🥊راند بعد راند ماست!.. 🖊احسان محمدی.... خسته‌ام!

🥊راند بعد راند ماست!

🖊احسان محمدی



خسته ام! می دونی مثل بوکسوری شدم که توی راند اول اونقد مُشت خورده که خونین و مالین افتاده گوشه رینگ. اما تا داور می شماره که ناک اوت رو اعلام کنه، دندوناشو به هم فشار میده، دستش رو می گیره به طناب های رینگ و بلند می شه. خونین و مالین! اما بلند می شه، می خواد اینقد مُشت بخوره که راند اول تموم بشه و بره تا راند دوم...

وقتی داشت حرف می زد نگاهش می کردم. انگار درست وسط رینگ بود. حلقه کبودی دور چشم هایش و باریکه خونی از لبش تا زیر چانه اش لیز خورده بود.

انگار خلاصه همه ما بود که صبح از خواب بیدار می شویم و از بی مبالاتی مهمان های همسایه بغلی که تا نصفه شب هوار کردند و نگذاشتند بخوابیم و مشت خوردیم اما به راند صبح رسیدیم.

آسانسور گیر کرده چون همسایه بالایی در را باز گذاشته، مشت می خوریم، می خواهیم از پارکینگ بیرون بیابیم یک نفر ماشینش را درست روبروی در پارکینگ پارک کرده، مُشت می خوریم، از این راند هم رد می شویم، رادیو را روشن می کنیم از بیکاری می گوید، گرانی، بی آبی خرمشهر، افزایش قیمت دلار، تحریم... مُشت می خوریم، مُشت می خوریم....

اما خونین و مالین، لب مان را می گزیم، دندان هایمان را به هم فشار می دهیم و بلند می شویم. امیدواریم به راند بعد. به اینکه تاب بیاوریم و برگردیم به رینگ زندگی، شاید حریف خسته شد، شاید داور مهربانی کرد، شاید مثل ملوان زبل اسفناجی خوردیم و با مُشت های آهنی رقیب را در هم شکستیم...

ما مُشت می خوریم اما ناک اوت نمی شویم، تسلیم نمی شویم، نمی میریم. مزه خون شور است و وقیح، ته دل آدم را خاکی می کند اما نمی میریم. دست مان را می گیریم به طناب رینگ و بلند می شویم... باید تاب بیاوریم تا راند بعد... راند بعد...

به جای ناله کردن، غر زدن، زار زدن، فرار کردن و التماس به داور و خدا که فقط رقیب را جسورتر می کند، باید تاب بیاوریم. ما پناه خودمان هستیم، کَس خودمان، دار و ندار خودمان.

همه مان نمی توانیم مهاجرت کنیم. باید بجنگیم. می گذرد. این مُشت های هولناک می گذرد. پدران ما از خنجر مغول هم گذشتند ما هم می گذریم.

هر کس که می گوید هیچ امیدی نیست، دروغ می گوید. حرفش را گوش نکنید.اگر واقعا" #هیچ امیدی نیست چرا نمی رود توی قبر بخوابد؟

با همه تلخی این روزها ته دل همه مان هنوز امید سوسو می زند. مثل شمعی در باد... مثل مردی که حکم اعدامش به حبس ابد تقلیل یافته و هنوز امیدوار است!

مزه خون توی دهان من هم وقیح است، زانویم را سُست می کند اما دست می گیرم به طناب رینگ، به شانه شما و لجوج می ایستم. ما برای شکست آفریده نشدیم. این رخت چرکین و پاره ناامیدی را بکنیم از تن. تنها مُردگان شانسی برای تغییر زندگی ندارند. تو مُشتت را بزن روزگار لعنتی...
@sociology_of_sport