تـافــت 🌷کانال تـافــت🌷 مخفّف: تاریخ،ادبیات،فلسفه،فرهنگ،تمـدّن #تاریخ #ادبیات #فلسفه #فرهنگ_و_تمدن هشتگ مورد علاقهی خود را انتخاب کنید تـافــت ۰۳:۲۶ ۱۳۹۸/۰۱/۲۶ 🌷تاریخ بخوانیم🌷. بخش دوم؛ تاریخ بخوانیم، این آسانترین راه است که عمر خود را دراز کنیم؛ آن را تا سپیده دم تمدنها جلو ببریم، تا به دورانی که نیاکان دیرینهی ما با معصومیت ساده دلها، بر این آسمان پر ستاره و لاجورد درخشان نگاه میکردند، و از آن امیدها داشتند؛ انتظارهایی که تا امروز، با آنکه چندین هزار سال از آن زمان میگذرد، هیچ یک برآورده نشده است، و ما جز آنکه خود را به ابزار مجهز کردهایم، برتری دیگری بر آنها نداریم و قادر به گشودن هیچ یک از گرههای اصلی نبودهایم:. مانند آنان بیمار میشویم، فرسوده میشویم، عشق و هجران داریم، به پایان راه میرسیم و میمیریم، و بیش از آنان از فردای خود باخبر نیستیم …فایدهی تاریخ را بهرهوری از تجربهی پیشینیان گرفتهاند، ولی خوشترین نصیبی که آن به ما میدهد آن است که برای ما تسلی است. به ما میگوید که هزاران هزار هزار از گذشتگان، مسافر همین راه بودند، آن را پیمودند و در دهانهی افق بیانتها ناپدید شدند:. گفتند فسانهای و در خواب شدند …. چه بزرگ بودند و چه حقیر، همهی آنان کولهبار رنج و امید و شادی خود را بر پشت داشتند؛ و در میان آنان عدهای نامآور بوده است که صدایی از آنان ... تـافــت ۱۳:۳۵ ۱۳۹۸/۰۱/۲۵ به سراغ یهودیها رفتند،. یهودی نبودم، اعتراضی نکردم …! بعد از آن به لهستانیها حمله کردند؛. لهستانی نبودم، اعتراضی نکردم …!. گاه به لیبرالها فشار آوردند؛. لیبرال نبودم، اعتراضی نکردم …!. سپس نوبت به کمونیستها رسید؛. کمونیست نبودم؛ بنابراین اعتراض نکردم!. سرانجام به سراغ من آمدند …!. هرچه فریاد زدم کسی نمانده بود. که صدایم را بشنود، تا اعتراضی کند!. ... تـافــت ۱۲:۳۳ ۱۳۹۸/۰۱/۲۵ هر که در این درد گرفتار نیست. یک نفسش در دو جهان کار نیست.. هر که دلش دیدهی بینا نیافت دیدهی او محرم دیدار نیست. هر که از این واقعه بویی نبرد. جز به صفت صورت دیوار نیست. خوار شود در ره او همچو خاک. هرکه در این بادیه خونخوار نیست. ای دل اگر دم زنی از سر عشق. جای تو جز آتش و جز دار نیست. پردهی این راز که در قمر جان است. جز قدح دردی خمار نیست. ... تـافــت ۰۲:۰۷ ۱۳۹۸/۰۱/۲۵ 🌷جواب «رند تبریزی» به:. سیمین بهبهانی و ابراهیم صهبا🌷 …صهبای من زیبای من، سیمین تو را دلدار نیست وز شعر او غمگین مشو، کو در جهان بیدار نیست. گر عاشق و دلدادهای، فارغ شو از عشقی چنین. کان یار شهر آشوب تو، در عالم هشیار نیست. صهبای من غمگین مشو، عشق از سر خود وارهان. کاندر سرای بیکسان، سیمین تو را غمخوار نیست. سیمین تو را گویم سخن، کآتش به دلها میزنی. دل را شکستن راحت و زیبندهی اشعار نیست. با عشوه گردانی سخن، هم فتنه در عالم کنی. بیپرده میگویم تو را، این خود مگر آزار نیست؟. ... تـافــت ۱۶:۳۱ ۱۳۹۸/۰۱/۲۴ دو مناظرهی بسیار زیبا از:. بانو سیمین بهبهانی و. استاد ابراهیم صهبا. 🌷شعر «آزار» از سیمین بهبهانی🌷. یا رب مرا یاری بده، تا سخت آزارش کنم. هجرش دهم، زجرش دهم، خوارش کنم، زارش کنم. از بوسههای آتشین، وز خندههای دلنشین. صد شعله در جانش زنم، صد فتنه در کارش کنم. در پیش چشمش ساغری، گیرم ز دست دلبری. از رشک آزارش دهم، وز غصه بیمارش کنم. ... تـافــت ۰۹:۱۸ ۱۳۹۸/۰۱/۲۴ 🌷تاریخ بخوانیم🌷. بخش اول؛ تنها در روبرویی با تاریخ است که ما میتوانیم پشت سر خود را ببینیم. آینده ناپیداست؛ و آنسو که جهان دیگر باشد، از آن ناپیداتر، پس ما میمانیم و گذشته، همان چند هزار سالی که در چینهدان تاریخ ضبط شده؛ دور و مبهم، ولی نه عاری از گویایی …انسان در پی چه بوده است؟ بیش از هر چیز در پی آن که این زندگی که به او ارزانی گردیده از دست داده نشود، و به دنبال این مقصود به دامن انواع کوششها، ترفندها، ساحری و خیالگری دست زده است، و سرانجام چون دیده است که پایدار کردن هستی ناممکن است، بر آن شده است تا کیفیت را جانشین کمیت نماید. از آنجا که نمیشد پیر نشد، نمیشد نمرد، راهی جز این نمیماند که زندگی از جهت «عرض» دراز گردد. اینجاست که امر گزینش در کار میآید:. میوهی بهتر، شکار بهتر، منظرهی دلنشینتر، جفت بهتر، نیرو و نفوذ بیشتر … و از همینجا زیبایی، جای پای خود را در زندگی مینمایاند و از جهتی مرادف با خوبی قرار میگیرد؛ سر بیقرار خود را در گهوارهی آهنگ میآرماند. با مرگ چه میشود کرد؟ آن هم راهی دارد:. تخیل، دنیای دیگری را در برابر او مینهد؛ دنیایی درست شبیه به همین دنیا، منهای کمبودهایش، آدمی باید ... تـافــت ۰۲:۵۶ ۱۳۹۸/۰۱/۲۴ به گرسنهای که قرص نانتان را از شما بگیرد به چشم دشمنتان نگاه میکنید … اما خرخرهی آن دزدهایی که گرسنگی نکشیدهاند را نمیگیرید!. 🌷 برتولت برشت 🌷. تـافــت ۰۴:۲۷ ۱۳۹۸/۰۱/۲۳ #فلسفه آنان که کسی را دوست دارند، "هجر" را میپسندند چرا که در "وصل"، ترس از جدایی و در هجر ؛ شوق آنان که کسی را دوست دارند، «هجر» را میپسندند چرا که در «وصل»، ترس از جدایی و در هجر؛ شوق دیدار است …🌷 دکتر علی شریعتی 🌷. تـافــت ۰۲:۳۶ ۱۳۹۸/۰۱/۲۳ والی ملک ولایت ذوالنون. آن به اسرار حقیقت مشحون گفت در مکه مجاور بودم. در حرم حاضر و ناظر بودم. ناگه آشفته جوانی دیدم. نی جوان، سوخته جانی دیدم. لاغر و زرد شده همچو هلال. کردم از وی ز سر مهر سؤال. که مگر عاشقی ای شیفته مرد. که بدین گونه شدی لاغر و زرد؟. گفت آری به سرم شور کسی است. ... تـافــت ۱۷:۳۴ ۱۳۹۸/۰۱/۲۲ در چشمان «زن ایرانی» اگر دقت کنید نوعی هجران و حسرت و حرمان و ژرفی دیده میشود که نظیرش در چشم زن هیچ قوم کم تاریختری -یا با تاری بخصوص در نزد آن عده از زنان که هنوز به تجدد غربی آغشته نشدهاند، و عیار «ایرانیت» دست نخوردهتری دارند، این سایهی حلقوی تاریخ بهتر نمود میکند …اش. 💎کانال دکتر محمدعلی اسلامیندوشن. 🆔 تـافــت ۱۵:۳۸ ۱۳۹۸/۰۱/۲۲ .. *زندگی زرتشتیان در دوران قاجار* اوضاع و احوال زرتشتیان ایران، به خصوص در یزد و کرمان، به حدی ناهنجار بود که آنها حتی حق نداشتند لباس آبرومندی به تن کنند. مشکلات یزد گستردهتر از کرمان بود، چون که مسلمانان یزد نسبت به زرتشتیان خصومت بیشتری نشان میدادند و آزار و اذیت آن اقلیت را کاری بسیار خداپسندانه میدانستند. به عنوان مثال زرتشتیان حق نداشتند به مناطقی چون بازار به هنگامی که آب پاشی کردهاند و هنوز خشک نشده وارد شوند و این کار را سبب نجس شدن آن میدانستند، هرچند که این قانون شامل حیوانات نمیشد!!!. حاکمان ظالمی چون شاهزاده ظلالسلطان پسر ارشد ناصرالدین شاه به هر نیرنگ و دسیسهی ممکن برای حفظ منافع شخصی خویش متوسل میشدند. مثلا زمانی که حاکم یزد بود باعث کشته شدن شمار زیادی از بهائیان گردید. مردمان بیگناهی که با وحشیگری تمام در خیابانها و بازار شهر و حتی روستاها قتل عام شدند. میگفتند پس از کشتن یکی از آنها در بازار، دل و رودهاش را از مقعدش بیرون کشیدند. هرکس با دیگری دشمنی داشت به بهانهی این که قربانی، بهائی است او را میچاپید و میکشت. در همین احوال شاهزاده جلالالدوله در عین عشرت میزیست و همچنان فرمان دستگیر ... تـافــت ۱۲:۴۳ ۱۳۹۸/۰۱/۲۲ …زمان دشمن روانی انسان است.. عشق، هستی انسان را بسیار حساس، نرم و انعطاف پذیر مینماید و آنچه حساس و انعطاف پذیر است استعداد و قابلیت نو شوندگی دارد. و حقیقت تنها در یک هستی نو شونده تبلور مییابد؛. حقیقت را به ذهن و قلبی که به وسیلهی جهل، تعصب، کینه و خصومت سخت و سنگین شده است راه نیست …🌷 تعالیم کریشنامورتی 🌷. ترجمه: محمدجعفر مصفا. ... تـافــت ۱۰:۳۳ ۱۳۹۸/۰۱/۲۱ این غزل که توسط آقای ابراهیم حامدی و با اندکی تغییرات خوانده شده و شاعر (استاد اردلان سرفراز) در کتاب خود (از ریشه تا همیشه) آن را در داخل کشور نیز آقای سینا سرلک این غزل را با نام «برخیز» برای سریال شهرزاد خوانده است. توضیحات ایشان را درمورد این اشتباه در پست بعدی بخوانید (از صفحهی اینستاگرام ایشان عکس گرفته شده). تـافــت ۰۹:۳۰ ۱۳۹۸/۰۱/۲۱ 🌷غزل زیبای «محتاج» از:. اردلان سرفراز، ترانهسرای بزرگ میهن🌷 …برخیز که غیر از تو! تو را دادرسی نیست گویی همه خوابند، کسی را به کسی نیست. آزادی و پرواز از آن خاک به این خاک. جز رنج سفر از قفسی تا قفسی نیست. این قافله از قافله سالار خراب است. اینجا خبر از پیشرو و باز پسی نیست. تا آینه رفتم که بگیرم خبر از خویش. دیدم که در آن آینه هم جز تو کسی نیست. من در پی خویشم، به تو بر میخورم اما. آن سان شدهام گم که به من دسترسی نیست. ... تـافــت ۰۶:۳۸ ۱۳۹۸/۰۱/۲۰ …🌷بهترین جای عالم از دیدگاه خواجه نصیرالدین طوسی🌷 💠 عطاملک جوینی که یکی از وزیران دربار هلاکو میباشد و کتاب تاریخ جهانگشای او معروف است به خواجه نصیرالدین طوسی گفت اکنون که ایران در زیر یوغ اجنبی است و هیچ جای نفس کشیدن نیست بهترین جای دنیا برای اقامت گزیدن کجاست تا از برای رشد و حفظ جان به آن جا در آییم؟. 💠 خواجه خندهای کرد و گفت بهترین جا ایران است و از برای شخص خود من زادگاهم توس. شما را دیگر نمیدانم مختارید انتخاب کنید و عزم سفر نمایید.. 💠عطاملک پاسخ داد برای دانشمندانی نظیر ما بستر آرامش دروازههای باشکوهتری به روی آیندگان خواهد گشود و خواجه به طعنه گفت:. البته اگر آیندهی باشد! چرا که فرار اهل خرد، نفع شخصی عایدشان میکند و در این حال دیار مادری همچنان خواهد سوخت، امروز مهمترین وظیفهی ما ایستادن و خرد را به کار بردن برای رفع استیلای اجنبی است و اگر این کار را نتوانیم دیگر فایدهای برای زنده بودن نمیبینم …💠 عطاملک جوینی در حالی که به زمین مینگریست به خواجه نصیرالدین طوسی گفت برای من بزرگترین نعمت همین است که در کنار آزاده مردی همچون شما هستم …. 🔵از کانال آقای «علی اردستانی». ... تـافــت ۰۱:۴۵ ۱۳۹۸/۰۱/۲۰ کتاب «بهیموت» تـافــت ۰۹:۰۶ ۱۳۹۸/۰۱/۱۹ .. 🌷 درد دل با سماور 🌷 سرودهای بینظیر از عالمتاج قائم مقامی با تخلص «ژاله» و مادر استاد پژمان بختیاری …ای همدم مهر پرور من. ای یار من؛ ای سماور من. از زمزمه، ی تو شد میآلود. اجزاء لطیف ساغر من. سوزی عجبت گرفته گویی. در سینهی توست آذر من. در دیده سرشک و در دل آتش. مانا تو منی برابر من. آموخته رسم اشکباری. ... تـافــت ۰۲:۴۱ ۱۳۹۸/۰۱/۱۹ 🔵 یواخیم فون ریبنتروپ [وزیر خارجه آلمان نازی]. تـافــت ۱۲:۳۹ ۱۳۹۸/۰۱/۱۸ ما در اجتماعی زندگی میکنیم که در آن جایی برای آزادمردان نیست؛ تنها کشیشانی در امانند که مذهب را به خدمت حکومت و بانک بگمارند و هنرمندانی که هنر خود را بفروشند و حکیمانی که با دانش خود سوداگری کنند؛. بقیه هرقدر هم که معدود باشند به زندان میافتند، تبعید میشوند و تحت نظر قرار میگیرند! مشروط بر این که مأمور حاکم بنا به مقتضیات، سرشان را بیصدا زیر آب نکند …نان و شراب. اینیاتسیو سیلونه. ... تـافــت ۰۹:۴۷ ۱۳۹۸/۰۱/۱۸ گذشتگان ما خط حرکت تاریخ را «گردان» میدیدند و برای هر قدرت و تمدنی، تناوب و نوبت قائل بودند عطاءالملک جوینی اقبال را به مثابهی مرغی میدانست که هر روز بر شاخی نشیند و رودکی میسرود:. جهان همیشه چو چشمیست، گرد و گردان است. همیشه تا بود آئین گرد گردان بود. همان که درمان باشد به جای درد شود. و باز درد همان، کز نخست درمان بود. نظریهی «گردندگی» بر اثر تجربههای ممتد تاریخی کسب شده بود، ولی از زمانی که فن و صنعت زمامدار زندگی بشر گشت، و هر ساله اختراعی بر اختراعها افزوده گردید، و قرن هیجده اروپا «قرن روشنایی» نامیده شد، و آدمی به کشفهای خود مغرور گشت، اعتقاد به سیر مستقیم تاریخ، یعنی سیری که به جانب پیشرفت منظم روی دارد، ذهن او را تسخیر کرد، و بخصوص مارکسیستها بر این اندیشه تکیه نمودند که بشریت را به سوی راه حل نهایی و بهشت زمینی رهنموناند. اکنون با غروب مارکسیسم، و چشم اندازی که از ضایعات ناشی از هجوم تکنولوژی و گسیختگی اخلاقی بشر در برابر روست، نظریهی خط مستقیم رو به تزلزل مینهد، و ذهنها از نو متوجه همان نظریهی بیادعای محجوب غیر مدلل «گردندگی» میشود. آنچه مایهی نگرانی است، و هم اکنون اختلالهای طبیعی و سموم گوناگون محیط زیست بر آن علامت میدهند، زورآزمایی میان صنعت بش ... ‹ 1 2 3 4 5 ›
تـافــت ۰۳:۲۶ ۱۳۹۸/۰۱/۲۶ 🌷تاریخ بخوانیم🌷. بخش دوم؛ تاریخ بخوانیم، این آسانترین راه است که عمر خود را دراز کنیم؛ آن را تا سپیده دم تمدنها جلو ببریم، تا به دورانی که نیاکان دیرینهی ما با معصومیت ساده دلها، بر این آسمان پر ستاره و لاجورد درخشان نگاه میکردند، و از آن امیدها داشتند؛ انتظارهایی که تا امروز، با آنکه چندین هزار سال از آن زمان میگذرد، هیچ یک برآورده نشده است، و ما جز آنکه خود را به ابزار مجهز کردهایم، برتری دیگری بر آنها نداریم و قادر به گشودن هیچ یک از گرههای اصلی نبودهایم:. مانند آنان بیمار میشویم، فرسوده میشویم، عشق و هجران داریم، به پایان راه میرسیم و میمیریم، و بیش از آنان از فردای خود باخبر نیستیم …فایدهی تاریخ را بهرهوری از تجربهی پیشینیان گرفتهاند، ولی خوشترین نصیبی که آن به ما میدهد آن است که برای ما تسلی است. به ما میگوید که هزاران هزار هزار از گذشتگان، مسافر همین راه بودند، آن را پیمودند و در دهانهی افق بیانتها ناپدید شدند:. گفتند فسانهای و در خواب شدند …. چه بزرگ بودند و چه حقیر، همهی آنان کولهبار رنج و امید و شادی خود را بر پشت داشتند؛ و در میان آنان عدهای نامآور بوده است که صدایی از آنان ...
تـافــت ۱۳:۳۵ ۱۳۹۸/۰۱/۲۵ به سراغ یهودیها رفتند،. یهودی نبودم، اعتراضی نکردم …! بعد از آن به لهستانیها حمله کردند؛. لهستانی نبودم، اعتراضی نکردم …!. گاه به لیبرالها فشار آوردند؛. لیبرال نبودم، اعتراضی نکردم …!. سپس نوبت به کمونیستها رسید؛. کمونیست نبودم؛ بنابراین اعتراض نکردم!. سرانجام به سراغ من آمدند …!. هرچه فریاد زدم کسی نمانده بود. که صدایم را بشنود، تا اعتراضی کند!. ...
تـافــت ۱۲:۳۳ ۱۳۹۸/۰۱/۲۵ هر که در این درد گرفتار نیست. یک نفسش در دو جهان کار نیست.. هر که دلش دیدهی بینا نیافت دیدهی او محرم دیدار نیست. هر که از این واقعه بویی نبرد. جز به صفت صورت دیوار نیست. خوار شود در ره او همچو خاک. هرکه در این بادیه خونخوار نیست. ای دل اگر دم زنی از سر عشق. جای تو جز آتش و جز دار نیست. پردهی این راز که در قمر جان است. جز قدح دردی خمار نیست. ...
تـافــت ۰۲:۰۷ ۱۳۹۸/۰۱/۲۵ 🌷جواب «رند تبریزی» به:. سیمین بهبهانی و ابراهیم صهبا🌷 …صهبای من زیبای من، سیمین تو را دلدار نیست وز شعر او غمگین مشو، کو در جهان بیدار نیست. گر عاشق و دلدادهای، فارغ شو از عشقی چنین. کان یار شهر آشوب تو، در عالم هشیار نیست. صهبای من غمگین مشو، عشق از سر خود وارهان. کاندر سرای بیکسان، سیمین تو را غمخوار نیست. سیمین تو را گویم سخن، کآتش به دلها میزنی. دل را شکستن راحت و زیبندهی اشعار نیست. با عشوه گردانی سخن، هم فتنه در عالم کنی. بیپرده میگویم تو را، این خود مگر آزار نیست؟. ...
تـافــت ۱۶:۳۱ ۱۳۹۸/۰۱/۲۴ دو مناظرهی بسیار زیبا از:. بانو سیمین بهبهانی و. استاد ابراهیم صهبا. 🌷شعر «آزار» از سیمین بهبهانی🌷. یا رب مرا یاری بده، تا سخت آزارش کنم. هجرش دهم، زجرش دهم، خوارش کنم، زارش کنم. از بوسههای آتشین، وز خندههای دلنشین. صد شعله در جانش زنم، صد فتنه در کارش کنم. در پیش چشمش ساغری، گیرم ز دست دلبری. از رشک آزارش دهم، وز غصه بیمارش کنم. ...
تـافــت ۰۹:۱۸ ۱۳۹۸/۰۱/۲۴ 🌷تاریخ بخوانیم🌷. بخش اول؛ تنها در روبرویی با تاریخ است که ما میتوانیم پشت سر خود را ببینیم. آینده ناپیداست؛ و آنسو که جهان دیگر باشد، از آن ناپیداتر، پس ما میمانیم و گذشته، همان چند هزار سالی که در چینهدان تاریخ ضبط شده؛ دور و مبهم، ولی نه عاری از گویایی …انسان در پی چه بوده است؟ بیش از هر چیز در پی آن که این زندگی که به او ارزانی گردیده از دست داده نشود، و به دنبال این مقصود به دامن انواع کوششها، ترفندها، ساحری و خیالگری دست زده است، و سرانجام چون دیده است که پایدار کردن هستی ناممکن است، بر آن شده است تا کیفیت را جانشین کمیت نماید. از آنجا که نمیشد پیر نشد، نمیشد نمرد، راهی جز این نمیماند که زندگی از جهت «عرض» دراز گردد. اینجاست که امر گزینش در کار میآید:. میوهی بهتر، شکار بهتر، منظرهی دلنشینتر، جفت بهتر، نیرو و نفوذ بیشتر … و از همینجا زیبایی، جای پای خود را در زندگی مینمایاند و از جهتی مرادف با خوبی قرار میگیرد؛ سر بیقرار خود را در گهوارهی آهنگ میآرماند. با مرگ چه میشود کرد؟ آن هم راهی دارد:. تخیل، دنیای دیگری را در برابر او مینهد؛ دنیایی درست شبیه به همین دنیا، منهای کمبودهایش، آدمی باید ...
تـافــت ۰۲:۵۶ ۱۳۹۸/۰۱/۲۴ به گرسنهای که قرص نانتان را از شما بگیرد به چشم دشمنتان نگاه میکنید … اما خرخرهی آن دزدهایی که گرسنگی نکشیدهاند را نمیگیرید!. 🌷 برتولت برشت 🌷.
تـافــت ۰۴:۲۷ ۱۳۹۸/۰۱/۲۳ #فلسفه آنان که کسی را دوست دارند، "هجر" را میپسندند چرا که در "وصل"، ترس از جدایی و در هجر ؛ شوق آنان که کسی را دوست دارند، «هجر» را میپسندند چرا که در «وصل»، ترس از جدایی و در هجر؛ شوق دیدار است …🌷 دکتر علی شریعتی 🌷.
تـافــت ۰۲:۳۶ ۱۳۹۸/۰۱/۲۳ والی ملک ولایت ذوالنون. آن به اسرار حقیقت مشحون گفت در مکه مجاور بودم. در حرم حاضر و ناظر بودم. ناگه آشفته جوانی دیدم. نی جوان، سوخته جانی دیدم. لاغر و زرد شده همچو هلال. کردم از وی ز سر مهر سؤال. که مگر عاشقی ای شیفته مرد. که بدین گونه شدی لاغر و زرد؟. گفت آری به سرم شور کسی است. ...
تـافــت ۱۷:۳۴ ۱۳۹۸/۰۱/۲۲ در چشمان «زن ایرانی» اگر دقت کنید نوعی هجران و حسرت و حرمان و ژرفی دیده میشود که نظیرش در چشم زن هیچ قوم کم تاریختری -یا با تاری بخصوص در نزد آن عده از زنان که هنوز به تجدد غربی آغشته نشدهاند، و عیار «ایرانیت» دست نخوردهتری دارند، این سایهی حلقوی تاریخ بهتر نمود میکند …اش. 💎کانال دکتر محمدعلی اسلامیندوشن. 🆔
تـافــت ۱۵:۳۸ ۱۳۹۸/۰۱/۲۲ .. *زندگی زرتشتیان در دوران قاجار* اوضاع و احوال زرتشتیان ایران، به خصوص در یزد و کرمان، به حدی ناهنجار بود که آنها حتی حق نداشتند لباس آبرومندی به تن کنند. مشکلات یزد گستردهتر از کرمان بود، چون که مسلمانان یزد نسبت به زرتشتیان خصومت بیشتری نشان میدادند و آزار و اذیت آن اقلیت را کاری بسیار خداپسندانه میدانستند. به عنوان مثال زرتشتیان حق نداشتند به مناطقی چون بازار به هنگامی که آب پاشی کردهاند و هنوز خشک نشده وارد شوند و این کار را سبب نجس شدن آن میدانستند، هرچند که این قانون شامل حیوانات نمیشد!!!. حاکمان ظالمی چون شاهزاده ظلالسلطان پسر ارشد ناصرالدین شاه به هر نیرنگ و دسیسهی ممکن برای حفظ منافع شخصی خویش متوسل میشدند. مثلا زمانی که حاکم یزد بود باعث کشته شدن شمار زیادی از بهائیان گردید. مردمان بیگناهی که با وحشیگری تمام در خیابانها و بازار شهر و حتی روستاها قتل عام شدند. میگفتند پس از کشتن یکی از آنها در بازار، دل و رودهاش را از مقعدش بیرون کشیدند. هرکس با دیگری دشمنی داشت به بهانهی این که قربانی، بهائی است او را میچاپید و میکشت. در همین احوال شاهزاده جلالالدوله در عین عشرت میزیست و همچنان فرمان دستگیر ...
تـافــت ۱۲:۴۳ ۱۳۹۸/۰۱/۲۲ …زمان دشمن روانی انسان است.. عشق، هستی انسان را بسیار حساس، نرم و انعطاف پذیر مینماید و آنچه حساس و انعطاف پذیر است استعداد و قابلیت نو شوندگی دارد. و حقیقت تنها در یک هستی نو شونده تبلور مییابد؛. حقیقت را به ذهن و قلبی که به وسیلهی جهل، تعصب، کینه و خصومت سخت و سنگین شده است راه نیست …🌷 تعالیم کریشنامورتی 🌷. ترجمه: محمدجعفر مصفا. ...
تـافــت ۱۰:۳۳ ۱۳۹۸/۰۱/۲۱ این غزل که توسط آقای ابراهیم حامدی و با اندکی تغییرات خوانده شده و شاعر (استاد اردلان سرفراز) در کتاب خود (از ریشه تا همیشه) آن را در داخل کشور نیز آقای سینا سرلک این غزل را با نام «برخیز» برای سریال شهرزاد خوانده است. توضیحات ایشان را درمورد این اشتباه در پست بعدی بخوانید (از صفحهی اینستاگرام ایشان عکس گرفته شده).
تـافــت ۰۹:۳۰ ۱۳۹۸/۰۱/۲۱ 🌷غزل زیبای «محتاج» از:. اردلان سرفراز، ترانهسرای بزرگ میهن🌷 …برخیز که غیر از تو! تو را دادرسی نیست گویی همه خوابند، کسی را به کسی نیست. آزادی و پرواز از آن خاک به این خاک. جز رنج سفر از قفسی تا قفسی نیست. این قافله از قافله سالار خراب است. اینجا خبر از پیشرو و باز پسی نیست. تا آینه رفتم که بگیرم خبر از خویش. دیدم که در آن آینه هم جز تو کسی نیست. من در پی خویشم، به تو بر میخورم اما. آن سان شدهام گم که به من دسترسی نیست. ...
تـافــت ۰۶:۳۸ ۱۳۹۸/۰۱/۲۰ …🌷بهترین جای عالم از دیدگاه خواجه نصیرالدین طوسی🌷 💠 عطاملک جوینی که یکی از وزیران دربار هلاکو میباشد و کتاب تاریخ جهانگشای او معروف است به خواجه نصیرالدین طوسی گفت اکنون که ایران در زیر یوغ اجنبی است و هیچ جای نفس کشیدن نیست بهترین جای دنیا برای اقامت گزیدن کجاست تا از برای رشد و حفظ جان به آن جا در آییم؟. 💠 خواجه خندهای کرد و گفت بهترین جا ایران است و از برای شخص خود من زادگاهم توس. شما را دیگر نمیدانم مختارید انتخاب کنید و عزم سفر نمایید.. 💠عطاملک پاسخ داد برای دانشمندانی نظیر ما بستر آرامش دروازههای باشکوهتری به روی آیندگان خواهد گشود و خواجه به طعنه گفت:. البته اگر آیندهی باشد! چرا که فرار اهل خرد، نفع شخصی عایدشان میکند و در این حال دیار مادری همچنان خواهد سوخت، امروز مهمترین وظیفهی ما ایستادن و خرد را به کار بردن برای رفع استیلای اجنبی است و اگر این کار را نتوانیم دیگر فایدهای برای زنده بودن نمیبینم …💠 عطاملک جوینی در حالی که به زمین مینگریست به خواجه نصیرالدین طوسی گفت برای من بزرگترین نعمت همین است که در کنار آزاده مردی همچون شما هستم …. 🔵از کانال آقای «علی اردستانی». ...
تـافــت ۰۹:۰۶ ۱۳۹۸/۰۱/۱۹ .. 🌷 درد دل با سماور 🌷 سرودهای بینظیر از عالمتاج قائم مقامی با تخلص «ژاله» و مادر استاد پژمان بختیاری …ای همدم مهر پرور من. ای یار من؛ ای سماور من. از زمزمه، ی تو شد میآلود. اجزاء لطیف ساغر من. سوزی عجبت گرفته گویی. در سینهی توست آذر من. در دیده سرشک و در دل آتش. مانا تو منی برابر من. آموخته رسم اشکباری. ...
تـافــت ۱۲:۳۹ ۱۳۹۸/۰۱/۱۸ ما در اجتماعی زندگی میکنیم که در آن جایی برای آزادمردان نیست؛ تنها کشیشانی در امانند که مذهب را به خدمت حکومت و بانک بگمارند و هنرمندانی که هنر خود را بفروشند و حکیمانی که با دانش خود سوداگری کنند؛. بقیه هرقدر هم که معدود باشند به زندان میافتند، تبعید میشوند و تحت نظر قرار میگیرند! مشروط بر این که مأمور حاکم بنا به مقتضیات، سرشان را بیصدا زیر آب نکند …نان و شراب. اینیاتسیو سیلونه. ...
تـافــت ۰۹:۴۷ ۱۳۹۸/۰۱/۱۸ گذشتگان ما خط حرکت تاریخ را «گردان» میدیدند و برای هر قدرت و تمدنی، تناوب و نوبت قائل بودند عطاءالملک جوینی اقبال را به مثابهی مرغی میدانست که هر روز بر شاخی نشیند و رودکی میسرود:. جهان همیشه چو چشمیست، گرد و گردان است. همیشه تا بود آئین گرد گردان بود. همان که درمان باشد به جای درد شود. و باز درد همان، کز نخست درمان بود. نظریهی «گردندگی» بر اثر تجربههای ممتد تاریخی کسب شده بود، ولی از زمانی که فن و صنعت زمامدار زندگی بشر گشت، و هر ساله اختراعی بر اختراعها افزوده گردید، و قرن هیجده اروپا «قرن روشنایی» نامیده شد، و آدمی به کشفهای خود مغرور گشت، اعتقاد به سیر مستقیم تاریخ، یعنی سیری که به جانب پیشرفت منظم روی دارد، ذهن او را تسخیر کرد، و بخصوص مارکسیستها بر این اندیشه تکیه نمودند که بشریت را به سوی راه حل نهایی و بهشت زمینی رهنموناند. اکنون با غروب مارکسیسم، و چشم اندازی که از ضایعات ناشی از هجوم تکنولوژی و گسیختگی اخلاقی بشر در برابر روست، نظریهی خط مستقیم رو به تزلزل مینهد، و ذهنها از نو متوجه همان نظریهی بیادعای محجوب غیر مدلل «گردندگی» میشود. آنچه مایهی نگرانی است، و هم اکنون اختلالهای طبیعی و سموم گوناگون محیط زیست بر آن علامت میدهند، زورآزمایی میان صنعت بش ...