۱-آمایا ظفر فرصت کنشگری داشت. یک نمونه‌اش همین فیلم بالاست

1-آمایا ظفر فرصت کنشگری داشت. آیا به زن مسلمان ایرانی برای احقاق مطالبات شهروندی خود در حوزه ورزش چنین فرصتی داده می شود؟

2- در سرزمین اجنبی بستر پویای اصلاح قوانین تبعیض آمیز وجود دارد. یک نمونه اش همین فیلم بالاست. آمایا ظفر به هدف خود رسید. شعف او را در روایتی که می کند به وضوح می توان دید.

3- در آنجا جامعه مدنی: از رقیبی که کمربندش را به او بخشید و با او همراه شد, تا دختر عموهایش که با حجاب امکان حضور و تشویق به عنوان تماشاگر را داشتند( در واقع crying در فیلم به معنای "گریه" نیست بلکه "فریاد پرشور در تشویق" آمایا است که دختران محجبه به آسودگی سر می دادند و این اشتباه فاحش ترجمه ای است شاید با هدف مظلوم نمایی و قربانی ساختن از چند دختر "گریان"! ), تا رسانه هایی چون واشینگتن پست که ما طبق عادت همیشه دست نشانده و اجنبی می خوانیم (در برابر کیهان نازنین خودی! 😄)... همه و همه در این کنشگری تنیدند و این کنش پیوسته سبب ایجاد تغییر شد. کسی دستگیرشان نکرد, کسی انگ زنی نکرد. کسی لب به نصیحت نگشود و به حاشیه راندن و دیگری ساختن دست نیازید.

4-ما اینجا عملکردی بس پر پیمانه تر از این اجنبی ها داریم! اینجا که بارها به زن ایرانی مسلمان فهماندیم که باید حجابت را کنار بگذاری که هیچ, زنانگی ات را نیز انکار کنی و پسرپوش شوی و ریش و سبیل بگذاری تا استحقاق تماشای یک بازی فوتبال ساده را پیدا کنی!

5- زن سوری (نه صرفا زن ژاپنی) بی من و أذی در برابر دیدگان پرحسرت و چشمهای اشکبار زن مسلمان محجبه ایرانی وارد استادیوم آزادی شد تا زن ایرانی دریابد همین حجابش نیز پشیزی نمی ارزید! زن ایرانی آن روز سیلی خورد و حتی کمتر اصلاح طلبی حتی صدای آن سیلی را شنید چه رسد به اینکه دردش بیاید!

6- به راستی که اسلام در ایران چقدر غریب تر از هر جای دیگر دنیا شده!

@sociology_of_sport