تـافــت 🌷کانال تـافــت🌷 مخفّف: تاریخ،ادبیات،فلسفه،فرهنگ،تمـدّن #تاریخ #ادبیات #فلسفه #فرهنگ_و_تمدن هشتگ مورد علاقهی خود را انتخاب کنید تـافــت ۱۲:۲۶ ۱۳۹۷/۱۱/۱۲ جلال آل احمد نویسنده و عضو سابق حزب توده، در خاطراتش مینویسد: تا پیش از حکومت رضا شاه پهلوی، پدرم یک زندگی اشرافی داشت، از صبح تا شب همهی مردم از شهر و روستا با گوسفند و کبک، مرغ و خروس و قرقاول برای دیدن پدرم و دستبوسی او میآمدند؛. آخر پدر من یک آخوند بود و برای مردم دعا مینوشت و آنها را به عقد و صیغهی همدیگر در میآورد …. ولی زمانی که رضا شاه آمد و دستور داد باید ازدواجها به صورت رسمی ثبت و ضبط گردد و همینطور طلاقها و سندها و قولنامههای زمین، پدرم بیکار شد و تنها کارش شد همان مسجد رفتن و پیش نماز مسجد شدن و روضه خواندن. و دیگر خبری از مرغ و خروس و قرقاول و کیک و خیکهای پنیر نبود!. پس از آن ما شروع کردیم دروغ بستن به خاندان پهلوی. ... تـافــت ۲۱:۰۵ ۱۳۹۷/۱۱/۱۱ تو را یک سخن بگویم:. این مردمان به «نفاق» خوشدل میشوند و به «راستی» غمگین میشوند!. او را گفتم: مرد بزرگی و در عصر یگانهای!. خوش دل شد و دست من گرفت و گفت: مشتاق تو بودم، و مقصر بودم!. و پارسال با او راستی گفتم، خصم من شد و دشمن شد …عجب نیست این؟!. با مردمان با نفاق میباید زیست، تا در میان ایشان با ایشان خوش باشی!. راستی آغاز کردی؟؟. به کوه و بیابان باید رفت! …. ... تـافــت ۱۹:۲۳ ۱۳۹۷/۱۱/۱۱ کار بشر باید اندیشیدن به واقعیاتی باشد که جلو چشم همه است اما به آنها پرداخته نشده است … تـافــت ۱۲:۰۸ ۱۳۹۷/۱۱/۱۱ …آه به یکبارگی، یار کم ما گرفت!. چون دل ما تنگ دید، خانه دگر جا گرفت بر دل ما گه گهی، داشت خیالی گذر. نیز خیالش کنون ترک دل ما گرفت. دل به غمش بود شاد، رفت غمش هم ز دل. غم چه کند در دلی کان همه سودا گرفت؟. دیدهی گریان مگر بر جگر آبی زند؟. کآتش سودای او در دل شیدا گرفت. خوش سخنی داشتم، با دل پر درد خویش. لشکر هجران بتاخت در سر من تا گرفت. دین و دل و هوش من هر سه به تاراج برد. ... تـافــت ۱۲:۰۷ ۱۳۹۷/۱۱/۱۱ .. جنگ جهانی به پایان رسیده بود اما کمبود ارزاق و فقر در کشور هنوز شدت داشت من به همراه یک کارمند مأمور شدم در ناحیهی طالقان آمارگیری کنم و لیست ساکنان همه دهات را ثبت نمایم. ما دو نفر به همراه یک ژاندارم و یک بلد راه سوار بر دو قاطر به عمق کوهستان طالقان رفتیم و از تک تک روستاها آمار جمع آوری کردیم …در یک روستا، کدخدا طبق وظیفهاش ما را همراهی مینمود. به امامزادهای رسیدیم با بنایی کوچک و گنبدی سبز رنگ که مورد احترام اهالی بود و یک چشمهی باصفا به صورت دریاچهای به وسعت صد متر مربع مقابل امامزاده به چشم میخورد. مقابل چشمه ایستادیم که دیدم درون آب چشمه ماهیهای درشت و سرحال شنا میکنند. ماهی کپور آنچنان فراوان بود که ضمن شنا باهم برخورد میکردند. کدخدا مرد پنجاه سالهی دانا و موقری بود، گفت: آقای قاضی، این ماهیها متعلق به این امامزاده هستند و کسی جرأت صید آنان را ندارد، چند سال پیش گربهای قصد شکار بچه ماهیها را داشت که در دم به شکل سنگ درآمد، آنجاست ببینید. سنگی را در دامنهی کوه و نزدیک چشمه نشان داد که به نظرم چندان شبیه گربه نبود. اما کدخدا آنچنان عاقل و چیز فهم بود که حرفش را پذیرفتم. چند نفر از اهل ده همراهمان شده بودند که سر تکان دادند و چیزهایی د ... تـافــت ۰۶:۱۶ ۱۳۹۷/۱۱/۱۱ ای ساقی گلچهره دراین صبح دلانگیز. لبریز بده جام مرا شادی جمشید.. هر جا گلی خندد با دوست بخندید هر گه که بهار آید با عشق بجوشید …. تـافــت ۱۶:۰۷ ۱۳۹۷/۱۱/۱۰ #فرهنگ_و_تمدنما در دنیایی زندگی میکنیم که وقتی به یک کسی خوبی کردیم و خوبی کردیم و خوبی کردیم، روز ما در دنیایی زندگی میکنیم که وقتی به یک کسی خوبی کردیم و خوبی کردیم و خوبی کردیم، روزی که خوبی نکنیم ما از نظر او آدم بدی هستیم!. شما نمیتوانید بگویید، من ده بار به یک کسی خوبی کردم، بار یازدهم که نخواستم یا نتوانستم کاری برایش انجام دهم چرا از نظر او من آدم بدی شدم؟. و چرا یک کسی که هیچکاری برای آن شخص انجام نداده است در نظر او از من بهتر است؟. باید پذیرفت که این ویژگی انسان است!. شما وقتی بچه همسایهتان را بیست دفعه نگه دارید و روز بیستویکم بگویید من خودم وقت دکتر دارم و نمیتوانم امروز بچه شما را نگه دارم، آن همسایه میتواند با شما بد شود در حالیکه با همسایه دیگر که هیچوقت بچهاش را نگه نداشته است خوب است! …دکتر. ... تـافــت ۱۵:۴۰ ۱۳۹۷/۱۱/۱۰ هرچه انسانتر باشیم، زخمها عمیقتر خواهند بود، هرچه بیشتر دوست بداریم بیشتر غصه خواهیم داشت، بیشتر فراق خواهیم کشید و تنهاییهایمان بیشتر خواهد شد …. تـافــت ۱۳:۰۹ ۱۳۹۷/۱۱/۱۰ من در دورهی طلبگی و دانشجویی خود استادان بسیاری را دیدهام، غالبا آنها که محققان و علمای برجستهای بودند، بهجز چند تن، معلمهای خوبی نبودند. بیحوصله و بسیار کمسخن یا وقتکش و بهانهجو برای فرار از مطلب اصلی، و آنها که معلمهای شایسته بودند، بهجز برخی استثناها، غالبا فقط معلم بودند و از حدود اطلاعات رایج و مشترک نزد همگان کمتر فراگرفتند و حرفهای ایشان حرفهایی بود که در هر کتاب یا در هر کلاسی میتوان آموخت. تنها و تنها فروزانفر بود (و شاید پس از او، چند تن از شاگردانش) که هم محقق بیهمتایی بود و هم معلم بیمانندی …در طول قریب پنج سال شاگردی نزد او، که هرگز درسش را ترک نگفتم، یک مطلب مکرر یا مبتذل که از همگنان بتوان شنید، نشنیدم؛ حتی شوخیهای او، احوالپرسیهای او چیزی به دانشجو میآموخت. حضور ذهن شگفتآور و تسخیرکنندهی او به حدی بود که در مراحل نخست آشنایی و اولین دیدارها، بعضی افراد تصور میکردند که فروزانفر از مدتها قبل در نهان، هدیهای، رشوهای به شخص پرسنده داده و از او خواسته است که «در فلان مجلس یا در فلان کلاس، این سؤال را مطرح کن.» و خود از قبل، پاسخ آن را آماده کرده ... تـافــت ۱۳:۰۸ ۱۳۹۷/۱۱/۱۰ حسنی مبارک در یکی از بیمارستانهای آلمان بستری بود.. پزشک پرسید این کیست؟ پرستار گفت این سی سال حاکم مصر بوده!. پزشک گفت: حتما زمامدار بیلیاقتی بوده!. پرستار گفت: مگر شما ایشان میشناسی!. پزشک گفت: نه! ولی کسی که در سی سال نتوانسته در کشورش بیمارستانی بسازد که خودش را معالجه کند حتما زمامدار بیلیاقتی است … ... تـافــت ۱۷:۰۶ ۱۳۹۷/۱۱/۰۹ باید به کودکان آموخت جهان، بیباتوم و گلوله زیباتر است! باید به فکر ساختن یک بادبادک بود … هنوز هم با مشتی نخ و کاغذ میشود به گیس طلای خورشید رسید!. کودکی که با مسلسل بازی کند جهان را نجات نخواهد بود … …. یک مرد. تـافــت ۱۳:۳۳ ۱۳۹۷/۱۱/۰۹ تنها یک مخلوق دروغگو وجود دارد:. انسان … تـافــت ۱۱:۴۱ ۱۳۹۷/۱۱/۰۹ سیمرغ. شاه مرغان تنها نشسته بود … زین بادها که بر زبر خاکدان وزند،. زین خاکها که آید از آن، دیده را گزند،. زان برفها که بارد بر قلهی بلند،. زین آبها، که شوید. در شیبهاى تند،. پاک و پلید را،. زان برقها که سوزد سرخ و سپید را،. او را خبر نبود. یا هرچه را که بود. ... تـافــت ۱۱:۳۹ ۱۳۹۷/۱۱/۰۹ #تاریخهرکس که به ایجاد و روی کار آمدن دیکتاتورها کمک کند، پس از آنکه پایههای حکومتِ خودکامه محکم ش هرکس که به ایجاد و روی کار آمدن دیکتاتورها کمک کند، پس از آنکه پایههای حکومت خودکامه محکم شد و کاملا مستقر گردید، اولین قربانیهای آن حکومت، همان کسانی خواهند بود که عمله و اکرهی بنای آن حکومت بودند. زیرا آنها همانطور که گفتهاند چوببست بنای آن حکومت به حساب میآیند، لذا ساختمان که به اتمام برسد دیگر وجود چوببست، بد نماست و باید برداشته و نابود شود ….، تاریخ بیست سالهی ایران. ... تـافــت ۲۲:۳۵ ۱۳۹۷/۱۱/۰۸ تافت. (مخفف: تاریخ، ادبیات، فلسفه، فرهنگ، تمدن) این کانال توسط اساتید تاریخ، ادبیات، فلسفه و جامعهشناسی ایجاد شده و هر پست توسط متخصص مربوطه همراه با منبع گذاشته میشود تا علاقهمندان عزیز به اطلاعات درست و قابل اعتماد دسترسی داشته باشند. (اگر احیانا عدم صحت مطلبی مشخص شود، فورا اطلاعرسانی خواهد شد). امید که مفید واقع گردد و هموطنان عزیز از هر علمی، بخش مفید و مستند آن را فراگیرند …🌷علمتان روزافزون، سرشار باشید🌷. ... تـافــت ۱۸:۱۸ ۱۳۹۷/۱۱/۰۸ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﯾﻌﻨﯽ:. ﺑﭙﺬﯾﺮﯾﻢ ﮐﻪ وجود ﻫﺮﮐﺲ ﺩﻭ ﺑﺨﺶ دﺍﺭﺩ؛ ﺑﺨﺶ ﺍﻭﻝ، ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺧﻮﺩﺵ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ ﻭ بهطوﺭ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪهاﻧﺪ ﻭ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﺷﻮﻧﺪ. ﺑﺨﺶ ﺩﻭﻡ، ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺧﻮﺩﺵ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺭﺑﻄﯽ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ …. تـافــت ۱۷:۴۵ ۱۳۹۷/۱۱/۰۸ *در جستجوی زمان از دست رفته* جلد هفتم: زمان بازیافته. تـافــت ۱۲:۵۹ ۱۳۹۷/۱۱/۰۸ همه ساله نباشد کامکاری. گهی باشد عزیزی، گاه خواری در این صندلسرای آبنوسی. گهی ماتم بود گاهی عروسی. بسا رخنه که اصل محکمیهاست. بسا انده که در وی خرمیهاست. فلک چون کار سازیها نماید. نخست از پرده بازیها نماید. بسا قفلی که بندش ناپدید است. چو وابینی نه قفل است آن، کلید است. به صبر از بند گردد مرد رسته. ... تـافــت ۱۲:۵۹ ۱۳۹۷/۱۱/۰۸ #تاریخاین هواپیما(میگ) هرگز در نیروی هوایی شاهنشاهی ایران به کار گرفته نشد پس طبیعتاً تصویر فوق هیچ این هواپیما (میگ) هرگز در نیروی هوایی شاهنشاهی ایران به کار گرفته نشد پس طبیعتا تصویر فوق هیچ ارتباطی با سپهبد خلبان نادر جهانبانی ندارد. ایشان هرگز با هواپیما از زیر پل دزفول عبور نکرده پس طبیعتا هیچ عکسی هم در این مورد وجود ندارد …و اما واقعیت:. این تصویر مربوط به عبور میگ متعلق به شوروی سابق در ۱۴ جون سال ۱۹۶۵ میلادی از زیر پل توسط خلبان Valentin Privalov است. خلبان اهل شوروی سابق واقعا چنین کاری انجام داده و از زیر پل رودخانه Novosibirsk عبور کرده است، با این حال به نظر میرسد تصویری که از سال ۲۰۱۳ در این خصوص منتشر شد (همین تصویر) واقعی نباشد. اصل ماجرا چنین است که Valentin Privalov در ۱۴ جون سال ۱۹۶۵ میلادی در حال گذر از روی رودخانه Novosibirsk شاهد جمع کثیری از گردشگران بود که در یک اقدام غیر حرفهای با عبور از زیر پل رودخانه باعث شگفتی آنها شد اما این اقدام به مذاق فرماندهان نظامی شوروی خوش نیامد و این خلبان از خدمت معلق شد. با این حال مدتی بعد با درخواست مردم و همکارانش مجددا به خدمت بازگشت … ... تـافــت ۲۱:۳۹ ۱۳۹۷/۱۱/۰۷ جای مردان سیاست،. بنشانید درخت تا هوا تازه شود … ‹ 11 12 13 14 15 16 17 ›
تـافــت ۱۲:۲۶ ۱۳۹۷/۱۱/۱۲ جلال آل احمد نویسنده و عضو سابق حزب توده، در خاطراتش مینویسد: تا پیش از حکومت رضا شاه پهلوی، پدرم یک زندگی اشرافی داشت، از صبح تا شب همهی مردم از شهر و روستا با گوسفند و کبک، مرغ و خروس و قرقاول برای دیدن پدرم و دستبوسی او میآمدند؛. آخر پدر من یک آخوند بود و برای مردم دعا مینوشت و آنها را به عقد و صیغهی همدیگر در میآورد …. ولی زمانی که رضا شاه آمد و دستور داد باید ازدواجها به صورت رسمی ثبت و ضبط گردد و همینطور طلاقها و سندها و قولنامههای زمین، پدرم بیکار شد و تنها کارش شد همان مسجد رفتن و پیش نماز مسجد شدن و روضه خواندن. و دیگر خبری از مرغ و خروس و قرقاول و کیک و خیکهای پنیر نبود!. پس از آن ما شروع کردیم دروغ بستن به خاندان پهلوی. ...
تـافــت ۲۱:۰۵ ۱۳۹۷/۱۱/۱۱ تو را یک سخن بگویم:. این مردمان به «نفاق» خوشدل میشوند و به «راستی» غمگین میشوند!. او را گفتم: مرد بزرگی و در عصر یگانهای!. خوش دل شد و دست من گرفت و گفت: مشتاق تو بودم، و مقصر بودم!. و پارسال با او راستی گفتم، خصم من شد و دشمن شد …عجب نیست این؟!. با مردمان با نفاق میباید زیست، تا در میان ایشان با ایشان خوش باشی!. راستی آغاز کردی؟؟. به کوه و بیابان باید رفت! …. ...
تـافــت ۱۹:۲۳ ۱۳۹۷/۱۱/۱۱ کار بشر باید اندیشیدن به واقعیاتی باشد که جلو چشم همه است اما به آنها پرداخته نشده است …
تـافــت ۱۲:۰۸ ۱۳۹۷/۱۱/۱۱ …آه به یکبارگی، یار کم ما گرفت!. چون دل ما تنگ دید، خانه دگر جا گرفت بر دل ما گه گهی، داشت خیالی گذر. نیز خیالش کنون ترک دل ما گرفت. دل به غمش بود شاد، رفت غمش هم ز دل. غم چه کند در دلی کان همه سودا گرفت؟. دیدهی گریان مگر بر جگر آبی زند؟. کآتش سودای او در دل شیدا گرفت. خوش سخنی داشتم، با دل پر درد خویش. لشکر هجران بتاخت در سر من تا گرفت. دین و دل و هوش من هر سه به تاراج برد. ...
تـافــت ۱۲:۰۷ ۱۳۹۷/۱۱/۱۱ .. جنگ جهانی به پایان رسیده بود اما کمبود ارزاق و فقر در کشور هنوز شدت داشت من به همراه یک کارمند مأمور شدم در ناحیهی طالقان آمارگیری کنم و لیست ساکنان همه دهات را ثبت نمایم. ما دو نفر به همراه یک ژاندارم و یک بلد راه سوار بر دو قاطر به عمق کوهستان طالقان رفتیم و از تک تک روستاها آمار جمع آوری کردیم …در یک روستا، کدخدا طبق وظیفهاش ما را همراهی مینمود. به امامزادهای رسیدیم با بنایی کوچک و گنبدی سبز رنگ که مورد احترام اهالی بود و یک چشمهی باصفا به صورت دریاچهای به وسعت صد متر مربع مقابل امامزاده به چشم میخورد. مقابل چشمه ایستادیم که دیدم درون آب چشمه ماهیهای درشت و سرحال شنا میکنند. ماهی کپور آنچنان فراوان بود که ضمن شنا باهم برخورد میکردند. کدخدا مرد پنجاه سالهی دانا و موقری بود، گفت: آقای قاضی، این ماهیها متعلق به این امامزاده هستند و کسی جرأت صید آنان را ندارد، چند سال پیش گربهای قصد شکار بچه ماهیها را داشت که در دم به شکل سنگ درآمد، آنجاست ببینید. سنگی را در دامنهی کوه و نزدیک چشمه نشان داد که به نظرم چندان شبیه گربه نبود. اما کدخدا آنچنان عاقل و چیز فهم بود که حرفش را پذیرفتم. چند نفر از اهل ده همراهمان شده بودند که سر تکان دادند و چیزهایی د ...
تـافــت ۰۶:۱۶ ۱۳۹۷/۱۱/۱۱ ای ساقی گلچهره دراین صبح دلانگیز. لبریز بده جام مرا شادی جمشید.. هر جا گلی خندد با دوست بخندید هر گه که بهار آید با عشق بجوشید ….
تـافــت ۱۶:۰۷ ۱۳۹۷/۱۱/۱۰ #فرهنگ_و_تمدنما در دنیایی زندگی میکنیم که وقتی به یک کسی خوبی کردیم و خوبی کردیم و خوبی کردیم، روز ما در دنیایی زندگی میکنیم که وقتی به یک کسی خوبی کردیم و خوبی کردیم و خوبی کردیم، روزی که خوبی نکنیم ما از نظر او آدم بدی هستیم!. شما نمیتوانید بگویید، من ده بار به یک کسی خوبی کردم، بار یازدهم که نخواستم یا نتوانستم کاری برایش انجام دهم چرا از نظر او من آدم بدی شدم؟. و چرا یک کسی که هیچکاری برای آن شخص انجام نداده است در نظر او از من بهتر است؟. باید پذیرفت که این ویژگی انسان است!. شما وقتی بچه همسایهتان را بیست دفعه نگه دارید و روز بیستویکم بگویید من خودم وقت دکتر دارم و نمیتوانم امروز بچه شما را نگه دارم، آن همسایه میتواند با شما بد شود در حالیکه با همسایه دیگر که هیچوقت بچهاش را نگه نداشته است خوب است! …دکتر. ...
تـافــت ۱۵:۴۰ ۱۳۹۷/۱۱/۱۰ هرچه انسانتر باشیم، زخمها عمیقتر خواهند بود، هرچه بیشتر دوست بداریم بیشتر غصه خواهیم داشت، بیشتر فراق خواهیم کشید و تنهاییهایمان بیشتر خواهد شد ….
تـافــت ۱۳:۰۹ ۱۳۹۷/۱۱/۱۰ من در دورهی طلبگی و دانشجویی خود استادان بسیاری را دیدهام، غالبا آنها که محققان و علمای برجستهای بودند، بهجز چند تن، معلمهای خوبی نبودند. بیحوصله و بسیار کمسخن یا وقتکش و بهانهجو برای فرار از مطلب اصلی، و آنها که معلمهای شایسته بودند، بهجز برخی استثناها، غالبا فقط معلم بودند و از حدود اطلاعات رایج و مشترک نزد همگان کمتر فراگرفتند و حرفهای ایشان حرفهایی بود که در هر کتاب یا در هر کلاسی میتوان آموخت. تنها و تنها فروزانفر بود (و شاید پس از او، چند تن از شاگردانش) که هم محقق بیهمتایی بود و هم معلم بیمانندی …در طول قریب پنج سال شاگردی نزد او، که هرگز درسش را ترک نگفتم، یک مطلب مکرر یا مبتذل که از همگنان بتوان شنید، نشنیدم؛ حتی شوخیهای او، احوالپرسیهای او چیزی به دانشجو میآموخت. حضور ذهن شگفتآور و تسخیرکنندهی او به حدی بود که در مراحل نخست آشنایی و اولین دیدارها، بعضی افراد تصور میکردند که فروزانفر از مدتها قبل در نهان، هدیهای، رشوهای به شخص پرسنده داده و از او خواسته است که «در فلان مجلس یا در فلان کلاس، این سؤال را مطرح کن.» و خود از قبل، پاسخ آن را آماده کرده ...
تـافــت ۱۳:۰۸ ۱۳۹۷/۱۱/۱۰ حسنی مبارک در یکی از بیمارستانهای آلمان بستری بود.. پزشک پرسید این کیست؟ پرستار گفت این سی سال حاکم مصر بوده!. پزشک گفت: حتما زمامدار بیلیاقتی بوده!. پرستار گفت: مگر شما ایشان میشناسی!. پزشک گفت: نه! ولی کسی که در سی سال نتوانسته در کشورش بیمارستانی بسازد که خودش را معالجه کند حتما زمامدار بیلیاقتی است … ...
تـافــت ۱۷:۰۶ ۱۳۹۷/۱۱/۰۹ باید به کودکان آموخت جهان، بیباتوم و گلوله زیباتر است! باید به فکر ساختن یک بادبادک بود … هنوز هم با مشتی نخ و کاغذ میشود به گیس طلای خورشید رسید!. کودکی که با مسلسل بازی کند جهان را نجات نخواهد بود … …. یک مرد.
تـافــت ۱۱:۴۱ ۱۳۹۷/۱۱/۰۹ سیمرغ. شاه مرغان تنها نشسته بود … زین بادها که بر زبر خاکدان وزند،. زین خاکها که آید از آن، دیده را گزند،. زان برفها که بارد بر قلهی بلند،. زین آبها، که شوید. در شیبهاى تند،. پاک و پلید را،. زان برقها که سوزد سرخ و سپید را،. او را خبر نبود. یا هرچه را که بود. ...
تـافــت ۱۱:۳۹ ۱۳۹۷/۱۱/۰۹ #تاریخهرکس که به ایجاد و روی کار آمدن دیکتاتورها کمک کند، پس از آنکه پایههای حکومتِ خودکامه محکم ش هرکس که به ایجاد و روی کار آمدن دیکتاتورها کمک کند، پس از آنکه پایههای حکومت خودکامه محکم شد و کاملا مستقر گردید، اولین قربانیهای آن حکومت، همان کسانی خواهند بود که عمله و اکرهی بنای آن حکومت بودند. زیرا آنها همانطور که گفتهاند چوببست بنای آن حکومت به حساب میآیند، لذا ساختمان که به اتمام برسد دیگر وجود چوببست، بد نماست و باید برداشته و نابود شود ….، تاریخ بیست سالهی ایران. ...
تـافــت ۲۲:۳۵ ۱۳۹۷/۱۱/۰۸ تافت. (مخفف: تاریخ، ادبیات، فلسفه، فرهنگ، تمدن) این کانال توسط اساتید تاریخ، ادبیات، فلسفه و جامعهشناسی ایجاد شده و هر پست توسط متخصص مربوطه همراه با منبع گذاشته میشود تا علاقهمندان عزیز به اطلاعات درست و قابل اعتماد دسترسی داشته باشند. (اگر احیانا عدم صحت مطلبی مشخص شود، فورا اطلاعرسانی خواهد شد). امید که مفید واقع گردد و هموطنان عزیز از هر علمی، بخش مفید و مستند آن را فراگیرند …🌷علمتان روزافزون، سرشار باشید🌷. ...
تـافــت ۱۸:۱۸ ۱۳۹۷/۱۱/۰۸ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﯾﻌﻨﯽ:. ﺑﭙﺬﯾﺮﯾﻢ ﮐﻪ وجود ﻫﺮﮐﺲ ﺩﻭ ﺑﺨﺶ دﺍﺭﺩ؛ ﺑﺨﺶ ﺍﻭﻝ، ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺧﻮﺩﺵ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ ﻭ بهطوﺭ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪهاﻧﺪ ﻭ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﺷﻮﻧﺪ. ﺑﺨﺶ ﺩﻭﻡ، ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺧﻮﺩﺵ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺭﺑﻄﯽ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ….
تـافــت ۱۲:۵۹ ۱۳۹۷/۱۱/۰۸ همه ساله نباشد کامکاری. گهی باشد عزیزی، گاه خواری در این صندلسرای آبنوسی. گهی ماتم بود گاهی عروسی. بسا رخنه که اصل محکمیهاست. بسا انده که در وی خرمیهاست. فلک چون کار سازیها نماید. نخست از پرده بازیها نماید. بسا قفلی که بندش ناپدید است. چو وابینی نه قفل است آن، کلید است. به صبر از بند گردد مرد رسته. ...
تـافــت ۱۲:۵۹ ۱۳۹۷/۱۱/۰۸ #تاریخاین هواپیما(میگ) هرگز در نیروی هوایی شاهنشاهی ایران به کار گرفته نشد پس طبیعتاً تصویر فوق هیچ این هواپیما (میگ) هرگز در نیروی هوایی شاهنشاهی ایران به کار گرفته نشد پس طبیعتا تصویر فوق هیچ ارتباطی با سپهبد خلبان نادر جهانبانی ندارد. ایشان هرگز با هواپیما از زیر پل دزفول عبور نکرده پس طبیعتا هیچ عکسی هم در این مورد وجود ندارد …و اما واقعیت:. این تصویر مربوط به عبور میگ متعلق به شوروی سابق در ۱۴ جون سال ۱۹۶۵ میلادی از زیر پل توسط خلبان Valentin Privalov است. خلبان اهل شوروی سابق واقعا چنین کاری انجام داده و از زیر پل رودخانه Novosibirsk عبور کرده است، با این حال به نظر میرسد تصویری که از سال ۲۰۱۳ در این خصوص منتشر شد (همین تصویر) واقعی نباشد. اصل ماجرا چنین است که Valentin Privalov در ۱۴ جون سال ۱۹۶۵ میلادی در حال گذر از روی رودخانه Novosibirsk شاهد جمع کثیری از گردشگران بود که در یک اقدام غیر حرفهای با عبور از زیر پل رودخانه باعث شگفتی آنها شد اما این اقدام به مذاق فرماندهان نظامی شوروی خوش نیامد و این خلبان از خدمت معلق شد. با این حال مدتی بعد با درخواست مردم و همکارانش مجددا به خدمت بازگشت … ...