✅بلوغ زودرس اجتماعی.. «ما که همه چی رو باختیم، اینم روش!».. ✍ حسین اسداللهی

✅بلوغ زودرس اجتماعی

"ما که همه چی رو باختیم، اینم روش!"

✍ حسین اسداللهی

ویدئویی در کانال های تلگرامی در حال دست به دست شدن است که در آن وزیر آموزش و پرورش کشور در بازدیدی از یک مدرسه پسرانه، زمانی که به جمعی از بچه های مدرسه پیشنهاد مسابقه فوتبال میدهد و به شوخی به آنها می گوید که در این بازی خواهید باخت، یکی از بچه ها در پاسخ می گوید:

" ما که همه چی رو باختیم، اینم روش!"

از منظر گفتمانی طبیعتا می بایست این متن را به کنتکست و بستر اجتماعیِ برآمده از آن بازگردانیم تا زمینه و روایت/های منتهی به آن را به شکلی عمیق تر فهم کنیم.

این عبارت گفتاری زبان ناطقِ ناخودآگاهِ بخشی بزرگ اما بی صدای جامعه است. صدای پدری که هر شب فریاد اعتراضِ نداری و شرمساری اش را به خانه می آورد، صدای برادر و خواهر بزرگ ترِ تحصیل کرده ی بیکاری که توان برآوردن نیازهای اولیه خود را هم ندارند، یا نگاه پر درد مادری که در سکوت خویش اشک هایش را برای تسکین همه رنج های خانواده اش پنهان می سازد.

منظور از "ما"یی که در این جمله مطرح شده کدام است؟ خانواده؟ دوستان؟ هم نسلان؟ یا کلیت جامعه ای که دردها و زخم های عریان و عمیقش سن بلوغ اجتماعی را تسریع بخشیده است؟ مفهوم "باختن"، نشانی/نشانه ای از کدام رویداد اجتماعیِ به نفس افتاده ای است؟

شاید بدترین رخداد برای هر جامعه ی انسانی این باشد که نقش آفرینان آن امکان ترسیمِ افق های آینده را برای خود و اهدافشان از دست بدهند یا به عبارتی امکان چنین تصویر سازی از آنها سلب شده باشد. ساختارهای اجتماعی و شرایط و زمینه های برسازنده آنها مدام در حال تولید و بازتولید سوژه های پیش برنده مقاصد خویش هستند و در این میان ساختارهای ناقص و مبهم، سوژه های "ناقص، مبهم و اتفاقیِ" خود را تولید و تثبیت می کنند. واکنشگرانی که واقعیت را قربانی فهم اتفاقی و مواجهات سطحی خود می نمایند.

با نگاهی به نظام های اجتماعی - اقتصادی در ایران و رویکردهای عاملیت و مشارکت زدایانه ی آنها می توان به ابعاد مختلف جامعه ای در حال فروپاشی پی برد؛
نظام آموزش و پرورشی که به دنبال برساخت سوژه های سخیفِ کنکوری است - "بچه زرنگ "، حسود، تنگ نظر، اتمیزه شده و فاقد درک عملکردهای جمعی. نظام آموزش عالی که با کمی نگری و تقلیلِ کل فرایند تحصیلات عالی به تولید انبوه مقاله و پایان نامه، عملا رسالت اصلی این نهاد که خلق انسان اجتماعی و شهروندِ مسئولِ دارای تخیل، خلاقیت و خودانگیختگی است را به حاشیه رانده است. بازار کسب و کار و مکانیزم های اقتصادی مبتنی بر نصیبِ هرچه بیشتر سود و فاقد توان تنظیم قوای طبقاتی که به تولید نیروی کارِ سرخورده، خسته و هراسانی انجامیده که اولویت اول و آخرش غم نان است و بقایِ قالبِ جسمانی.

بی تردید در چنین بستری "ما"یِ اجتماعی، همه چیزش را از کف داده است. توسعه و راه های آن پیش از هرچیز مستلزم شکلگیریِ فهم و درک توسعه خواهی در خودآگاه جمعی است. امری که در جامعه ایران و در چنین فضایِ فردی شده، درهم شکسته، مبهم و معنازدوده ای دور از ذهن و حتی تصور است.

برای بچه هایی در این سن بازی های گروهی و تیمی نظیر فوتبال (شاید به جرات بتوان گفت که صادقانه ترین لحظات ورزشی در همین دوران زندگی رخ می دهد) و برد و باختِ حاصل از آن پدیده ای بسیار مهم و اثر بخش در مناسبات دوستی، نقش پذیری، مدارا طلبی و تجربه امر اجتماعی در قالب گروه همالان است. بُرد و باختی که تصویر سازی های عمیق ذهنی را برای رقابت های بزرگ تر زندگی برایشان ممکن می سازد. اینکه این بخش مهمِ شکلگیری شخصیت در چنین فضایی به امری پیش پا افتاده برای آنها بدل شده، روایتگرِ نوعی بلوغ زودرس اجتماعی است، بلوغی ناخواسته که به انتزاعی شدن هر چه بیشترِ زندگی و مناسبات جمعی و تعاملی آن برای نسلی می انجامد که خود را از هم اکنون و به شکلی خودآگاه در جایگاهی فرودست و منفعل و شکست خورده در منازعاتِ از دست رفته ی طبقاتی تصویر می کند. بلوغی‌ که مهمترین مشخصه ی آن انزواطلبی، بی تفاوتی و عدم تمایل برای مواجه با کلیت جامعه و ماهیتِ در جریان آن است.

پاسخ این نوجوان به وزیر آموزش و پرورش، نه انعکاس شکستی صرفا ساختاری برای مناسبات تصمیم سازِ قدرت که بار سنگین و بر زمین نهاده و رها شده ی انگیزه ی احیای وطن است.

🌐شبکه جامعه شناسی علامه
@Atu_sociology