شب دراز به امید صبح بیدارم. مگر که بوی تو آرد نسیم اسحارم

#ادبیات

شب دراز به امید صبح بیدارم
مگر که بوی تو آرَد نسیم اسحارم

عجب که بیخ محبّت نمی‌دهد بارم
که بر وی این همه باران شوق می‌بارم

از آستانه‌ی خدمت نمی‌توانم رفت
اگر به منزل قربت نمی‌دهی بارم

به تیغ هجر بکشتی مرا و برگشتی
بیا و زنده‌ی جاوید کن دگر بارم

چه روزها به شب آورده‌ام در این امید
که با وجود عزیزت شبی به روز آرم

چه جرم رفت که با ما سخن نمی‌گویی
چه کرده‌ام که به هجران تو سزاوارم؟

هنوز با همه بد عهدی‌اَت دعا گویم
هنوز با همه بی مهری‌اَت طلبکارم

من از حکایت عشق تو بس کنم هیهات
مگر اجل که ببندد زبان گفتارم

هنوز قصّه‌ی هجران و داستان فراق
به سر نرفت و به پایان رسید طومارم

اگر تو عمر در این ماجرا کنی سعدی
حدیث عشق به پایان رسد نپندارم

حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست
یکی تمام بوَد مطلع بر اسرارم


#حضرت‌سعدی

@taft_Iran