📌در پاسخ به پرسش و چالش بالا

📌در پاسخ به پرسش و چالش بالا

فرض بفرمائید پاسخ سه پرسش نخست منفی باشد; در پاسخ به پرسش چهارم نیز عرض شود که همگی می دانیم چنین مباحثی ما را بی شک در پیچ و خم رویکردهای پارادایمی در می افکند که گذار از آن مستلزم حد اقلهایی از هم فهمی پارادایمی است. ضمن اینکه ما از میزان تاب آوری عزیزان ورزشی جمع خوب حاضر نسبت به طرح و شرح مباحث جامعه شناختی اطلاع کافی نداریم. پس به اجمال عرض می کنم که خانم خادم از سر ناچاری و ناگزیری و پس از قطع امید از حمایت فدراسیون اما با تکیه بر پرچم کشورش در خلاء قوانین حمایتی و با وجود کژکارکردی ساخت فعلی ورزش کشور, نهایتا این گونه پوشیده است(گفتگوی روزنامه شرق با حسن ثوری).

❓چند پرسش دیگر نیز هست که می توان در این راستا مطرح کرد:

-آیا صدف خادم در مراجعه به فدراسیون و تسلیم دعوتنامه و درخواست حمایت, پاسخ مثبتی دریافت کرد اما رد کرد؟

-آیا صدف خادم باید صبر می کرد تا در تورنمنتها یا رقابتهایی که فدراسیون ج.ا. ( با توجه به عملکرد منفعلانه ای که در خصوص زنان بوکسور دارد) به رسمیت می شناسد شرکت کند؟ به دیگر سخن کار دیشب صدف "عقلانی" نبود و مثلا به مصداق "باش تا صبح دولتت بدمد" دست از تلاش برمی داشت؟

-آیا رقابت دیشب در level جهانی رسمیت نداشت؟ یا اینکه رقابتهای ترکیه اعتبار بیشتری داشته و دارند؟

- آیا می توان در تحلیلهای اجتماعی اینجایی و اکنونی ورزشی زنان, زن بودن( otherness) یک ورزشکار را در عرصه ورزش لحاظ نکرده به یک اتفاق تاریخی که یک دختر ایرانی رقم زده به بهانه داشتن نگاهی "فراجنسیتی" فرار رو به جلو داشت؟

- آیا ما نیز به عنوان "مردم" باید الزاما از زاویه دید فدراسیون بوکس ج.ا. به این پدیده اجتماعی نگاه و آن را تحلیل کنیم؟