✅ فلسفه میشل

✅ فلسفه ميشل #فوكو

زمانی كه میشل فوكو استاد دانشگاه بود از او پرسيدند شما به كدام مكتب يا گروه تعلق داريد گفت: به انجمن زيرزميني دانايان بي مصرف . بي مصرف شايد از اين رو كه به خوبي مي دانست انسان امروز ديگر راه به هيچ جايي نمي برد و تمام اميد هاي او بر باد رفته است وخوش بيني هاي او به آينده چيزي بجز قرص هاي مسكن نيست .« من خاطراتي دور از جهان دارم. همواره اين تصور در ذهن ما بوده كه دوران جواني بايد پايان يابد و بايد به جهاني ديگر ختم شود (جهاني بهتر يا بدتر) با داشتن چنين تصويري هميشه فكر مي كني تمام كودكي خود را در شب گذرانده اي چشم انتظار صبح و آن اميد مهري زد به آدم هاي نسل من. ما روياي خود را به افراط تا امروز آورده اييم. »
فوكو شايد اولين نفري بود كه به خوش بيني بيهوده ي نسل خود به ايسم ها و نهضت هاي سياسي پي برد . مدتي كوتاه با كمونيسم هاي فرانسوي حرف زد و از آنها نا اميد شد . بحث¬هاي اگزيستاليستي سارتر را هم شنيد كه به عقيده ي او « ساده گرايي فلسفي را با خوش بيني گول زننده اي تركيب مي كرد.» فوكو مي گفت: از يك نگاه بيروني همه چيز منظم و كنترول شده است اما تمام اين نظم تحميلي، چيزي بجز انساني در زندان نيست. انساني كه بايد او را فراموش كرد. در واقع انسان امروز نمي تواند چيزي جز سوژه ي قدرت ها با شد.
فلسفه ي فوكو گريزي به دنياي اتفاق ها است، دنياي حوادث غير قابل انتظار. فوكومي گويد:
« برعكس تصور هميشگي ما، تاريخ سير خطي را ادامه نمي دهد و نمي توان سلسله ي علي- المعمولي جريان ها را دنبال كرد تاريخ تنها مجموعه اي از نقطه هاي پراكنده است كه به طور كاملا اتفاقي روي صفحه ي دنيا پخش شده اند.» و اينگونه فوكو مفهوم « تاريخ اكنون»‌ را تعريف كرد. اينكه از گذشته چشم بپوشيم و نگاه خود را به آينده ندوزيم. بايد هرگونه مفهومي كه گذشته را همچون علت يا سرچشمه ي زمان حاضر مي داند، رها كنيم.
همچنين بايد به تعريف هوشمندانه ي فوكو در مورد زبان هم اشاره كرد. آنچه فوكو از آن بعنوان زبان ، سخن يا گفتمان نام مي برد، در واقع نظام فكري پنهاني است كه بيرون ما وجود دارد ، زنده است و ما را مجبور مي كند تا مطابق خواست او عمل كنيم . مطابق ايده ي تلخ فوكو هيچ كس ذوق و استعدادي براي اختراع چيزي از خود ندارد، هيچ كس توان ابداع مفهوم يا نظريه يا حقايق علمي را در خود ندارد . خلاقيت چيزي بي معناست و نوشته هاي ما چيزي جز توهم آفرينندگي و خلاقيت نيست.
فوكو نابهنگام در آستانه ي شهرت مرد . مرگ اتفاقي او در بيمارستان رواني توهم هميشگي انسان ها از قدرت و قدرتمندي را زير سوال برد. فوكو ثابت كرد ذهنيت انسان تا چه حد ناپايدار و شكستني است. فكر هاي او تنها قطره ي كوچكي است كه از درياي پر تلاطم درهم و بر هم موج- ها به ساحل رودخانه مي افتد و مي خشكد. كه فكر هاي تو بيش از آنكه حاصل انديشه هاي تو باشد، محصول عوامل فرعي و فرا شخصي اند كه بيرون مرزهاي تن تو جريان دارد . معني فوكو اين است كه انسان عزيز متاسفم اما انسان را فراموش كن.

🔰 از کانال آبزورد

🌐جامعه‌شناسی علامه
https://t.me/joinchat/AAAAAD-FIxbY7Ab5PtgsmQ