«در ستایش امید». (🖋 سعید کشاورزی)

«در ستایشِ اُمید»
(🖋 سعید کشاورزی)

✅ جمله‌ای وجود دارد که آن را به ماتسوئو باشو٬ شاعر مشهور ژاپنی نسبت می‌دهند: «مرا اتفاقی پیر کرد٬ که هرگز رخ نداد...». برخلاف آن‌چیزی که معمولا تصور می‌شود٬ ما را «داشته‌هایمان» پیر نمی‌کنند٬ بلکه این نداشته‌هایمان هستند که ما را فرسوده می‌سازند. امیدهایی که نقش برآب می‌شوند. آرزوهایی که هر روز دورتر می‌شوند و روزهایی که هرگز نمی‌رسند...

✅ نداشته‌ها از ما٬ انسان‌هایی ناراضی می‌سازند. نارضایتی اما اگر با امیدِ تغییر همراه باشد٬ می‌تواند به اقدام جمعی اصلاحی یا هدف‌مند بیانجامد. به عبارت‌دیگر٬ ناراضیانِ امیدوار می‌توانند مسئولانه توان و زمان خود را به حلِ مشکلاتِ مشترک اختصاص دهند.

✅ اما ناراضیانِ ناامید مبدأ حوادث ازپیش‌تعیین‌نشده‌ای خواهند بود. حوادثی که مشخص نیست بعدها چه پیامد‌هایی خواهد داشت. حتی حاضرانِ در آن حوادث٬ نمی‌دانند فردا چه خواهد شد. قماری که نتیجه‌ی آن مبهم است. نمایش‌هایی که هدفِ درخودِآن٬ نمایش نارضایتی است. پتانسیلی که می‌تواند به هر جهتی رود.

✅ از امیدواری نهادی در جامعه‌شناسی سیاسی با عنوان «ساختارهای فرصت» یاد می‌شود. می‌گویند هرچه این ساختارها گشوده‌تر باشند٬ مشارکت مسئولانه بیشتر خواهد شد و انرژیِ نارضایتی خودش را در اقدامات جمعی اصلاحی بروز می‌دهد.

✅ «امید» می‌تواند همه‌چیز را تغییر دهد. اما امید نه قرص دارد و نه آمپولی که تزریق شود. امید وابسته به مجموعه اقداماتی است که فضای خردمندانه‌ و آینده روشن‌تری را نوید دهد. شهروندانی که دقیقا بدانند در کجای قصه‌ قرار دارند. مشارکتشان مهم و مسلم فرض شود و گرد و غبار از سر تصمیم‌گیری‌ها کنار زده شود. این روزها٬ گردوغبار بیش از هوای شهرها٬ در فکر ما حضور دارند. زمانِ گردگیری است.

(این متن را اگر می‌پسندید، برای دیگران هم ارسال کنید).
@PoliticalSocio