قزاق پیر فنون شمشیر زنی را به گریگور می‌آموزد:

#ادبیات

قزاق پیر فنون شمشیر زنی را به گریگور می‌آموزد:
این جوری با یک ضربه سر آدمها را از تنشان جدا کن ، آدم مثل کره نرم است، به چون وچرایش فکر نکن ، تو قزاقی ، و وظیفه‌ات این است که بدون سؤال سر بِبُری.
کشتن دشمن در میدان جنگ عمل مقدّسی است در ازای هر نفری که می‌کشی خدا یکی از گناهانت را پاک می‌کند.
ولی قزاق جوان در گوش نگهبان همقطار زمزمه می‌کند:
تو چه فکر میکنی؟
الکسی؟
من جوانم و تشنه‌ی زندگی، وقتی فکر می‌کنم که توی این دنیا چقدر زن خوشگل پیدا می‌شود قلبم می،گیرد، آنقدر کشته مُرده‌ی زن‌ها هستم که می‌توانم با همه‌شان، از بلند و کوتاه ، لاغر و چاق، به شرط آنکه خوشگل باشند بخوابم.
امّا در زندگی آدم حق دارد فقط یکی داشته باشد تا دم مرگ، تا آن وقت که دل آدم را به بزند با او سر کند.

#دن_آرام
میخاییل شولوخوف
مترجم: محمود اعتماد زاده(به.آذین)

@taft_Iran