رقص اینستاگرامی یا اعترافات تلویزیونی: مسئله کدام است؟.. 🖊امیر هاشمی مقدم

رقص اینستاگرامی یا اعترافات تلویزیونی: مسئله کدام است؟

🖊امیر هاشمی مقدم

در علوم اجتماعی، مسئله را چیزی تعریف می‌کنیم که چند ویژگی داشته باشد: در میان بخش زیادی از جامعه گسترده باشد؛ رسانه‌ها و روشنفکران نسبت به وجود آن حساس شده باشند؛ و مردم هم خواستار حل آن باشند. بنابراین اگر یکی دو مورد دزدی در شهری رخ دهد، کسی آنرا مسئله نمی‌داند. اما اگر دزدی به شکل گسترده‌ای رواج یافته، رسانه‌ها و مردم محلی نسبت به آن اجساس نگرانی کرده و خواستار پیشگیری و برخورد با این پدیده باشند، دزدی در این شهر، مسئله‌ای اجتماعی است.
در روزهای گذشته، بحث دختران رقصنده و اعترافات تلویزیونی آنها، توجه رسانه‌ها، مردم و روشنفکران را به خود کشانده. اما مسئله اینجاست که آنچه مردم و روشنفکران خواهان برخورد با آن هستند، 180 درجه متفاوت با شیوه برخوردی است که رخ داده است. یعنی در حالی‌که حاکمیت، سه دختر را به‌عنوان رقصنده در اینستاگرام بازداشت و آنان را وادار به اعتراف تلویزیونی کرده، مردم، خودِ این بازداشتها، برخوردها و اعتراف‌گیری‌ها را نشانه گرفته و خواهان پایان یافتن آنها شده‌اند.
می‌توان سه مسئله درباره این پدیده دید: دیدگاه حاکمیتی که رقص دختران را مسئله می‌داند، دیدگاه مردم که شیوه برخورد حاکمیت با این پدیده را مسئله می‌دانند، و گستردگی تقابل این دو دیدگاه در بسیاری از دیگر زمینه‌ها، که نگارنده آنرا مسئله‌ای اجتماعی می‌داند. در زیر به هر یک از این مسئله‌ها نگاهی می‌اندازیم.
1- حاکمیت، شاخ بودن اینستاگرامی، آن هم از گونه رقصنده‌اش را مسئله می‌داند؛ با همه رسانه‌هایی که در اختیار دارد (به‌ویژه صدا و سیما) آنرا برجسته کرده و به شیوه خود با آن برخورد می‌کند تا به زعم خویش، این مسئله را حل کرده باشد. اما این پدیده، با تعریفی از مسئله که در علوم اجتماعی وجود دارد کاملا متفاوت است؛ چه اینکه نه رسانه‌ها و روشنفکران نسبت به این پدیده حساس شده بودند و نه مردم خواستار برخورد با آن.
البته در علوم اجتماعی به این نکته اشاره می‌شود که حاکمیت به‌وسیله رسانه‌هایی که در اختیار دارد، می‌تواند مردم را نسبت به یک پدیده حساس کرده و آنرا تبدیل به مسئله کند؛ اما در اینجا حاکمیت نتوانسته در این زمینه موفق شود. بلکه با شیوه برخوردش، مسئله دوم را آفریده است.
2- مسئله دوم، واکنش مردم به این شیوه برخورد حاکمیت است. از همان نخستین ساعات اعترافهای تلویزیونی، موجی از واکنشهای منفی، چه از سوی روشنفکران و چه از سوی کاربران شبکه‌های اجتماعی علیه این شیوه برخورد به راه افتاد. بسیاری از کاربران، رقص دختران در اینستاگرام را پدیده‌ای نمی‌دانند که شایسته چنین برخوردی باشد. از سوی دیگر، بسیاری به این نکته اشاره دارند که وقتی کشور این همه درگیر مسائل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی دیگر است، آیا برخورد با این دختران اولویت دارد؟
البته نگارنده در یادداشتی دیگر در رسانه‌ها (و اینجا در همین کانال) اشاره کرده که نمی‌توان به بهانه یک اولویت، خواسته‌های مردم را درباره مسائل فرهنگی همچون ورود زنان به ورزشگاه، نادیده گرفت؛ بنابراین در اینجا هم می‌توان همین نکته را به منتقدان وارد کرد که نمی‌توان به بهانه اولویتهای سیاسی و اقتصادی کشور، رسیدگی به مسائل اجتماعی را نادیده گرفت. اما بلافاصله باید دو نکته را افزود: یکم اینکه آیا چنین پدیده‌ای واقعا مسئله و نیازمند برخورد در این سطح است؟ و دوم، مسئولینی که عموما در پاسخ به خواسته‌هایی همچون ورود زنان به ورزشگاه، برگزاری کنسرتهای موسیقی و... ، «در شرایط کنونی اینها در اولویت نیست» را بهانه می‌کنند، اکنون آیا همان بهانه را نمی‌شود در برابر خودشان به کار برد و از اولویت مسائل مهمتر دیگر سخن گفت؟
3- مسئله سوم، سطح گستردگی این تقابلها بین حاکمیت و مردم است. اکنون درباره کمتر پدیده‌ای به‌عنوان مسئله اجتماعی، تفاهم بین مسئولین و مردم وجود دارد. چیزی را که مسئولین مسئله می‌دانند، مردم نمی‌دانند و چیزی را که مردم مسئله می‌دانند، مسئولین نمی‌دانند. نمونه‌هایی همچون برخورد با این شاخ‌های اینستاگرامی، نوع پوشش، ورود زنان به ورزشگاه، دوچرخه‌سواری زنان، برگزاری کنسرت، سانسور فیلم و کتاب و رسانه، فیلترینگ تلگرام و اینترنت، و ده‌ها موضوع فرهنگی و اجتماعی دیگر، این گستردگی اختلاف دیدگاه را نشان می‌دهد. بر پایه 1- همین گستردگی اختلاف دیدگاه درباره مسائل اجتماعی، 2- بحثهای گسترده‌ای که درباره این ناهمسانی خواسته‌های مردم و حاکمیت بیان می‌شود، و 3- خواسته‌های مردم برای پایان دادن به این نادیده گرفتن خواسته‌های‌شان از سوی حاکمیت، می‌توان مدعی شد که تفاهم نداشتن مردم با حاکمیت درباره تعریف و گستره مسئله اجتماعی و فرهنگی، خودش یک مسئله جدی و نیازمند توجه است.
@sociology_of_sport