«ساده‌سازی ممنوع!». (🖋 سعید کشاورزی)

«ساده‌سازی ممنوع!»
(🖋 سعید کشاورزی)

✅ یادم هست، زمان مدرسه و اغلب در کلاس ریاضی، عادت داشتیم در میان راه‌های مختلف پاسخ به یک مسئله، همیشه ساده‌ترین و سریع‌ترین پاسخ‌ها را انتخاب کنیم. بزرگ‌تر شدیم، مسائل عوض شدند، دنیا عوض شد، اما انگار هنوز این عادت‌ها را رها نکرده‌ایم. هنوز هم تصور می کنیم که باید به تمامی مسائل همان طور که به مسائل ریاضیِ زمانِ مدرسه نگاه می کردیم، نگاه کنیم و هم باید ساده ترین راه حل های ممکن را انتخاب کنیم. سال‌ها از آن روزگارانی که دانشمندان، مسائل وابسته به اجتماع را از مسائل ریاضی جدا کردند، می‌گذرد اما هنوز عادتِ نگاهِ «ریاضی‌وار» به مسائل را ترک نکرده‌ایم.

✅ احتمالاً دلیل این امر، در رابطه‌ی میان ریاضیات با مهندسی و اصراری که امروزه برای مهندسی کردن اجتماع وجود دارد، نهفته باشد. در ریاضیات سروکار ما، با شرایط و متغیرهای مشخص و پاسخ‌های یکّه است. در مهندسی نیز تقریباً با سیستمی کنترل‌شده سروکار داریم که تا اندازه زیادی، اطمینان در پاسخ‌ها را به ارمغان می‌آورد. اما نظام اجتماعی به کلّی متفاوت است. ما در هیچ مسئله اجتماعی نه‌تنها نمی‌توانیم به‌طور قطعی از خروجی‌ها اطمینان حاصل کنیم، بلکه ارزیابی شرایط فعلی را نیز نمی‌توان با قطعیت بیان کرد.

✅ آن نگاه مهندسی به اجتماع و مسائل مربوط به آن، نمی‌تواند پاسخ گوی مسائل اجتماعیِ پیچیده باشد. البته از این مسئله بگذریم که خیلی از افرادی که امروزه مدعی نگاه به مسائل از دریچه مهندسی هستند، مفهوم مهندسی را هم به معنای واقعی درک نکرده اند، وگرنه کدام محاسبات مهندسی، می‌توانست راه‌حل انتقال آب از دریاچه‌ها و خلیج‌فارس به کویرها را توجیه کند؟ این تجربه‌ها نشان می‌دهد که در پسِ خیلی از مسائل و پاسخ‌های ساده، احتمالاً مسائل غیرمهندسی! مطرح هستند.

✅ بحث اصلی اینجاست که مسائل اجتماعی، جایگاه پاسخ‌های ساده و سریع نیستند. پاسخ‌های ساده، بدون در نظر گرفتن بستر و مختصات اجتماعی، محیط زیستی و بدیل‌های ممکن، تنها مسائل را بغرنج‌تر و بحرانی‌تر می‌سازند. به‌عنوان‌مثال، در مورد اجرایِ طرح‌هایی مانند احداث پتروشیمی که اخیراً هم مورد اهتمام مجدد قرار گرفته و همواره در نظام مدیریتی ما با سوت و کف! همراه است، معمولاً پاسخ به این سؤالاتِ وابسته به اجتماع٬ نادیده گرفته می‌شوند: احداث پتروشیمی‌های بعدی و بعدی بر اساس کدام گفت‌وگو میان ذینفعان شکل گرفته است؟ کدام طرح ارزیابی تأثیر اجتماعی-محیط زیستی (به معنای واقعی) برای این طرح‌ها انجام شده است؟ آیا بدیل‌هایی برای این طرح‌های آلوده‌کننده حیات اجتماعی-زیستی هم‌وطنان وجود ندارد؟ به محیط‌زیست و اجتماع بومی منطقه در محاسبات سود/زیان متولیان این طرح‌ها چه عددی داده شده، که اجرای آن را توجیه کرده است...؟

✅ به نظر می‌رسد، علاقه خاصی به پاسخ‌های ساده و سریع وجود دارد. این راه‌حل‌ها اگرچه متغیرهای زیادی را نادیده می‌گیرند و در موارد متعددی اساساً به حل مسئله موردنظر ارتباطی ندارند؛ اما ازآنجاکه ساده هستند، خوب سروصدا و هیاهو ایجاد می‌کنند. درواقع این پاسخ‌ها، اکثراً به‌منظور ایجاد کف و سوت ارائه می‌شوند. چه کسی به مدیری علاقه دارد که به‌جای ارائه ی طرح‌های ساده و عوام‌گرا، ما را به مطالعات بعدی ارجاع دهد؟ نظام مدیریتی ما آیا می‌تواند پذیرای مدیری باشد که طرح‌های کلان را به دلیل اثرات محیط زیستی متوقف کند؟ نهایتا برای حل مسائلمان ناچاریم، در سطوح فردی و کلان، از پاسخ‌های ساده و مسرت‌بخش دل بکنیم. در چرایی و ارتباط منطقی میان پاسخ و مسئله تأمل کنیم؛ بدیل‌ها را در نظر بگیریم؛ تجاربی را که امروزه جزء خاطرات تلخ دیگر کشورها هستند، تکرار نکنیم و البته به پیوست‌ها توجه کنیم! (مراد در این نوشتار از پاسخ‌های ساده، طرح‌های ساده‌انگارانه است. بی‌شک طرح‌های پیچیده و جامع نیز برای پیاده‌سازی شدن نیازمند تبدیل‌شدن به دستورالعمل‌های شفاف و ساده نگاشته شده، هستند).

(این متن را اگر می‌پسندید، برای دیگران هم ارسال کنید).
@PoliticalSocio