چیزی در درونم پاره شد.» (ژان بودریار)

بیست و دوم بهمن پنجاه و هفت است، وعده وعیدها داده شده، مردم به خیابان ها ریخته اند و انقلاب شده است. انقلابیونی به میان آمده اند که مسئولیت دارند، یک سری دستآوردهای آن را تحقق بخشند. حتی کالاها و مشاغل صاحبان موقعیت مصادره و مقاسمه می شود و صاحبان قبلی موقعیت ها برای همیشه ایران را می گذارند و می روند، چون حق بودن، داشتن، خواندن و حتی رقصیدن در ایران را ندارند. حال نوبت آن است که مفاهیم آرمانی شریعتی و مطهری مانند آزادی، عدالت و اخلاق برای افرادی تحقق یابد که قرار است بیایند و از این مهمانی استفاده کنند. اما در نهایت، باز هم بالای شهر بالای شهر است، زندانی زندانی است، مهاجرت روستائیان به دلیل بی آبی و خشکسالی دوباره افزایش می یابد، وضع حاشیه نشین و کودک کار به همان سیاق قبل است و چه بسا به مراتب بیشتر.

نیمه ی دوم فوتبال ایران و اسپانیا است، تیم ایران توانسته است اسپانیا را ناکام کند و سبک دفاعی خود را به رخ آنان بکشد. چنان جایگیری و تمرکز دارند که هیچ کس قدرت ندارد پشت مدافعان یا درگیر با آنان به دروازه نزدیک شود. اما ناگهان در نیمه ی دوم همه چیز از یاد می رود، نمی دانند قرار بود همان سبک را ادامه دهند تا احیاناً در ضد حمله به کل برسند. چرا که آنان مثل کسانی که به فروشگاه هجوم آورده اند، سالها تمرین کرده و جنگیده اند تا به جام جهانی بیایند، اما اینک تنها کاری که می کنند این است که از ورود توپ به دروازه ی خود دفاع کنند. دوندگی ها و تک حمله های آن ها نشان می دهد که اجازه و امکان این که تک تک تیم ها را ببرند، را دارند، قوی هستند، قدرت دارند و ماهرند. اما نکته ی اساسی این است که آن ها میل ندارند.

تقریبا اغلب تیم هایی که در گذشته در جاهایی قهرمان شده اند، در بدو ورود به اردوهای جام جهانی، از خود به عنوان مدعی این لیگ یاد می کنند. تیم هایی که فکر می کنند توپ، فوتبال و جام از گذشته برای آن ها آشنا و حقیقت بوده است. اما تیم ایران، به اذعان آن نوشته ی زیبا، تنها رویایی که داشت، شاید این بود که به دیگران ثابت کند که ایرانی ها در فوتبال روز دنیا اعلام موجودیت کنند. تنها حرفی که دو جام جهانی است همه می گویند، این است که « بازیکنان مان نمایش خوبی از فوتبال را ارائه دهند». گمان می شود، بازیکنان، مهارت، توانایی، قدرت و حتی میل به بردن همه ی تیم ها را داشتند، اما یک ملت، رسانه ها، تحلیل گران و ...، انتظارشان فقط اعلام موجودیت بود نه قهرمانی.

اما اصل حضور در لیگ جام جهانی، بر اساس رویای قهرمانی و تیم هایی باید به این جام بیایند، که مدعی قهرمانی جهانند و از این رو هر بازی، مفهوم و دلالت خود را از کاپ قهرمانی می گیرد. در حالی که ملت ایران، رسانه هایش، تحلیل گرانش و هر زبانی که در ایران می چرخید، اگر نمی گفت که «من می دونم که بالاخره ما می بازیم!» تنها رویایی که در مورد این جام داشت، حفظ آبروی ایران بود. این در واقع همان محافظه کاری ای است در پرتاب شدن مردم به آن سوی انقلاب هم بود، مردمی که ساختارهای اقتصاد، سیاست و فرهنگ را در دست می گیرند، اما تنها می خواهند باشند، نه این که به اوج زندگی، همان که توسعه در پی آن است، برسند. تیم ایران، به جای «میل» و عطش شدید به قهرمانی جام جهانی، تنها چیزی که می خواست، میل به اثبات این بود که "ما بلدیم فوتبال بازی کنیم"، مشابه آن که بگوید: "ما بلدیم انقلاب کنیم".

@thing