ترین لحظه‌های زندگی من، لحظه هایی است که به تماشای دنیا قناعت می‌کنم

#نورانی ترین لحظه های زندگی من، لحظه هایی است که به تماشای دنیا قناعت می کنم. این لحظه ها از تنهایی و سکوت ساخته شده اند.
روی تخت دراز می کشم یا پشت میزم می نشینم یا در خیابان قدم می زنم.
دیگر به دیروز فکر نمی کنم و فردا نیز وجود ندارد
هیچ کس را نمی شناسم و در عین حال هیچ کس برایم غریبه نیست.
این تجربه، تجربه ساده ای است. نباید آن را خواست. زمانی که از راه می رسد، باید آن را پذیرا شد.

روزی تو دراز می کشی، یا می نشینی یا قدم می زنی و همه چیز به راحتی به سراغت می آید.
دیگر نمی توانی انتخاب کنی. هرچه از راه می رسد، نشانی از عشق به همراه دارد. حتی شاید تنهایی و سکوت هم برای دریافتن این لحظه های خالص مورد نیاز نباشند؛ عشق به تنهایی کافی است.

من در اینجا تجربه ای پیش پاافتاده را شرح می دهم. حالتی که هرکس می تواند آن را تجربه کند. مثلا همین الان بیایید بی آنکه به هیچ بیاندیشیم، به هیچ، حتی به اینکه وجود داریم، گونه مان را به شیشه سرد بفشاریم تا بارش باران را تماشا کنیم....نانی را تکه کنیم... به قطعه ای از موسیقی موتسارت گوش دهیم تا زیر باران قدم بزنیم.

در این لحظه، کسانی هستند که از چنین کارهای ساده ای محرومند، چراکه بیمارند، چرا که در زندانند یا آن قدر فقیرند که نان برایشان ثروتی محسوب می شود.
من درباره مرده ها چنین فکری نمی کنم .من آن ها را در قید و بند و فقر نمی بینم. حتی ممکن است در این لحظه کسانی که مرده اند، مشغول انجام کارهایی باشند که به آن ها نشاط می بخشد... همان کارهای ساده ای که ما زنده ها از انجام آن ها محرومیم...

#موتسارت_و_باران
#کریستین_بوبن



https://t.me/toreyejan