دو مناظره‌ی بسیار زیبا از:. بانو سیمین بهبهانی

#ادبیات

دو مناظره‌ی بسیار زیبا از:
بانو سیمین بهبهانی
و
استاد ابراهیم صهبا

🌷شعر «آزار» از سیمین بهبهانی🌷

یا رب مرا یاری بده، تا سخت آزارش کنم
هجرش دهم، زجرش دهم، خوارش کنم، زارش کنم
از بوسه‌های آتشین، وز خنده‌های دلنشین
صد شعله در جانش زنم، صد فتنه در کارش کنم
در پیش چشمش ساغری، گیرم ز دست دلبری
از رشک آزارش دهم، وز غصه بیمارش کنم
بندی به پایش افکنم، گویم خداوندش منم
چون بنده در سودای زر، کالای بازارش کنم
گوید مَیَفزا قهر خود، گویم بکاهم مهر خود
گوید که کمتر کن جفا، گویم که بسیارش کنم
هر شامگه در خانه‌ای ، چابُکتر از پروانه‌ای
رقصم برِ بیگانه‌ای ، وز خویش بیزارش کنم
چون بینم آن شیدای من، فارغ شد از احوال من
منزل کنم در کوی او، باشد که دیدارش کنم

🌷جواب ابراهیم صهبا به سیمین بهبهانی🌷

یارت شوم، یارت شوم، هر چند آزارم کنی
نازت کشم، نازت کشم، گر در جهان خوارم کنی
بر من پسندی گر منم، دل را نسازم غرق غم
باشد شفا بخشی دلم، کز عشق بیمارم کنی
گر رانی‌اَم از کوی خود، ور باز خوانی سوی خود
با قهر و مهرت خوش‌دلم کز عشق بیمارم کنی
من طایر پر بسته‌ام، در کنج غم بنشسته‌ام
من گر قفس بشکسته‌ام، تا خود گرفتارم کنی
من عاشق دلداده‌ام ، بهر بلا آماده‌ام
یار منِ دلداده شو، تا با بلا یارم کنی
ما را چو کردی امتحان، ناچار گردی مهربان
رحم آخر ای آرام جان، بر این دلِ زارم کنی
گر حال دشنامم دهی، روز دگر جانم دهی
کامم دهی، کامم دهی، الطاف بسیارم کنی

🌷جواب سیمین بهبهانی به ابراهیم صهبا🌷

گفتی شفا بخشم تو را؟ وز عشق بیمارت کنم؟
یعنی به خود دشمن شوم، با خویشتن یارت کنم؟
گفتی که دلدارت شوم، شمع شب تارت شوم
خوابی مبارک دیده‌ای ، ترسم که بیدارت کنم

🌷جواب ابراهیم صهبا به سیمین بهبهانی🌷

دیگر اگر عریان شوی، چون شاخه‌ای لرزان شوی
در اشکها غلتان شوی ، دیگر نمی‌خواهم تو را
گر باز هم یارم شوی، شمعِ شبِ تارم شوی
شادان ز دیدارم شوی، دیگر نمی‌خواهم تو را
گر محرم رازم شوی، بشکسته چون سازم شوی
تنها گل نازم شوی، دیگر نمی‌خواهم تو را
گر باز گردی از خطا، دنبالم آیی هر کجا
ای سنگدل، ای بی‌وفا ، دیگر نمی‌خواهم تو را

@taft_Iran