✅ دانشگاه و ملاک‌های باور. 🖋 محمد اناری

✅ دانشگاه و ملاک های باور
🖋 محمد #زینالی اُناری

📍 مردم باورهای خود را از طریق تقویت سیستم شناختی خود در ارتباط با فهم جهان واقعی بازسازی می کنند. آن ها واقعیت های روزمره درباره ی مواد شیمیایی، جنس کالاها و راست گویی متصدی خدمات عمومی، را با توجه به تجربه های دانش ورزانه ی خود در می یابند. افراد به تأثیر تجربه های خلاقانه ی خود، متقاضی سخنان و ادعاهای تولید کنندگان و صاحبان خدمات می شوند. یعنی اگر اخباری در مورد تولید خازن های الکتریکی گفته شود، آن جنس از مشتریان که تحصیل کرده اند، متوجه کارکرد و عملکرد آن خواهند بود، مگر این که درس خود را به صورت مناسبی نخوانده باشند. یا این که وقتی تحقیقاتی درباره ی خواص موارد از تلویزیون بیان شود، کسانی از اعای جامعه آن را خواهد فهمید که دروس مربوطه در حین تحصیل را خوب خوانده باشند.

به این صورت آموزش و خلاقیتی که در دانشگاه بنشان دارد، مستقیما در فهم اخبار میان مردم کارکرد پیدا می کند. در واقع وقتی دانشجویان خلاقی در جامعه زندگی کرده و به علوم شیمی، فیزیک، روابط بین الملل و الکترونیک وارد باشند، مشتریان فهیم اخباری هستند که درباره ی جنس کالا یا انرژی گفته می شود. البته این حیات بین الاذهانی در میان مردم است که به باورپذیری اخبار مشروعیت قائل می شود. مردم درباره ی اخبار گفت و گو می کنند و این افراد، به عنوان مرجع های فکری با مردم گفتگو می کنند و در واقع با رسانه دیالکتیک می کنند. اما وقتی دانشجویان به خصوص در سطوح عالی از تقلب و خرید و فروش پایان نامه یا کلاس دانشگاه هایی استفاده می کنند که به دلیل مشتری مداری شان، ریاضت علمی لازم را از دانشجویان نمی خواهند، باورهای شان در خصوص صدق اخبار میزان و عیار جامعه نخواهد بود. در نتیجه می توان گفت وقتی جنس خلاقیتی که در دانشگاه شکل می گیرد رفته رفته ضعیفتر شود، به تدریج هم مبادله کننده و هم مبادله شونده، به انسان هایی فاقد کیفیت ذهنی لازم در فم صدق و کذب اخبار تبدیل می شوند.

اگر جامعه از خلاقیت و استدلال تزریق شده باشد، ممکن است مجری تلویزیونی موضوعاتی که میگوید، برای مردم خنده دار به نظر برسد، چرا که او نه تنها سخن خاصی نمی گوید، بلکه بیانی دارد که مشتری اش به سادگی می تواند اشکالات آن را بیاید. اما برای این که مردم تبلیغات ساده را باور کنند و کالاها یا خدمات موجود که ارزش مصرفی کمی هم دارند را پذیرش کنند، نیازمند قدرت کمی از عیار ذهنی مشتریان می باشند. ذهن بیننده ی تلویزیونی و مشتری کالا، باید همان قدر که تولید کننده ی تبلیغات بازار و اسپانسرهای صاحب رسانه های متنوع می خواهند، بفهمد. بنابر این، آن ها شروع به تولید بازارچه هایی می کنند که بتواند مشتری ها را به افرادی فاقد سماجت لازم در مورد کیفیت کالا یا پیام های تلویزیونی تبدیل کند. بازارچه هایی که می توانند در کاهش میزان خلاقیت و ریاضیت علمی موثر باشند.

خرید و فروش پایان نامه یا رونق دانشگاه هایی که به بنگاه اقتصادی شباهت دارند، می تواند مانند دسیسه ای در برابر دانش متعارف یا عقل سلیم جامعه عمل کند. ضعف و سستی دانش متعارف مردم موجب می شود که رسانه هایی چون کانال های تلگرامی و ... دست به تولید انواع اطلاعاتی بزنند که ارزش مصرفی خاصی نداشته، تنها وقت و انرژی مردم را مورد استفاده قرار می دهد. به این صورت، مردمی که اخبار و اطلاعات واصله درباره ی کالا، رویدادها و ... را دریافت می کنند، تنها بر اساس توانایی ذهنی شان که مبتنی بر تجربه آن ها در دوران دانشگاه می باشد، تحلیل می کنند. همین افراد هستند که می توانستند مروج اطلاعات شاخص در جامعه باشند، اما رفته رفته رو به تنزل می روند. به این طریق می توان دید که چرا میزان سادگی مردم روز به روز افزایش پیدا می کند و نیازمندی های شدید درباره ی اخبارهای تولیدی ناب و سبک سنگین کردن آن از بین می رود.

دسیسه وقتی شکل می گیرد که اغلب مردم به خاطر تقویت خود و تطبیق خود با نظام مشروعیت سازمانی به دنبال تحصیلات کم عیار بروند. آن ها امروز خود را با جامعه تطبیق می دهند، فارغ از این که مقاومت جامعه را در برابر داده های غلط کاهش داده اند. تولید انبوه دانشگاه های پولی، مبتنی بر رضایتمندی مشتری، میزان تاب آوری جامعه در برابر اطلاعات انباشته را- که با افزایش سرسام آور شبکه های تلویزیونی، سایتهای اینترنتی و کانال های تلگرامی همراه بود- کاهش می دهد. لذا گمان می رود که در آینده هولوکاستی از بی معنایی و مخاطره جامعه ایرانی را در نوردد. با توجه به چنین شرایطی، جامعه ایرانی به شدت در معرض بی معنایی و سستی گرفتن ملاک های صدق می باشد.

🌐جامعه‌شناسی علامه
@Atu_Sociology