✅ این یک عرصۀ واقعی است.. ✍🏼 آرش حیدری

✅ این یک عرصۀ واقعی است.
✍🏼 آرش حیدری

بدیهی است سنگر گرفتن در مواضع هیجانی چون «سگ زرد برادر شغال است»، «رای ما هیچ تاثیری ندارد»، ، «رای نمیدهم تا مشروعیت را زیر سؤال ببرم»، «رای میدهم چون فلانی را دوست دارم»، «رای میدهم چون از فلانی بدم میآید» ، «رای میدهم تا فلانی رآی نیاورد» و... همه و همه نوعی استیصال ساده لوحانه است که بازیِ قدرت را همچنان در دوگانه ها و به صورتی پدیده ای یکدست می فهمد. منطق کنش اینچنینی در مواجهه با انتخابات یا منطق ترس است یا منطق امید به رستگاری. مسئله نه بر سر ترس است نه رستگاری. مسئله بر سر فهم میدان قدرت است آنچنانکه عمل میکند نه انچنانکه در گفتارهای رایج بازنمایی میشود. مسئله بر سر این ساده گرایی ها نمیتواند باشد. مسئله دقیقاً در این نقطه است که مردم به عنوان یکی از اضلاع معادله تأسیس شده اند، به عنوان پاره ای از قدرت (ولو ضعیف) که کاندیداها برای بدست آوردن دلشان تقلا میکنند و این دلدادگی یک نتیجه بیش در پی ندارد: «دل از من برد و روی از من نهان کرد/ خدارا با که این بازی توان کرد». مواجهۀ دلداده گون با انتخابات چه در منطق تحریم چه رای دادن چه رای سلبی و... همه به یک میزان شکست خورده است.
دراین وضعیت نه مردم یک کلیت یکدست است و نه حاکمیت یک پدیدۀ واحد. این یک وضعیت مشخص است، نه آشفته است، نه فهم ناپذیر، این وضعیت دقیقاً لحظۀ وارد شدن عناصری جدید به معادلۀ قدرت سیاسی است. اینجا و در این نقطه با منطق فوتبالیِ طرفداری نمیتوان با وضعیت مواجه شد. اینجا جایی نیست که از موضعِ طرفدارِ روحانی، طرفدارِ رئیسی، طرفدار اصلاحات یا طرفدار اصولگرایی سخن گفت. این منطق طرفداری در بهترین حالت کنشی هیجانی است و فاقد هر بعد تأسیسی. مسئله را به هیچ رو نمیتوان به طرفدار مأبی فروکاست. مسئله بر سر محکوم و متهم کردن رأی دهنده و یا تحریمی نمیتواند باشد. مسئله واضح است: چیزی به نام مردم و چیزی به نام حکومت از درون شکاف خورده است و منطق انتخابات را بدل به لحظه ای تعیین کننده کرده است. این تعیین کنندگی مشخص و واضح است. انتخاب دو مشی و روش نسبتاً متفاوت است در حکومت کردن (صد البته ذهن الکن تفاوت این دو مشی را یا نمیفهمد، یا تلاش دارد نفهمد). بدیهی است بخش بزرگی از افراد نسبت به هر دو مشی موضع سلب و انکار دارند اما مسئله دقیقاً در اینجا است که نفی این هر دو مشیِ حکمرانی در چه شرایطی ممکن است؟ آیا این هر دو مشی به یک میزان امکان مقاومت را برای منتقدان فراهم میکنند؟ آیا این هر دو مشی به یک میزان قدرت مردم را در منطق انتخابات حفظ میکنند؟.
مسئله بر سر اشخاص نمیتواند باشد. روحانی، ناطق، هاشمی هرسه از دندۀ راست برخاستند. این مسئله صرفاً مسئله ای روانشناختی نیست. مسئله بر سر آرایش موقعیتهای سیاسی و دگرگونیهایی است که شخصیتها و سوژه های خودش را خلق میکند به این ترتیب هیچ اهمیتی ندارد که از روحانی خوشمان بیاید یا نه، و... . مسئله دقیقاً اینجا است که روحانی چه موقعیت و چه نقطه ای را در عرصۀ قدرت بازنمایی میکند و در چه نقطه ای بازی میکند. زمین بازی مسئله است و پیدا کردن جایگاه خود در زمین بازی، تسخیر بخشی از زمین بازی. تصور کلاسیک از قدرت به عنوان امری یکدست و در اختیار فرد یا افرادی مشخص به هیچ رو نمیتواند عرصۀ زیست سیاسی ایران معاصر را توضیح دهد. این یک عرصه و یک جدال واقعی است چه ذهن پارانویایی این عرصه را دریابد و چه در نیابد، قدرت در حال عمل کردن است و مسئله اینجا است بر بدن ذهنی منفعل عمل کند یا بر بدن و ذهنی که مقاومت میکند. این مقاومت لزوماً غر و لند و یوتوپیانیسم کور نمیتواند باشد بلکه مواجهه و موضعی مشخص است نسبت به وضعیتی مشخص با پراکسیسی مشخص

#انتخابات
#ریاست_جمهوری

🌐جامعه‌شناسی علامه
https://t.me/joinchat/AAAAAD-FIxbY7Ab5PtgsmQ