شبکه جامعهشناسی علامه 📍 بررسی تحلیلی جامعهشناختی و سیاستگذاری اجتماعی پشتیبانی و ارتباط با ما⬇️ ☑️ @Atu_Sociologier اینستاگرام: 📸 Instagram.com/atu_sociology
✅سرایی که مدام داغ برمیدارد و مدیریتی که در باغ نیست!. 🖋 آرزو رضایی
✅سرایی که مدام داغ برمیدارد و مدیریتی که در باغ نیست!
🖋 آرزو رضایی
📝 مسالهی اعتماد به نهادهای رسمی پس از زلزلهی ناگوار کرمانشاه، در ادبیات جامعهشناختی ایران جای خود را باز کرد؛ برخی بر طبل حمایت از نیروی برآمده از دل مردم کوفتند و برخی مقابل پویشهای مردمی، هشدار از دسترفتن انسجام ملی را سر دادند.
اما بیشک صدای غالبی از گلوی جامعهشناسان بر «بحران اعتماد» تأکید کرد؛ بحرانی که ریشهای قطور تا «بحران نهادی» میدواند و نشانهی روشنی از «ذرهای شدن جامعه» میباشد.
با اینحال، بیرون از دایرهی چون و چرا به شخصیشدن سیاست تا سیاسیشدن سلبریتیها، باید دور مسألهی مهمتری خط کشید؛ دایرهای گچی که اعتماد عمومیِ مُحتضر را دوره میکند؛ اعتمادی رو به موت که نهتنها از روایتهای کلان اقتصاد تا سیاست، روی گردانده؛ بلکه در سطح حکومت محلی و مدیریت شهری نیز، سرخوردگیهای عمیقی دارد.
بهطور کلی در مواجهه با وضعیت بحران، همواره با دو رویکرد عمده روبهروییم؛ رویکردی که علاج واقعه را قبل از وقوع میداند يا عملکردی ضربتی که بعد از رخداد حادثه، تجمیع نیرو نموده و تبعات حادثه را کنترل میکند.
استان البرز همواره با اتفاقاتِ زاییدهی طبیعت، دست و پنجه نرم کرده است؛ اتفاقاتی که وقتی از بالا فرو میریزند، نعمت و زمانیکه به سطح زمین میرسند، تبدیل به عاملی میشوند که بر اثر سوءمدیریت برای مردم دردسرساز میگردند.
آبگرفتگی دیرسال شهرستانهای استان البرز، داستان کهنهایست. همین که دربهای آسمان به روی البرزیها گشوده میگردد، سر دراز ماجرا به انتهایش میپیچد و کلافی میشود که در بادیِ امر، مدیریت بحران را سردرگم مینماید.
در این میان، مناقشهی مدیران نیز دیرپاست؛ برخی در چنین رویدادهایی همواره انگشت اشارهشان سوی اهمال شهرداری نشانه رفته و مطالعهی جامع بر رفع معضل آبهای سطحی، و نیز وضعیت حمل و نقل و ترافیک در جغرافیای برف و باران را در کارتابل آنها غایب دانستهاند و شهرداری نیز مشکلات زیرساختی را علم کردهاست. این مناقشات درنهایت، جز از دسترفتن بازههای زمانی طلایی، راه به جایی نبرده؛ مهلتخواهیهایی که غیر از "مهلتسوزی" ماحصل دیگری نداشتهاند.
از سوی دیگر؛ در تمامی فصلهای بارش جز حرکتهای ضربتی و نیز پوشش خبری مبنی بر تعداد تلفات و گزارش ضایعات را از سوی خدمات شهری شاهد نبودهایم.
با این رویکرد میتوان در ارزیابی مدیریت بحران نوشت: بعد از وقوع حادثه، زنگهای خطر به صدا درمیآیند که این عملکرد در مواجهه با استانی در معرض خطرهای طبیعی، راهکار بسیار خطرناکیست؛ رویهای که نشان میدهد شهردار تهرانیِ کرج، همچنین فرماندار و استاندار گیلانی را نیز منکوب خود کرده تا جایی که در اولین آزمون بحرانیِ زمستانی، در برگهی مدیریتی آنها نمرهی مردودی گذاشت.
کرج از صبح هفتمِ بهمن درحالی زیر برف سنگین دفن میشود که هنوز مشخص نیست، شهردار و معاونیناش و تیم مدیریت ارشد استان، بهطور مشخص چه تمهید زمستانیای داشتهاند؟!
آیا هشدارهای پیاپی بارندگی و کاهش شدید دما آنقدر کارساز نبوده که خواب زمستانی را از چشمان خدمات شهری بپراند و آمادهباش کامل مدیریت بحران را بهخط کند؟!
"بحران مدیریت بحران" در طی این سالها آنقدر تکرار شده که قابلیت هشداردهندهی خود را از دست داده است و برف غافلگیرکننده چنان امان مجموعهی مدیریت شهری را بریده که بیشک از این پس ترکیبهایی مانند "مدیریت جهادی" را باید پنبهدانهای بدانیم که شتر مرگ، کنار خانهی رؤیاهایمان، خوابش را خواهد دید!
با این وصف بهنظر میرسد مسؤولین بایستی در کنار دعای برف و باران، دعای "مدیریت خودکار بحران" و "امداد غیبی به مدیران بحرانزده" را نیز به مردم توصیه کنند! راز و نیاز با آسمان درحالی از تریبونهای مدیریتی توصیه میشود که نسخهای برای مسؤولین شهری و استانی که بعد از الطاف آسمانی دچار مصیبتِ غافلگیری میشوند، پیچیده نشده است.
استان البرز سراییست که جابهجا، داغی بر دل نشسته دارد و مدیریتی که در باغ نیست! و هنوز مشخص نیست متولیان این شهر که بر مدار صفر میگردند، چندساعتِ دیگر زمان نیاز دارند تا از چُرت جلسات بپرند و جز تعطیلکردن مدارس، دستور دیگری صادر کنند!
آیا مقابل این مقیاس مدیریتی -که مشتی نمونهی خروار است- بهتر نیست حق را به مردمی بدهیم که به ریسمان "زیباکلام"ها چنگ زدهاند و "آیا کسی هست که مرا یاری کند؟" را در میان خودشان صلا دادهاند؟
اعتماد کردن، اکتسابیست و مردمی که در مواجهه با بحرانها همواره بیپناه ماندهاند، جز "درماندگی آموختهشده" در مقابل سطح مدیریتی، به سرمنزل دیگری هم میرسیدند؟ این بیاعتمادیِ فراگیر از تجربهی زیستهی انسان ایرانی سر بَر کرده، نه القای دشمنان خارجی؛ پس عمیق و ریشهدار است؛ جدیاش میگیرید؟
#نویسنده_مهمان
🌐جامعهشناسی علامه
@Atu_Sociology