✅ &apos&aposاز جا‌کندگی روشنفکر و مصلح اجتماعی&apos&apos. 🖋 اکبر محمدی. دانشجوی دکتری علوم سیاسی

✅ ''از جا‌کندگی روشنفکر و مصلح اجتماعی''
🖋 اکبر محمدی
دانشجوی دکتری علوم سیاسی

📍روشنفکر کسی است که مشکلات زمانه خود را به درستی شناخته و برای آن راه حلی ارائه می دهد. اگر ادبیات یک روشنفکر را از جای خود بِکَنیم و بیش از زمانه ای که در آن می زیسته کِش بدهیم هم اندیشه روشنفکر را در زمان و مکان نامناسب به کار گرفته ایم و هم جامعه را دچار درمانی نامناسب نموده ایم. دکتر شریعتی به عنوان پرمخاطب ترین روشنفکر ایرانی، بیشترین تاثیر را در سال‌های منتهی به انقلاب ایران داشته است به گونه ای که اغراق نیست بگوییم اگر شریعتی نبود انقلاب هم نبود همانگونه که اگر امام نبود انقلاب هم نبود. وابسته بودن هستی و نیستی یک پدیده اجتماعی به ثمره فکری و عملی یک روشنفکر و مصلح اجتماعی به خوبی نشانگر عمقِ تاثیر اجتماعی اوست ولی اشتباه است اگر بُرد تاثیر او را نیز تا سال‌های سال ادامه دهیم. توفیق روشنفکر و مصلح اجتماعی در این نکته بسیار مهم نهفته است که به خوبی زمینه و زمانه خود را شناخته و برای آن راه حلی ارائه می دهد و بنابراین کشاندن او به خارج از زمینه و زمانه خود به معنای ناکارآمدی تشخیص و درمان او نیز خواهد بود.

حساب فیلسوفان را باید از جامعه شناسان و مصلحان اجتماعی به کلی جدا کرد. عموما فلاسفه مخصوصا فیلسوفان تحلیلی در صدد پاسخگویی به سوالات نخستین، فرا زمانی و فرا مکانی بشری هستند و بنابراین تعمیم پاسخ آن‌ها به فراتر از زمینه و زمانه خویش مشکل چندانی ایجاد نمی کند چرا که اساسا این نوع از تفکر به متفکران درجه اول یک جامعه اختصاص دارد و بیگانه با واقعیات بوده و هرگز به عرصه عمومی جامعه راه نمی یابد. در حالی ‌که حیات روشنفکر و مصلح اجتماعی در گرو شناخت و ارتباطِ با مخاطب حاضرِخویش است و تعمیم آن بر مخاطب غایب نقض غرض خواهد بود. بنابراین اینجا و اکنونی بودن یک روشنفکر و مصلح اجتماعی راز موفقیت اوست، همانطور که همین مسئله محدودیت زمانی و مکانی او را نیز فراهم می آورد.

ایران 96 بواقع بیگانه‌ی با امام و شریعتی 57 هست و کشاندن و آوردن این دو فرد فوق العاده تاثیرگذار در زمینه و زمانه خویش به ایران 96، نتیجه ای جز ناکارآمدی نظر و عمل بلند این افراد و هدر رفت سرمایه ی اجتماعی آنها به همراه ندارد.
نظر و عملِ متعلق به زمینه و زمانه ای دیگر چونکه قادر نیست بدرستی با نظم اجتماعی جدید خود را تطبیق داده و آن را توضیح دهد، در نتیجه تلاش می کند نظم جدید را ویران کرده و سالها به عقب بکشاند تا بتواند شرایط خود را بر واقعیت تحمیل کند وحداقل سازوارگی لازم را فراهم آورد. امری که بالضروره در تضادی روشن با روند تکاملی جوامع انسانی است.

بله می توان از نتایج اندیشه و فعالیت‌های یک روشنفکر و مصلح اجتماعی الهام گرفته و با بازسازی آن و در انداختن طرحی نو، بدنبال را چاره ای برای مشکلات زمانه خویش بود ولی عینا تجویز درمانی کهنه برای دردی نو نه تنها کمکی به حل مشکلات جاری نمی کند بلکه سر این کلاف سردرگم را بیش از همیشه در تاریکی فرو می برد.

توضیحات:
تعبیر ''ازجاکندگی'' در این نوشتار به معنای متعارف آن استفاده شده است و ارتباطی با مفهوم بکار رفته توسط گیدنز یا نظریه گفتمان ندارد.

#نویسنده_مهمان

🌐جامعه‌شناسی علامه
@Atu_Sociology