شبکه جامعهشناسی علامه 📍 بررسی تحلیلی جامعهشناختی و سیاستگذاری اجتماعی پشتیبانی و ارتباط با ما⬇️ ☑️ @Atu_Sociologier اینستاگرام: 📸 Instagram.com/atu_sociology
🔸 تحول بنیادین مفاهیم «فقر آموزشی»، «نخبه» و «پخمه»، در قرن ۲۱. 🖋 میثم هاشم خانی | اقتصاددان
🔸 تحول بنیادین مفاهیم «فقر آموزشی»، «نخبه» و «پخمه»، در قرن ۲۱
🖋 میثم هاشم خانی | اقتصاددان
🔹 با تحولات تکنولوژیهای دیجیتال، ارزش افزوده اقتصادی و اجتماعی ناشی از «محفوظات» و نیز «توان محاسباتی» روزبهروز سقوط میکند. در نتیجه حتی آن دسته از دانشآموزان مدارس "ثروتمند" که بخش عمده آموزش آنها بر تقویت محفوظات یا قدرت محاسباتی متکی باشد (که ظرف کمتر از یک دقیقه با اینترنت و انواع ابزار دیجیتال قابل دسترسی هستند)، زیر «خط فقر آموزشی» قرار میگیرند. در نقطه مقابل، ارزش افزوده چشمگیر اقتصادی و اجتماعی در قرن ۲۱، از مهارتهای «نرم» ناشی میشود، مثل: مهارتهای خلاقیت، مهارت تفکر نقادانه و نوآورانه، مهارتهای ارتباطی، مهارت کار تیمی و مهارت ترکیب ایدههای مختلف برای تولید ایدههای جدید.
🔹 در این شرایط، ساختار فعلی آموزشوپرورش ما که سالانه بیش از ۱۱.۰۰۰.۰۰۰.۰۰۰ نفر_ساعت از عمر دانشآموزان ایرانی را در مدارس به یادگیری «محفوظات» و افزایش «قدرت محاسباتی» سوق میدهد،بخش عمده دانشآموزان ایرانی را «زیر خط فقر آموزشی» نگه میدارد. ساختار فعلی آموزشی ما، دهها نوع مهارت کلیدی مهم برای موفقیت در فضای پیچیده اقتصادی_اجتماعی قرن ۲۱ را کنار گذاشته و صرفا بر یک نوع مهارت تاکید دارد: مهارت کسب نمره بالا در امتحانهای شفاهی و کتبی. به این ترتیب انبوه مهارتهای اجتماعی_ارتباطی_عاطفی، انبوه مهارتهای مربوط به توسعه خلاقیت و پرسشگری، مهارتهای متعدد مربوط به زندگی مسالمتآمیز در دنیای پیچیده امروزی یا مهارتهایی چون ارتقای اعتماد به نفس و نشاط روحی، جایگاه خاصی در مدارس ابتدایی ما ندارند.
🔹 ما دوگانه «نخبه/ پخمه» یا دوگانه «تیزهوش/ کمهوش» را در کلیدیترین سالهای شکلگیری شخصیت کودکانمان بر آنها تحمیل میکنیم. یعنی یک برچسب اعتمادبهنفسدهنده را به حداکثر ۱۰ درصد کودکانمان اعطا کرده و ۹۰ درصد بقیه را مدتها (بعضا تا آخر عمر) در حسرت کسب آن برچسب رها میکنیم. نتیجه این ساختار چیست؟
1️⃣ اول، مالکان برچسب «نخبه»، در فضایی گلخانهای گرفتار شده و در بسیاری موارد، «خلاقیت» آنها به دلیل تمرکز مداوم بر «درس خواندن» فرسوده میشود. بهعلاوه در زمان ورود به بازار کار، توقع دارند که درآمد بالایی را در ازای مهارت «درس خواندن و ۲۰ گرفتن» تصاحب کنند. وقتی هم که بازار کار حاضر نمیشود در ازای محفوظاتی کمارزش (محفوظاتی که معمولا با یک سرچ اینترنتی ساده پیدا میشوند و از بر بودنشان هیچ ارزش اقتصادیای ندارد) به آنها شأن مدیریتی و درآمدی بالا اعطا کند، معمولا افسرده میشوند.
2️⃣ دوم، بالغ بر ۹۰ درصد دانشآموزانمان که در سالهای ریشهای شکلگیری شخصیتشان برچسب «کمهوش»، «ناتوان» و «پخمه» میخورند، بخش زیادی از عمر خود را در حسرت سپری میکنند. تلختر آنکه در بسیاری موارد آنها سالهای زیادی از عمر خود را با تلاش و استرس زیاد، صرفا در راستای تلاش برای پاک کردن این برچسب صرف میکنند. ممکن است مثلا سالهای سال برای ورود به یک دانشگاه خوب تلاش کنند و هیچگاه به این فکر نکنند که مثلا شاید توانایی بارزشان در حوزه دیگری باشند و بتوانند یک «هنرمند خبره»، یک «بازاریاب توانا»، یک «تکنیسین ماهر» و یا یک «مشاور خبره تبلیغات» بشوند.
3️⃣ سوم، سیاستگذاران ارشد کشور برای پاسخ به ولع دستیابی به برچسب «نخبه» و «تیزهوش»، مجبورند ظرفیت دانشگاهها را مرتبا افزایش دهند. نتیجه آنکه در حال حاضر تعداد «مهندسان» در ایران، از کشوری مانند آلمان با سالانه ۷۰۰ میلیارد دلار صادرات صنعتی، بیشتر است! این مساله یعنی آتش زدن عمر شهروندان و سرمایه ملی، برای پاسخ دادن به نیازی کاذب که در سالهای کودکی و نوجوانی در ذهن فرزندان ایرانزمین تزریق کردهایم.
🔹 این وضعیت، بدون تزریق ذرهای بودجه دولتی جدید، قابل بهبود است: کافیست سیاستگذاران ارشد، مدیران مدارس، معلمان و نیز همه ما شهروندان بپذیریم که در قرن ۲۱، با انواع مهارتهایی مواجهیم که «ظرفیت ثروتآفرینی» (Productivity) بیشتری نسبت به مهارت «درس خواندن و ۲۰ گرفتن» دارند. با پذیرش این نکته، مطالبه ما از مدارس تغییر میکند: از مدارس خواهیم خواست که حتی اگر برچسب «نخبه» تولید میکنند، این برچسب را در حوزههای مختلف تولید کنند؛ از نخبه «هنری» گرفته تا «نخبه سخنوری»، «نخبه تعامل اجتماعی»، «نخبه کار تیمی»، نخبه «نقد و پرسشگری»، نخبه «مهارتهای شهروندی» و . . .
امیدوارم روزی برسد که این جمله مشهور را در تابلوهایی شکیل، در همه ادارات آموزشوپرورش و مدارس نصب کنیم:
«نوعی از نبوغ، در همه ما وجود دارد. اما اگر یک ماهی را بارها بهخاطر ناتوانی در بالا رفتن از درخت توبیخ کنیم، او تا آخر عمر به میمونها حسادت خواهد کرد و خود را یک فرد ناتوان تلقی میکند»
🌐 شبکه جامعهشناسی علامه
@Atu_Sociology