هزاره‌گرایان نظام اجتماعی!

هزاره‌گرایانِ نظام اجتماعی!

✅ شاید یکی از دلایلی که باعث می‌شود، عده ای برای پدیده‌های اجتماعی، اقتصادی یا سیاسی اصالتی ذاتی قائل شوند، محدودیت انسان در ظرف زمان و مکان باشد. فراتر نرفتن از محدوده‌ی زمان و مکان موجب می‌شود که پدیده‌ها را آن‌طور که امروز هست، طبیعی بیانگاریم. طبیعی بودن یک پدیده، به معنای ‌اصالت تاریخی بخشیدن به هستی آن است. این طبیعی انگاشتن پدیده‌٬ معمولا مانع از مواجهه منتقدانه با آن می‌شود؛ چرا که برای آن حقانیتی ساختگی ایجاد می کند. به عبارت‌دیگر، باید باشند چرا که هستند!

✅ یکی از وضعیت‌های حادّ‌ِ طبیعی انگاشتن پدیده‌ها را در کسانی می‌توان مشاهده کرد که دچار تصلب سرمایه‌داری یا کمونیسم شده‌اند. مراد این نیست که این دو٬ باید یا نباید باشند؛ بلکه طبیعی انگاشتن هر کدام است. آن‌هایی که هر یک از این‌ها را منتها علیه تاریخ بشر قلمداد می‌کنند٬ به آن اصالتی ماورا شرایط اجتماعی اقتصادی انسانی می‌بخشند. اصالتی که دایره نقد و نقادی را محدود به قلم زدن در محدوده‌ی وقایع عرضی می‌کند.

✅ بهترین راه برای جدا شدن از وضعیت مذکور٬ سیرِ جامعه شناسانه (به‌معنای نقادانه) در تاریخ است. باید به یکی دو قرن پیش سفر کرد که قواعد سرمایه‌داری٬ شوخی مضحکی بود. به جایی که تفکر سودانگارانه٬ نشانی از انحطاط فکری بود و «سود» یکی بود میان دیگر هواهای نفسانی! (و هیرشمن به چه زیبایی آن را نشان می‌دهد). برای مورد دیگر که کمونیسم باشد٬ احتمالا مثال‌های مشابه‌ای می شود ارائه کرد. تمام سخن در این است که این رفت و آن هم نخواهد ماند و اگر ماند نیز به‌واسطه چیزی بالاتر از شرایط اجتماعی-اقتصادی و زمانی نیست.

سعید کشاورزی.

@PoliticalSocio