غبار بی مسئولیتی بر سنگ‌های پرتابی تماشاگران.. 📝مجید خاتونی

غبار بی مسئولیتی بر سنگ های پرتابی تماشاگران

📝مجید خاتونی

این روزها لیگ فوتبال ایران در هفته های ابتدایی خود با درگیری ها و خشونت های فیزیکی روبرو شده که امنیت جانی حاضرین ورزشگاه را به مخاطره انداخته است.

خشونت هایی که در نگاه فرآیند تاریخی مشخص است که در تمام این سال ها جزء اصلی و جدانشدنی فضای ورزشگاه ها بوده و ناامنی اخلاقی و فرهنگی را در پی داشته است.

در طی سالهای اخیر این ناامنی نه تنها محدود و تلقیل نیافته بلکه فزونی و شدت نیز گرفته است.

این شرایط نابهنجار محصول سلسله عواملی است که هم از جامعه به ورزش منتقل گشته و هم در میدان ورزش تولید شده است.

با نگاهی به چیستی و کارکردهای ورزشگاه می توان کژکاردهای این مکان اجتماعی مهم را در سال های اخیر به وضوح مشاهده کرد.
مرکزی که می تواند در پر نمودن اوقات فراغت،ایجاد نشاط، انسجام اجتماعی و تخلیه هیجانات و انرژی مازاد جوانان عمل نماید این روزها،به مثابه هیزم تنور خشونت درآمده و در بستر رفتارهای انحرافی به افتراق اجتماعی و واگرایی جامعه چراغ سبز نشان می دهد.
در پیدایش "کوری اخلاقی" تماشاگران فوتبال نقش دولت ها، باشگاه های باصطلاح فرهنگی ورزشی و بخش های فرهنگی وزارت ورزش و فدراسیون فوتبال پررنگ است.
در پروژه ساخت باشگاه ها جایگاهی برای تماشاگران تعریف نشده و علی رغم تاثیر حیاتی شان نادیده گرفته شده اند.

با نگاهی بر جامعه، دولت هایی که در تامین نیازها و شرایط زیستی جامعه ناکارآمد بوده و "جوانان رها شده " را روانه جاده سرگردانی زندگی نموده اند،از زیر بار مسئولیت چنین حوادثی شانه خالی کرده و با مسئله گریزی و تنها با اتکا به برخوردهای تنبیهی تماشاگران،از پاسخ گویی مصون مانده اند.

جوانان محروم از نقش های اجتماعی و درگیر با بحران های هویتی ،اقتصادی و فرهنگی به ورزشگاه ها به مثابه "اردوگاه های فراموش سازی" می نگرند و آنرا مامن و پناهگاهی برای فرار از فشارها و واقعیات تلخ زندگی روزمره خود می پندارند.
انباشت خشم اجتماعی با محترم شمرده نشدن تماشاگران از سوی مدیران ورزشی(با ارائه خدمات نازل و بی کیفیت)منجر به کنش های اعتراضی و وقوع رفتارهای ایزایی و مخرب می گردد.
از سوی دیگر ورزش نیز همانند سایر نهادهای جامعه از بی سازمانی رنج برده و از ساختار متزلزلی برخوردار است که تعارضی با خواسته ها و نیازهای جامعه ایجاد می کند.
فوتبال پر جاذبه، ورزشی است تعاملی میان ورزشکاران، دست اندرکان و هواداران.
نقش هواداران در هویت بخشی و معنامندی آن برجسته و غیر قابل کتمان است که روح این ورزش جهانشمول از آنها نشات می گیرد.

با لایه بینی در ساختار ورزش کشور، مشهود است توجه به ابعاد سخت افزاری و فنی ورزش با بخش های نرم افزایی (محتوایی و برنامه ای)آن تناسب و تناسخ نداشته که خود زمینه ساز انحرافات گردیده است.
بی توجهی و نادیده انگاری برآمده از فقدان مدیریت فرهنگی در ورزش تمایزی میان تماشاگر و هوادار را قائل نشده و نقش و وظیفه هوادار به درستی تعریف و تبیین نگردیده است.

و همچنین ساختارهای فرهنگی و ورزشی نتوانسته ،نیروی انسانی (تماشاگر) را به سرمایه انسانی(هوادار ) تبدیل نماید.
ناآگاهی تماشاگران از نقش ها و وظایف خود همواره مشکل زا بوده و توجه بر "تعدد به جای تربیت" تماشاگران موجب گشته که جایگاه و نقش آنها از"حمایت گری" و "هوا خواهی" به "سکو پُرکنی" تقلیل یابد که این امر شباهت بسیاری با نگاه خیره کلینیکی(میشل فوکو) به بدن دارد که از بدن دستگاه مفیدی برای نظام اقتصادی و مطیع برای نظام سیاسی می سازد.
از سویی دیگر این عارضه، محصول ورزش به شدت دولتی ماست که در اثر "رویکرد مصادره ای ورزش" توسط دولت، بسیاری از بخش های ورزش نادیده و با افول محتوا و کارکرد روبرو شده است.
فقدان بینش عمیق و نبود رابطه دیالکتیک با علوم اجتماعی در نظام مدیریت ورزش کشور از یک سو و شرایط بحرانی جامعه (خشونت، بیکاری، بی آیندگی،فقر و نومیدی) از سوی دیگر بر رفتارهای تماشاگران و فضای ورزشگاه ها تاثیر بسزایی دارد.
در پس این وضعیت آنومیک، ورزشگاه به جای آنکه هویتی ارزشمند به تماشاگران اعطا کند، نقش های منفی اجتماعی چون هنجارشکن، اوباشگر و لمپن را رایج می سازد.

درک نادرست و خوانش ناصحیح از فرهنگ در حوزه ورزش و تقلیل ابعاد گسترده آن به حوزه دین، ناکارآمدی طرح و برنامه های سقوط کرده را در این زمینه به همراه داشته است.

گفتار ناآشنایی نیست،همان گونه که تاکنون از میراث های مادی و معنوی کشور به قدر کافی و اصولی مراقبت نشده، چترهای حفاظتی ،ورزش و میراث تاریخی و هویتی آن را پوشش نداده که ناشنوایی سیستماتیک هر کنش انتقادی و اصلاحی را بی اثر و تبدیل به فریادی زیر آب نموده است.
اهتمام به این موضوع واجب عقلی است تا ضمن توانمند سازی تماشاگران به عنوان سرمایه های ارزشمند اجتماعی با تحکیم و تقویت "مای ملی" از شکاف" ملت_ملت" جلوگیری شود.