اهالی آنجا هم بدبخت و فقیر بودند و شهر سوت و کور بود و همهٔ مردم بدرد کری و لالی گرفتار بودند، زجر میکشیدند و یک دسته کر و کور و ا

اهالی آنجا هم بدبخت و فقیر بودند و شهر سوت و کور بود و همهٔ مردم بدرد کری و لالی گرفتار بودند ، زجر میکشیدند و یک دسته کر و کور و احمق پولدار و ارباب دسترنج آنها را میخوردند.
همه جا کشتزار خشخاش بود و از تنوره کارخانه های عرق کشی شب و روز دود درمیآمد.
در آنجا نه یک کتاب بود نه روزنامه و نه ساز و نه آزادی.
پرنده ها از این سرزمین گریخته بودند و
یک مشت مردم کر و لال درهم میلولیدند و
زیر شلاق و چکمهٔ جلادان خودشان جان میکندند.


📖آب زندگی
✍🏻صادق هدایت
#کتاب_بخوانیم

🌐جامعه‌شناسی علامه
https://t.me/joinchat/AAAAAD-FIxZ3dXAZ8P6lvw