✅مدیریت صالحی امیری، فرصتی برای تائید یک نظریه.. 📝مجید خاتونی. جامعه شناس و کارشناس ورزش

✅مدیریت صالحی امیری، فرصتی برای تائید یک نظریه

📝مجید خاتونی
جامعه شناس و کارشناس ورزش

سالهاست ورزش کشور در مسائلی که آنرا حل نکرده ، حل شده است. یکی از مهم ترین مسائل موضوع مدیریت کلان در ورزش است که اصول آن به غلط در اذهان عمومی جا افتاده و نوعی پلورالیسم عوامانه ورزشی را در سطح جامعه ایجاد نموده است.
برخی نقد و گله های پس انتخابات کمیته ملی المپیک که صالحی امیری را بر مسند ریاست خود دید گواه یک معضل اساسی در سراسر ورزش کشور است که ورزش را با نگاهی تک وجهی و صرفا ورزشی می نگرد.

با نگاهی جامعه شناختی به ورزش کشور در می یابیم مراکز تصمیم سازی و تصمیم گیری ورزش خارج از مرزهای آن نهاد قرار دارند و ورزش تابعی از تصمیمات بیرونی است. این واقعیت گواه این نکته است که برای موفقیت در سطوح بالای مدیریت ورزش کشور تنها به دانش ورزشی و حضور در آن نمی توان اکتفا نمود، بلکه نیاز به سواد اجتماعی ، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و غیره نیز ضروری و الزامی است.
از آنجا که ورزش همانند سایر نهادهای جامعه برنامه محور نبوده و بر اساس شرایط آنی و سلیقه های شخصی اداره می شود، بطور کلی هر انتخاب و انتصاب مدیریتی در دو راهی تباهی و تعالی قرار می گیرد و یکی از راه ها را می پیماید. حافظه تاریخی نشان داده در این بین وزنه تباهی بر تعالی سنگینی داشته چرا که کنش های ارتباطی صادقانه در سایه خواسته های منفعت طلبانه برخی افراد و احزاب قربانی شده است.
بدیهی است در دهه های اخیر ضعف و نقصان در نظام تعلیم و تربیت کشور بر کیفیت محصولات خود اثر سوئی گذاشته و ورزش و مراکز علمی وابسته به آن با نگاهی تک وجهی به ورزش ( بعد فنی آن) همانند شرکت های خودروساز وطنی تیراژ بالا اما کیفیت پائین را در پی داشته اند. ( کثرت تحصیلکرده ورزشی و اندک باسواد ورزشی ).

عدم شناسی دیگری ها و بخش های مرتبط با ورزش یکی از معضلات فرهنگی ورزش کشور است که خبره ورزشی را از نگاه عوامانه تنها به عکس با شورت ورزشی و در نگاه باصطلاح آکادمیک صرف تحصیل در رشته تربیت بدنی تقلیل می دهد.
این نگاه تک وجهی و محدود سالهاست تنزل دانایی و کاهش سرمایه های معرفتی جامعه ورزش را موجب شده و دیدگاه های منسوخ شده و فاقد جوهر ، ورزش را در جغرافیایی بسیار کوچک و دور افتاده بسان جزیره ای بدون نیاز به دیگر بخش های محبوس ساخته است. این نادیده انگاری و واپس ماندگی فکری که با تغییرات و تحولات ورزش دنیا همخوانی و همراستایی ندارد موجب آن گردیده که ساختارهای چند وجهی، برون حوزه ای و کاملا تخصصی مرتبط با ورزش مغفول و بدون کارکرد باقی بماند.

در شرایط فعلی، ورزشی که از انباشت مشکلات گوناگون حل نشده با ریشه های غیر ورزشی رنج می برد می باید با نوسازی فکری و فرهنگی از مدار تکرار اشتباهات و نادیده انگاری ها رهایی یابد.
از سوی دیگر و در شرایطی که تعامل و همنواعی فرهنگی یکی از مولفه های مهم و از محورهای اصلی المپیک محسوی می شود و همچنین از نیازهای اساسی نهاد ورزش کشور بشمار می آید(فرهنگ در جامعه ایرانی متاع ارزشمندی بنظر نمی اید) حضور فردی با بینش فرهنگی بالا، موجب ترقی ورزش خواهد شد.
از آنجا که ورزش ایران با وقفه ای طولانی در تعامل و ارتباط با حوزه های بنیادی چون فرهنگ روبروست حضور چهره های متنفذی چون صالحی امیری می تواند به توسعه مندی و اعتبار سازی آن کمک قابل توجهی نماید.

حال که ورزش ایران در تاریخ معاصر خود دوران آزمون و خطا را طی طریق می کند و در پس حضور نظامیان و سیاسیون بهره ای نبرده، فرصتی را برای حضور یک فرهنگ شناس بوجود آورده است.
امید است مدیریت صالحی امیری در کمیته ملی المپیک تائیدی بر نظریه ژرژ بالاندیه جامعه شناس فرانسوی باشد که رمز توسعه و احیای نهادی چون ورزش را نهفته در فرهنگ می داند تا وزیر اسبق فرهنگ و ارشاد بتواند با دیدگاهی جامع و کل نگر بهترین ورژن اداره این نهاد مهم و با پرستیژ بین المللی ورزش را ارائه نماید. در پس رویکرد فرهنگی است که می توان ترمیم و تقویت ورزش را با اراده ای جمعی همنوا ساخت تا به جای آنکه ورزش ضمیمه ایدئولوژی ها و سیاست های نابود کننده تحمیلی گردد، خود سکاندار و هدایت کننده در مسیر توسعه و پیشرفتش داشته باشد.

@isscaa
@sociology_of_sport