‌در سه پاراگراف زیر، کارل می‌کوشد یکی از ابعاد بغرنج و خطیر مسئلۀ را توضیح دهد

‌در سه پاراگراف زیر، کارل #پوپر می‌کوشد یکی از ابعادِ بغرنج و خطیرِ مسئلۀ #دموکراسی را توضیح دهد. پوپر معتقد بود که علّتِ وجودیِ دولت همانا دفاع از ضُعَفایِ سیاسی و اقتصادی در برابرِ قدرتمندانِ سیاسی و اقتصادی است. پوپر این ایده را « نظریّۀ #حمایت‌گری » نامیده است. بر این اساس، مسئلۀ دولت و حکومتِ دموکراتیک را می‌توان چنین بیان کرد: چگونه دولتی طرّاحی کنیم که اوّلاً، چنان قدرتمند باشد که از ضعفا در برابرِ قدرتمندان دفاع کند، و ثانیاً، قدرتِ چنین دولتی چنان فزونی نگیرد که ارزش‌ها و آرمان‌هایی چون #آزادی، #عدالت و #برابری را لگدمال کند. در فقرۀ زیر، پوپر توضیح می‌دهد که طرّاحیِ چنین دولتی با چه دشواری‌هایی رو به روست و نظام دموکراتیک با چه مسائلی دست و پنچه نرم می‌کند.


1. عضوِ یک جامعۀ آزاد و شهروندِ یک دولتِ آزاد یقیناً وظیفه دارد که به دولت وفادار باشد، چرا که وجودِ دولت برای استمرار جامعه ضروری است و عضو جامعۀ آزاد در صورتِ نیاز در خدمت دولت خواهد بود. و با این همه، شهروندِ دولتِ آزاد این وظیفه را هم دارد که قدری مراقبت و هشیاری و حتّی قدری بی‌اعتمادی به دولت و مأمورانش را با وفاداری به دولت توأمان کند: او وظیفه دارد که مراقبت و نظارت کند تا دولت از حدودِ کارکردهای مشروعش تجاوز نکند. زیرا نهادهای دولت قدرتمند هستند و هر جا قدرت هست، همواره خطرِ سوءاستفاده از قدرت هم هست ـ و خطری برای آزادی. هر نوع قدرتی به تحکیمِ خود و ارتکابِ فساد تمایل دارد؛ و دستِ آخر، فقط «سنّت‌های جامعۀ آزاد» ـ از جمله، سنّتِ نظارتِ هوشیارانه از جانبِ شهروندان ـ هستند که می‌توانند قدرتِ دولت را متعادل کنند، از این راه که بازرسی‌ها و کنترل‌هایی را تدارک ببیند که هر نوع آزادی بر آن‌ها استوار است.

2. به نظر من تشخیص این نکته مهم و ضروری است که ایدۀ جامعۀ آزاد و باز ضرورتاً مسئلۀ سیاسیِ بسیار دشواری می‌آفریند. زیرا اگر قرار باشد که جامعۀ باز دچارِ تعرّضِ داخلی یا خارجی نشود، نیازمندِ حمایتِ دولتی کاملاً قدرتمند است، حکومتی کاملاً قدرتمند. از طرف دیگر، اگر قدرتِ دولت بیش از حد زیاد شود، جامعۀ باز یقیناً از میان می‌رود. اگر قدرت دولت بیش از حد زیاد شود، در آن صورت، به قول چرچیل، «خادمانِ مدنیِ ما مخدومان و اربابانِ نامتمدّنِ ما خواهند شد». امّا جامعۀ باز نمی‌تواند پذیرای اربابان باشد، خصوصاً اربابانی که احتمالاً می‌کوشند قدرت و اقتدار خود را تحکیم بخشند.

3. به این ترتیب، می‌بینیم که از نظر سیاسی، جامعۀ باز همواره و ضرورتاً در وضعیّتی پرمخاطره است. زیرا جامعۀ باز به حکومتی نیاز دارد که قدرتمند باشد، امّا نه بیش از حد قدرتمند؛ جامعۀ باز به نوعی توازنِ سیاسی نیاز دارد که از نظرِ درونی ناپایدار است. جای شگفتی نیست که تعدادِ اندکی از جوامع برای این مسئلۀ دشوار و بغرنج راه‌حلّی یافته‌اند. آنچه موردِ نیاز است نوعی بندبازیِ سیاسی است و بنابراین، آن سیستمی از نهادهای سیاسی که برای رسیدن به راهکاری برای حلّ مسئلۀ مذکور طرّاحی‌شود، به درستیِ تمام «سیستمِ بازرسی‌ها و تعادل‌ها» نامیده می‌شود. این سیستم را «دموکراسی» نیز می‌خوانند.

ترجمه: آرش جمشیدپور
🔰 از کانال آمیزش افق‌ها

🌐جامعه‌شناسی علامه
@Atu_Sociology