✍🏻 رزا لوکزامبورگ.. 🔹انقلاب اجتماعی؛ نقد سیاست اصلاح:

✍🏻 رزا لوکزامبورگ

🔹انقلاب اجتماعی؛ نقد سیاست اصلاح:

می‌دانیم پایه‌ علمی سوسیالیسم بر سه پیامدِ تکامل سرمایه‌داری استوار است: نخست و از همه مهم‌تر، هرج و مرج رو به رشدِ اقتصاد سرمایه‌داری که ناگزیر به نابودی آن می‌انجامد. دوم، اجتماعی کردنِ تدریجی فرایند تولید و احاطه بر ابزار تولید توسط نیروهای کار، که نطفه‌های نظم اجتماعی آینده را خلق می‌کند. و سوم، سازماندهی و آگاهی طبقاتی رو به رشد پرولتاریا که عامل فعال در دگوگونی آینده را تشکیل می‌دهد.

نظریه‌ای که می‌خواهد برابری اجتماعی را به وسیله‌ اصلاح اجتماعی ـ سیاسی برقرار کند، آن هم در شرایطی که جنبش‌ها در حال رکود هستند؛ در پی اعمال کنترل اتحادیه‌های کارگری بر تولید نیست. برداشت این نظریه از وظایف عملی سوسیال دموکراسی با تکامل عینی جامعه‌ی سرمایه‌داری، ارتباط تنگاتنگی دارد؛ که البته گذار به سوسیالیسم را زیر سوال می‌برد؛ و در نهایت با از بین بردن تناقضات سرمایه‌داری، آن را از نابودی رها می‌سازد.

تأمل زیادی لازم نیست تا دریابیم این نتیجه‌گیری نیز خطاست. اهمیت تمامی پدیده‌هایی که برنشتاین می‌گوید «وسایل انطباق» سرمایه‌داری هستند: یعنی کارتل‌ها، نظام اعتباری، تکامل وسایل ارتباطی، بیمه‌های کارفرمایان؛ چیزی جز در تضاد با منافع نیروهای کار و بهبود وضعیت طبقه‌ی کارگر نیستند؛ که آشکارا تضادهای درونی اقتصاد سرمایه‌داری را از بین می‌برند یا مانع از تشدید این تضادها می‌شوند.
حذف ظاهری بحران‌ها به‌واسطه‌ی تجدیدنظرطلبی، به معنای نابودی تضاد بین تولید و مبادله بر پایه‌ی اصلاح سرمایه‌دارانه است؛ این نه تنها منجر به بهبود وضعیت طبقه‌ی کارگر نمی‌شود که به نفوذ بخش‌های معینی از آن طبقه به لایه‌های متوسط می‌انجامد.

بنابراین، ما با ضرورت سوسیالیسم به‌عنوان نتیجه تکامل مادی جامعه و دگرگونی اجتماعی مواجهیم. در این صورت نظم سرمایه‌داری تناقضات خود را تکامل می‌بخشد و «وسایل انطباق» آن ناکارآمد می‌شود تا ناگزیر در نقطه‌ای معین فروپاشیده شود. اما در حالت اصلاحِ این نظم، «وسایل انطباق» با نابودکردن تضادهای نظم سرمایه‌داری به‌واقع می‌تواند مانع فروپاشی نظام سرمایه‌داری شود؛ که در این حالت، سوسیالیسم دیگر یک ضرورت تاریخی نخواهد بود. مگر آن‌که دگرگونی سوسیالیستی، نتیجه‌ی تکامل مادی جامعه تلقی شود.


🌐شبکه جامعه شناسی علامه

@Atu_sociology