شبکه جامعهشناسی علامه 📍 بررسی تحلیلی جامعهشناختی و سیاستگذاری اجتماعی پشتیبانی و ارتباط با ما⬇️ ☑️ @Atu_Sociologier اینستاگرام: 📸 Instagram.com/atu_sociology
✅در ستایش ناامیدی [تلخیص].. ✍🏻مهدی سلیمانیه
✅در ستایش ناامیدی [تلخیص]
✍🏻مهدی سلیمانیه
🔸«من از مردم ایران میترسم»؛ این عنوان متن کوتاهی بود که در تلگرام چنان دستبهدست شد که در ٢٤ ساعت از چندین و چندنفر دریافت کردم.
🔸متن با جملاتی کوتاه، موقعیتهایی از عمل غیراخلاقی ایرانیان را تصویر میکرد: از گرانفروشی نان در جریان محاصره شهرهای شمالی در برف سال گذشته تا گرانفروشی کانکس پس از زلزله کرمانشاه؛ از افزایش قیمت تاکسی در جریان برف اخیر تا «دزدی وقیحانه» پولهای یک نابینا در تهران.
🔸پس از بیان این چند مثال، نویسنده متن به قسمت مقایسه میرسد، مقایسهای میان ایران و «دیگری فرنگی»: از انسانیت ژاپنیها در جریان آسیب رآکتور فوکوشیما و فداکاریشان برای نجات دیگران تا جابهجایی رایگان نیویورکیها توسط تاکسیرانهای آمریکایی در روز حادثه ١١ سپتامبر.
🔸قسمت نهایی، نتیجهگیری پیشبینیشدنی و آشناست: ترس و شرمساری از خلقوخوی ایرانیان امروز.
🔸[نویسنده کتابهای پرفروش متعددی را مثال میزند که مبتنی بر ملامت ایرانیان است.] جامعه از دیدن این تصویر استقبال میکند. گویی از خودش نفرت دارد. از چیزی که هست، بیزار است. خودش را از خلال خواندن و نوشتن و ترویج این متنها، آرام میکند. نارضایتیاش را از خودش نشان میدهد.
🔸در دانشگاه و علوم انسانی، ژانر «خلقوخومحور»، در حال تبدیلشدن به ژانری شناختهشده و رسمیتیافته است.
🔸در جامعه، کافی است گفتوگویتان را با این گزارهها شروع کنید: «مملکت نیست که...»، «صاحاب نداره این وگرنه...»، «هیچجای دنیا اینطور نیست که...»، «ایرانی جماعت...»، «یک باجناقی دارم توی آمریکا زندگی میکنه و میگه...» و خواهید دید که چطور همگی به آنچه میگویید دل میدهند و تأییدش میکنند.
🔸اما آیا تصویر واقعی است؟ نقطه اشتراک این متنها و بیانها چیست؟ چرا تا این حد به این متنها توجه میشود؟ چرا جامعه خود به شیوع آن دامن میزند؟ چرا در دانشگاه، این قبیل آثار ضدجامعهشناختی در حال شیوعیافتن هستند؟
🔸این تصاویر واقعی نیست، حداقل «تمام» واقعیت نیست. بیایید یک بار دیگر متن تلگرامی را به یاد بیاوریم:
🔸در تمامی موقعیتهایی که نویسنده تصویر میکند، حرکتهای بسیار مثبتی هم از ایرانیان دیده شده است: در همان زلزله، طبق آمارهای رسمی، حداقل یکسوم از تمامی کانکسهای اهدایی، نه از سوی دولت که از سوی مردم به شکل داوطلبانه اهدا شده است. سیل کمکهای مردمی که خود با هزار و یک مشکل اقتصادی و اجتماعی دستوپنجه نرم میکنند، جایی در این تصویر ندارد.
🔸برخوردهای انسانی مردم در جریان بحران ناشی از بارش برف، به هیچ انگاشته شده است. فداکاری چشمگیر آتشنشانان در پلاسکو و دهها واقعه دیگر، فعالیتهای خیریه، سمنهای روبهگسترش، قرضالحسنههای خانوادگی جاافتاده و خودبنیاد، کانالهای تلگرامی جذب کمکهای مالی برای یاری طردشدگان و هزارهزار رخداد روشن و ستایشبرانگیز همان ایرانیان در همان زمان و همان واقعه، به هیچ انگاشته میشود. این تصویر، روشنایی ندارد.
🔸نتیجه نهایی کنار هم قرارگرفتن تمامی تکههای این پازل، چه در سطح جامعه، چه در میان طبقه متوسط و چه در میان سازندگان ژانر «خلقوخو»محور، یک پیامد دارد: ستایش ناامیدی.
🔸ما نه سیاهیم، نه سپید. آن دیگری موهوم «فرنگ»ی هم در واقعیت، تصویری چنین دارد: به نیک و بد عجین. امید، از خلال دیدن سپیدیها در کنار فهم سیاهیها، زاده میشود. جوانه امید، نه در سیاهی ِملامتگری محض پا میگیرد و نه در توهم ِخوببودن محض. امید، فرزند واقعبینی و آرمانگرایی است. ستایشگر ناامیدی نباشیم.
#جامعه
🌐شبکه جامعهشناسی علامه
@atu_Sociology