✅فرار ماهیچه‌ها و مهاجر پذیری. در میدان ورزش.. 📝مجید خاتونی

✅فرار ماهیچه ها و مهاجر پذیری
در میدان ورزش

📝مجید خاتونی
جامعه شناس و کارشناس ورزش

صحبت های اخیر یکی از نمایندگان مجلس مبنی بر بی عدالتی تیم های حاضر در جام جهانی روسیه ۲۰۱۸ در استفاده از ورزشکاران دیگر کشورها از چند منظر قابل تامل و بررسی است.

باید در ابتدا به این نکته اشاره کرد که اغلب ستاره های ورزشی از سنین کودکی به همراه خانواده و با نارضایتی از وضع موجود کشور خود به کشور مقصد مهاجرت کرده و یا در آن کشور مقصد به دنیا آمده اند.

کشورهایی که اغلب از مسیر توسعه دور افتاده اند و به انحاء مختلف طرد و رانده شدن شهروندانشان را موجب گشته اند ،کوچ اجباری را بر استعدادهای ورزشی تحمیل می نمایند.

محرومیت ها و محدودیت های گسترده در کشورهای توسعه نیافته به همراه فقدان عزم جدی برای رفع آنها، مولفه های مخاطره ساز بر ارزش هایی چون میهن دوستی و احساس تعلق و بالندگی ملی است که انگیزه، تلاش و تعاملات اجتماعی را در جهت توسعه مندی به شدت تضعیف و مضمحل می سازد.

از طرفی انسان نیازمند، برای تامین نیازهای اولیه زندگی، اهداف و شکوفایی استعدادهایش همواره در تلاش و در پی یافتن راهی برای رهایی از کمبودها و گذر از مرزهای های مختلف از جمله مرزهای جغرافیایی است.

در این بین طبق نظریه دیالکتیک محلی و جهانی آنتونی گیدنز جامعه شناس مطرح انگلیسی، کشورهای پیشرفته مهاجر پذیر با علم به این موضوع، فرصت خود عرضگی جهانی و هویت بخشی ورزشکاران محلی و گمنام را فراهم و زمینه های استعدادیابی و استعداد پروری آنها را مهیا می سازند.

حقوق نادیده گرفته شده و امکانات دریغ شده از نوجوانان، سردرگمی و بی آیندگی را پدید می آورد تا کشورهایی با سطح زندگی بالا و امکانات استاندارد ورزشی به ایجاد زمینه های جذب و کشش نوجوانان مستعد اهتمام ورزیده و برنامه ریزی نمایند.

از منظری دیگر این اقدام را می توان در ذیل رفتارهای بشردوستانه قلمداد کرد، چرا که فرصت زندگی با کیفیت، رشد و منزلت اجتماعی و هویت یابی ورزشی را برای جوانانی که از فقر امکانات و بسترهای توسعه مندی رنج می برند ایجاد می نماید.

از کرانه دیگر، انگشت انتقاد باید به سمت همان کشورهای مبدا نشانه رود که نمی تواند و گویی نمی خواهد عرصه هایی چون ورزش تالار رویاها و خاستگاه آرزوهای جوانان باشد.

ستاره های ورزشی سرمایه های نمادین هر جامعه محسوب می شوند و افتخار آفرینی آنان به مثابه "پاسخ متقابل" به خدمات کشوری است که به شکل یوتوپیایی شرایط و امکانات شکوفایی ، پیشرفت و رهایی از گمنامی را برایشان فراهم نموده است.

بدیهی است استعدادها و نخبگان هر میدانی بدون مولفه های حمایتگرانه و امکانات و شرایط مناسب هر جامعه از مدار مفید بودن اجتماعی خارج و دچار هرز روی و فرسایش می شوند.

بکارگیری و استفاده سایر کشورها از استعدادهای ورزشی می تواند تلنگری باشد بر آن دسته از حکومت هایی که نسبت به سرنوشت زندگی مردمانش و آینده جامعه اشان بی تفاوت بوده و نقش مهمی در کوچ اجباری نخبگان و رانده شدن آنان دارند.

زین الدین زیدان از نوابغ دنیای فوتبال مصداق مناسبی است بر این موضوع ،زمانیکه علاقه مند برای حضور در تیم ملی المپیک الجزایر (محل تولد والدینش) بود از سوی مربی وقت آن تیم حتی دعوت به همکاری نشد تا فرانسوی ها از این فرصت تاریخی نهایت بهره را برده و با بهره جستن از مهارت های او در تیم ملی بزرگسالان خود، بتوانند نقش مهمی در اعتبار بخشی فوتبال فرانسه و تعلق هویتی جوانانشان ایفا کنند.

این کنش متقابل ، معامله ای برد-برد و راضی الطرفین برای ورزشکاران و کشورهای بهره مند از آنهاست، چرا که از یک سو ورزشکار با رویکرد "آرزو اندیشی" تحت نظام آموزشی مناسب پرورش یافته و فرصت خودارزشمندی، تحرک اجتماعی و تبدیل از "هیچ کس" به "کسی" را پیدا می کند و از کرانه دیگر کشور مقصد (دولت برنده) با سرمایه گذاری و بکارگیری چنین نخبگانی می تواند در چشم اندازهای جهانی ورزش خودنمایی و یکه تازی کند.

در این میان بازنده اصلی ، کشور مبدا است که آن را می توان "دولت شرمنده" نام نهاد ، دولتمردانی که داشته هایشان را فدای نداشته هایشان کرده و شرایط جامعه را برای رشد و شکوفایی استعدادها، زیست پذیر نساخته اند. توجه و اهتمام به خودانتقادی و ریشه یابی و حل مسائل را نادیده گرفته و به فرافکنی و خوابزدگی روی آورده اند.
در سال های اخیر، مهاجرت نخبگان و فرار مغزها واقعیت تلخ جامعه ایران بشمار آمده که روند روزافزون آن در حال دربرگیری تمام بخش ها و نهادهای جامعه از جمله ورزش است.

بی شک تهی شدن سرمایه های جامعه در اثر ضعف عملکرد و غفلت دولت ها علاوه بر تباهی فرهنگی، مانع از تحقق فرصت های جهانی و بین الملی ورزش در ساحت های ملی و فردی می شود.

@sociology_of_sport