«برای، کسی که میدان را خالی نکرد …».. (🖋 سعید کشاورزی)

«برای #مصدق، کسی که میدان را خالی نکرد...»

(🖋 سعید کشاورزی)

✅ مشارکت و حضور در عرصه‌های مختلف اجتماعی؛ همواره با پارادوکسی روبرو بوده که در جامعه‌شناسی سیاسی از آن با عنوان «سواری مجانی-Free Riding» یاد می‌شود. کسانی که مجانی سواری می‌گیرند با رجوع به عقلانیت ابزاری معتقدند همواره مشارکت نکردن می‌تواند مواهب مطمئن‌تری داشته باشد. استدلال آن‌ها در مواجهه با مسئله مشارکت در جنبشی که دل در گروِ اهداف آن دارند، به این صورت است: اگر جنبش موردنظر پیروز شود که منافع آن به من هم خواهم رسید و اگر هم این جنبش با شکست روبرو شود، با توجه به عدم مشارکت و حمایتم، هیچ هزینه‌ای متوجه من نخواهد بود، بنابراین نتیجه آن خواهد بود که با مشارکت نکردن و اتخاذ رویکرد اصطلاحاً «چراغ خاموش» همواره آن فرد منتفع خواهد شد.
✅ البته جامعه‌شناسان سیاسی با رجوع به مفاهیم بسیطی مانند ایدئولوژی، هویت و ... به مسئله سواری مجانی پاسخ‌های مناسبی داده و نهایتاً نیز نشان داده‌اند، استدلال سواری مجانی حداقل در حوزه واقعیت همه‌گیر نبوده و نمی‌تواند باشد. رویکرد سواری مجانی البته کم‌وبیش و به فراخور ارزش‌های یک جامعه، می‌تواند تقویت شده و یا به‌عنوان امری ناپسند تلقی شود. جامعه‌ای را تصور کنید که در آن، سازوکارهای اجتماعی هرروز افراد را به‌سوی چشم‌اندازها و ارزش‌های ابزاری و سودگرایانه‌ی فردی سوق دهد، آن‌گاه چگونه می‌توان انتظار داشت، در این جامعه مردان و زنان بزرگ رشد کرده و با مشارکتشان اتفاقات ارزشمندی را رقم زنند.
✅ ما همواره در تاریخ با مردانی مواجه بوده‌ایم که نتوانسته‌اند خود را با آهنگِ خوش‌خوانِ عافیت‌طلبی و تماشاچی بودن وفق دهند. #مصدق یکی از آن‌هاست. بی‌شک او با آن مشخصات فکری و دانشی، می‌توانست مانند بسیاری دیگر کنج عافیت اختیار کرده و هرگز به میدان عمل و حوزه سیاست وارد نشود. اما این‌گونه نشد. او وارد میدانی شد که از پیش، از سطوح مخاطراتش آگاه بود. او هویتش را حول چیزی شکل داد که می‌توان آن را #دغدغه‌مردم نامید. باید بی‌پرده و صریحاً عملکرد او در حوزه سیاسی را مورد واکاوی قرار داد اما باید صادقانه به احترام دغدغه و ایستادگی‌اش ایستاد.

(این متن را اگر می‌پسندید، برای دیگران هم ارسال کنید).
@PoliticalSocio