✅اجتماعی شدن برای دشت‌های انفرادی.. ✍🏻محمد زینالی اناری

✅اجتماعی شدن برای دشت های انفرادی

✍🏻محمد زینالی اُناری

📍فلکلور یک ویژگی داشت که بیشتر آهنگ ها، آهنگ جمع بودند و انسان ها را به جمع شدن و همراهی های با شکوه یا شاد و دل انگیز و اجرای مناسک های قوم وقبیله دعوت می کرد، مانند آهنگی که با این شعر خوانده می شد: بیا بریم دشت همون دشتی که .... با آغاز شهرنشینی، آهنگ های جدیدی ساخته شد که بیشتر به روابط رمانتیک زن و مرد که ضرورت مبرم خانواده ی تحت نظر سرمایه داری بود، اشاره می کرد، تولید آهنگی که به مانند همراهی قومی، همراهی انسانی خانواده ی هسته ای را در ذهن آرمانی می کرد، نظیر: امشب شب مهتابه حبیبم را می خوام....

در اشعار فلکلور، ذهن با مناسک هایی همراهی می کند که در دل دشت و با همراهی قوم و قبیله و در کوچ و کشت یا خانواده های هسته ای جامعه ی شهرنشین استفاده شده، نسل های نو را به همراهی با هم، آموختن کار و تشکیل زندگی فرا می خواند. همراه آموختن همکاری در بنه ها، این آهنگ ها نیز به نوعی مرتبط با آئین های معنوی، آمیختگی با طبیعت، زندگی و کار بود و حس جمعی را به افراد منتقل می کرد. موسیقی، وسیله ی فراغت و لذت فردی نبود، بلکه مانند موسیقی های دینی که از گذشته وسیله ی درونی کردن آئین ها بود، انسان ها را به متن قبیله و کردار اجتماعی وارد می کرد.

این آهنگ ها، برای بزرگ و کوچک تصویرهایی ذهنی برای زندگی و اجتماعی شدن را ایجاد کرده، در عروسی و عزا که کودک و بزرگ حاضر بودند، چیزی جز زندگی و آئین های مشروع یاد آوری نمی کردند. اگرچه کودک و نوجوان، جوان و پیر موسیقی اختصاصی مخصوص به خود را نداشتند، اما این آهنگ ها برای همه، ذهنیتی در جهت اجتماعی شدن و زندگی جمعی خلق می کرد و مردم به هم می پیوستند و آهنگ های زندگی را با هم می شنیدند. اما زندگی شهری، چنین فرایندی برای موسیقی ندارد.

اینک آهنگ هایی ساخته شده که در برخی از آن ها فردگرایی و تن وارگی به شدت می بارد و از چسباندن بدن ها به هم و تن انفرادی صحبت می کند و اشاره ای هم به اشعار پارسی می زند تا از تلویح آن ها برای جذابیت خود استفاده کند. مصداق بارز آن آهنگ حمید هیراد است که سخن های نچسب و دل خراش، تن وارگی و طردشدگی خود را با سجع و قافیه ی شهریار شیرین کرده و به خورد شنونده می دهد. به لطف بی سامانی و نانهادینگی موسیقی در ایران، این آهنگ ها از همه جور کانال موسیقی و خودروهای دوستانه به آنانی که به شنیدن موسیقی های بورس اشتیاق دارند، تعارف می شود.

وقتی نوجوانان با اشعاری که آن ها را به انفرادی تن و چسباندن خود به دیگری بزرگ می شوند، آیا می توان با خودکشی و سکس زودرس مبارزه کرد؟ ما موسیقی هایی که برای شادی و جمع شدن باشد و قطعا باید در جمع های دل انگیزی که متناسب قبیله های شهری است، نداریم، نوجوانان هم به همراه خانواده به آهنگ هایی که بازنمود یأس جوانی این دوره می باشد گوش می کنند.

حتما طرفداران تعلیم و تربیت با خط کش تنبیه خود می گویند که خوب نوجوان برود در محله خاکی فوتبال بازی کند و چه کار دارد به موسیقی غم انگیز دوران جوانی؟ بله نه برای غالب نوجوانان، به جای محله خاکی در مدل شهرنشینی جدید بازی جمعی وجود دارد و نه موسیقی که بتواند آن ها را برای کردار اجتماعی و زندگی، آئینی و اجتماعی کند، نه این که همانند خانه هایی که به جای محله های ساده ی قدیمی به شکل خانوده های انفرادی در دل دشت ها و کوه های حاشیه ی شهر ساخته می شود.

امروز، مانند همیشه نوجوان، برای رشد و تربیت، به جای کلاس خصوصی و کتابهای کمک درسی، به داستان، آهنگ و فرهنگ جمعی نیاز دارد تا زندگی و کار را بیاموزد. اگر می خواهید مردمی برای دیدن دعواهای سیاسی و جانبداری های تلویزیون از یک گروه خاص تماشاگر سالم داشته باشید، به فکر ساماندهی و نهادینه کردن زندگی و کار برای نسل های جدید باشید.

#جامعه

🌐شبکه جامعه‌شناسی علامه
@Atu_Sociology