@sociology_of_sport یادداشتها, نظرات, تحلیلهای اجتماعی و پیشنهادهای سازنده شما را در خصوص جامعه شناسی ورزش و جامعه شناسی بدن در نشانی زیر چشم به راهیم: @Moidfar @madanibita
✅به نظر شما مشکل کجاست؟
✅به نظر شما مشکل کجاست؟
✍دکترمحمّدعلی فیاضبخش
🔰در همان یکشنبهشبی که دو تیم فوتبال در اصفهان بازی داشتند، دو تیم نیز در یکی از شهرهای آلمان به مصاف هم رفتند. عزیزی از یاران دیرین مقیم آن دیار، بیخبر از بازی اصفهان گزارشی از آن هماوردی در شهر مونشنگلادباخ برای من ارسال کرد و فردا شبش نیز به اعجاب و شگفتی، گزارش اصفهان را فرستاد. در ادامه، ابتدا متن آن عزیز را بدون کاستی و اضافات میآورم و در پایان نیز افاضات(!) این قلم را:
با عرض سلام،
امروز دختر محجبه و بیستسالهام، زینب، گفت: «بابا بریم استادیوم شهر مونشن گلادباخ بازی تیم مونشن گلادباخ و اشتوتگارت را ببینیم.» منم گفتم: «چشم باباجون با هم میریم» و فکر کردم همصحبت هم میشویم و رفاقت میکنیم و از با همبودن لذت میبریم. شهر مونشنگلادباخ حدود ٣٠ کیلومتری غرب دوسلدورف است با یک جمعیت ٢٥٠هزار نفری و استادیوم بسیار شیک ٥٠هزار نفری! امشب در این شهر ٢٥٠هزار نفری، ٥٠هزار نفر به استادیوم آمده بودند. پیر و جوان، زن و مرد، کودک و نوجوان. در استادیومها یک جایگاه خانوادگی وجود دارد که فقط خانوادهها میتوانند آنجا بروند. من و زینب دو بلیط خانوادگی خریدیم و به جایگاه خانوادگی رفتیم. جلوی در بازرسی بدنی استادیوم وقتی من توسط یک آقا بازرسی شدم؛ زینب را به طرف یک خانم که کمی عقبتر برای همین کار ایستاده بود، راهنمایی کردند. در یک مسیر ویژه به جایگاه خانوادگی رفتیم. افراد مجرد و بدون خانواده هم اجازهی آمدن به این بخش را نداشتند. در طول بازی، تماشاگران هر دو تیم فقط با کف زدن و بعضی اوقات با سرود، تیم خود را تشویق میکردند. تیم مونشنگلادباخ در زمین خودی یک گل زد که داور نپذیرفت و هنوز بازی صفر بر صفر بود؛ ولی نه یک بازیکن به داور اعتراض کرد و نه نیمکت بازیکنان ذخیره و مربیان به زمین آمدند و نه در میان تماشاگران خبری از شیر سماور بود. در پایان، مونشنگلادباخ -که الان در ردهی دوم بوندسلیگاست- بازی را سهبرصفر برد و تماشاگران این تیم در استادیوم خودی ایستاده، فقط برای این تیم کف زدند و تیم بازنده (اشتوتگارت) هم به طرف تماشاگران خود -که ٥٠٠کیلومتر آمده بودند- نزدیک شد و این تماشاگران، ایستاده چند دقیقه برای تیم خود کف زدند و خبری از داد و فریاد و حیا کن و رها کن نبود؛ اگر چه اشتوتگارت الان در ردهی ماقبل آخر جدول است! در آنجا فکر میکردم که چرا ما این تفریح سالم خانوادگی را -که باعث همدلی و همراهی و ایجاد محبت در خانواده و بین والدین و فرزندان و رفاقت میشود- از خانوادهها در ایران گرفتهایم و چرا در استادیوم ما از بازیکن و مربی و نیمکت ذخیرهها و سکوها، همهوهمه پرخاشگرند و پیشوند اسم همهی باشگاههای ما نیز کلمهی فرهنگی دارد؟! فکر میکردم کجای کار ایراد دارد؟ از استادیوم تا منزل فکر میکردم و الان نیز همچنان در فکر هستم.
به نظر شما مشکل کجاست؟
ارادتمند- امضا محفوظ
🔰...و اما اضافات حقیر:
فکر نکنید از موارد گاهبهگاه نادر و بسیار کمیاب اغتشاشات در فوتبال باشگاههای خارجی و رفتار خارج از هنجار طرفدارانشان پاک بیخبرم؛ اما شما هم بدانید و میدانید که نسبت این اغتشاشات با تعداد بازیها بسیاربسیار ناچیز است؛ وانگهی، نه سر درِ باشگاههای آنجاها هزار شعار و ادا و اطوار اخلاقی و دینی آویختهاند و نه در اقترانهای مناسبتی، وسط زمین چمن روضهخوانی و سینهزنی میکنند.
🔰اکنون چند سؤال:
۱- آیا پیشینهی مردمان این دیار، اینگونه ستیزهجویی وپرخاشگری و ناسزاگویی بودهاست؟
۲-اگر نبوده است، آیا تحول فرهنگی از خوبی به بدی یا بالعکس، یکشبه و ناگهانی صورت میگیرد؟
۳- اگر نمیگیرد، از چه زمانی زیرساختهای این فحش و فضیحتها -که امروز در استادیومها سربرون میکشد و اما ریشهای در درون دارد- نهاده شد؟
۴- و اگر متوجه منظور سؤالهایم نشدید، عرض دیگری نیست؛ زیاده جسارت است!
@sociology_of_sport