می‌توان در «اسطوره سیزیف» (sisiyphos) داستانی که به حکم نویسنده و فیلسوف فرانسوی، آلبرکامو نوشته شده است، مثال دیگری در ارتباط با

می‌توان در «اسطوره سیزیف» (sisiyphos) داستانی که به حکم نویسنده و فیلسوف فرانسوی، آلبرکامو نوشته شده است، مثال دیگری در ارتباط با ویژه‌گی رابطه انسانیت با مرگ یافت. بلانشو در کتاب «گفت‌و‌گوی بی‌پایان» خود اشاره خاصی به این داستان می‌کند و آن‌چنان که توسط کامو، تفسیر شده است، مثال نوعی تلاش فیلسوف برای پیروزی بر مرگ است. این افسانه گویای آن است که چه‌گونه سیزیف به منظور پیروزی و کسب زنده‌گی جاوید، در مرگ، خدایان را فریب می‌دهد. سیزیف که انتظار فروافتادن به جهان زیرین به حکم خدایان را دارد، به همسرش مروپه (Merope) از ضرورت مرگ خودش می‌گوید و این‌که همسرش نباید، نه او را دفن کند و نه مراسم تدفین و درگذشت را اجرا کند. پس از آن الاهه جنگ «آرس» زنده‌گی او را می‌ستاند. به محض رسیدن سیزیف به جهان زیرین، «تاناتوس» الاهه مرگ از این‌که «مروپه» جسارت کرده و مراسم مرسوم تدفین را به‌جا نیاورده، خشمگین می‌شود. او سیزیف را جهت تنبیه همسرش، به زنده‌گی بازمی‌گرداند. سیزیف به زنده‌گی بازمی‌گردد، پس نقشه موفقیت آمیز بوده است و از ادعای تاناتوس الاهه مرگ و در نتیجه تنبیه همسرش غفلت می‌کند. و برای سال‌های بسی زیادتری درجهان، می‌ماند.
به زبان بلانشو: «مرگ و فکر، در محدوده تفکر، ارتباط نزدیکی با یک‌دیگر دارند، در مردن گویی ما عذر تفکر را از خودمان می‌خواهیم؛ هر فکری میر‌نده است، هر فکری حتا آخرین فکر...


#موریس_بلانشو


https://t.me/toreyejan