🔸 درباره لیبرالیسم اقتصادی (در نقد احتکار). 🖋 شارل فوریه. مترجم: آریا سلگی

🔸 درباره لیبرالیسم اقتصادی (در نقد احتکار)
🖋 شارل فوریه
مترجم: آریا سلگی

اصل اساسی سیستمهای تجاری دنیای امروز عبارت است از: «اجازه دهید تاجران آزادی کامل داشته باشند!»(لسه فر) این اصل، مالکیتِ مطلقِ کالاهایی را که معامله میکنند، به آنها واگذار میکند. آنها حق دارند کالاهای خود را از گردش خارج کنند، آنها را احتکار کنند و حتی آنها را بسوزانند! همانطور که بیش از یک‌بار توسط شرکت هلندی هند شرقی چنین کاری شد که درمعرض عموم مردم، منابع دارچین را به منظور افزایش قیمت آن سوزاند! اگر از خشم مردم عادی نمیترسید آنچه را که با دارچین انجام داد با گندم نیز انجام میداد. بخشی از گندم خود را میسوزاند و یا اجازه میداد که فاسد شود تا بقیه محصول چهار برابر قیمت فروش برود. خوب! هر روز در اسکله‌ها میتوانید افرادی را بینید که در حال ریختن غلاتی به دریا هستند که یک تاجر اجازه داده تا فاسد شود حین این که منتظر افزایش قیمتها است. من خودم به‌عنوان کارمندی در این عملیات اشتباه قرار داشتم و یک روز 20هزار کنتال(واحد وزن؛ معادل 100 پوند) برنج را دور ریختم درحالی که قبل از اینکه فاسد شود امکان داشت (اگر صاحب محصول طمع کمتری برای سود میداشت) منصفانه فروخته شود! این جامعه به صورت کلی از چنین هدررفتهایی رنج میبرد، میتوانید ببینید هر روزه تحت پوشش این اصل فلسفی: Laissez faire les marchands (اصل لسه فر یا اجازه دهید تاجران آزاد باشند!) چنین وقایعی اتفاق میافتد. بگذارید فرض کنیم که در عرض سال قحطی مانند سال 1709 یک شرکت ثروتمند از تجار، این اصل را با ذخیره تمام دانهها در یک کشور کوچک مانند ایرلند، اجرا کند. بگذارید باز هم فرض کنیم که کمبود عمومی و محدودیت صادرات در کشورهای همسایه غیرممکن کرده است که غلات در خارج از کشور پیدا شود. با وجود ذخیرهی تمام دانههای موجود، شرکت از فروش آن خودداری میکند تا زمانی که قیمت سه برابر و یا چهار برابر شده باشد و میگوید: «این دانه دارایی ماست؛ علاقه داریم که آن را به چهار برابر قیمت بفروشیم! اگر این شرایط برای شما مناسب نیست، دانه خود را از جای دیگری تأمین کنید! حین این که ما منتظریم که قیمت افزایش یابد، ممکن است یک چهارم جمعیت از گرسنگی بمیرد، اما این ما را ناراحت نمیکند! ما به گمانهزنیهای خود پایبندیم و این مطابق با اصول آزادی تجاری است که در فلسفهی مدرن تقدیس شده است!» من میپرسم که اقدامات این شرکت از چه جنبهای با گروهی دزد متفاوت است؟ زیرا انحصار آن، کل ملت را مجبور به پرداخت جریمهای مساوی با سه برابر ارزش دانه میکند، یا باعث می‌شود عده‌ای از گرسنگی بمیرند. با توجه به قوانین آزادی تجاری، شرکت حق دارد از فروش به هر قیمتی خودداری کند و در حالی که مردم گرسنگی میکشند، اجازه دهد که گندم در انبارهایش فاسد شود. آیا می‌توانید باور کنید که ملت گرسنه تحت محدودیت وجدانی است که برای پاسداشت اصل فلسفی زیبای «بگذار تاجران آزاد باشند!» از گرسنگی بمیرد؟ البته که نه! سپس اعتراف کنید که حق آزادی تجاری باید محدودیتهایی مطابق با نیازهای جامعه به‌طورکلی باشد. اعتراف کنید که فردی که صاحب وفور کالایی است که خودش تولید نکرده و مصرف نخواهد کرد، باید به عنوان یک متولی مشروط بر این کالای محسوب شود و نه به عنوان مالک مطلق آن! اعتراف کنید که معاملات بازرگانان و واسطه‌ها باید در راستای رفاه توده جامعه باشد و این افراد نباید آزاد باشند تا بتوانند توسط تمام این مانورهای فاجعهبار -که اقتصاددانان شما تحسین می‌کنند- مانع روابط اقتصادی شوند. آیا بازرگانان به‌تنهایی از تعهدات اجتماعی که به همه طبقات دیگر جامعه اعمال می‌شود، معاف هستند؟ هنگامی که یک ژنرال، یک قاضی یا یک پزشک آزاد است، مجاز به خیانت به ارتش، محکوم کردن بیگناه یا کشتن بیمار خود نیست. این افراد زمانی که به اعتماد مردم خیانت میکنند، قطعا مجازات میشوند؛ ژنرال خائن سر بریده میشود؛ قاضی باید به وزیر دادگستری پاسخ دهد! تنها بازرگانان آسیب ناپذیر هستند و مطمئن هستند که از مصونیت برخوردارند! در اقتصاد سیاسی هیچ‌کس حق کنترل طرحریزی خود را ندارد. اگر آنها کل منطقه را گرسنگی دهند، اگر صنعت را با گمانه زنی، ذخیره سازی و ورشکستگی مختل کنند، همه چیز توسط عنوان سادهِ تاجر، توجیه میشود. این همانند پزشک دیوانه در نمایشنامه«چه کسی همه را با قرصهایش کشت؟» است که قابل توجیه است؛ زیرا میتواند به لاتین بگوید: sum medicus. در قرن حاضر، برخی تلاش میکنند که ما را متقاعد سازند تا طرحهایی که توسط یک طبقه -که کمترین سطح روشن‌بینی را دارد- ایجاد شده، هرگز نمیتواند به رفاه دولت آسیب برساند! این من را به‌یاد مردمی می‌اندازد که درباره لغزش‌ناپذیری پاپ صحبت میکردند؛چرا که امروز تلاش می‌شود که عصمت تجار ثابت شود!


🌐 شبکه جامعه‌شناسی علامه
@Atu_Sociol