‌▫️ عاملیت یا انفعال کودک؟

‌▫️ عاملیت یا انفعال کودک؟
🖋 مریم شعبان (فعال حوزه ی جامعه شناسی کودکی و حقوق کودک، دانشگاه تهران)

در جامعه ای که کودک به عنوان بزرگسال کوچک تعریف می شود، کنشگری، عاملیت و قدرت کودکان بی معنا است. لذا در برابر بزرگسالان عاقل، باتجربه و خردمند، کودک به عنوان کم عقل، کم تجربه و کم خرد تعریف و به حاشیه رانده می شود. در چنین حالتی، سلطه، کنترل و استثمار کودک توسط بزرگسالان مشروعیت یافته و حتی رنگی اخلاقی با عنوان «صلاحیت کودک» به خود می گیرد. لذا شاهد فاجعه ی «کنترل اخلاق مندانه»، «سلطه اخلاق مندانه» و «استثمار اخلاق مندانه» در جامعه ی کودکان خواهیم بود.
نمونه ی کوچک این سرکوب کودک، در تعیین جبری سبک زندگی او از جمله تعیین مدرسه، رشته ی تحصیلی، لباس و رنگ لباس، اسباب بازیها، اوقات فراغت، محل خواب و... است. در سطح ساختاری نیز در قالب، عدم تعریف کودک به عنوان شهروند و عدم ایجاد امکانات و زیرساخت های مناسب نمود می یابد؛ مثلاً در وسایل حمل و نقل عمومی، مکان و صندلی مناسب کودک وجود ندارد؛ پله برقی و آسانسورها امکانات متناسب با کودک را ندارند، سرویس های بهداشتی عمومی کودک و... وجود ندارند. در نتیجه کودک، بیشتر و بیشتر به حاشیه رانده و عاملیت او تا سر حد انفعال سرکوب می شود.

شاید بتوان گفت سرکوب گرانه ترین وضعیت کودکان، در حالت استثمار بدن اوست. زمانی که قربانی ازدواج اجباری، می شود. ازدواج اجباری نسبت به تجاوز جنسی به کودک و روسپی گری کودکان، سرکوب گرانه تر است. زیرا با مشروعیت همراه است. و قربانی در آن از حداقل حمایت ها و همدلی های اجتماعی نیز محروم می گردد. که در نتیجه ی آن انفعال کودک مضاعف می شود.
روسپی گری کنشی متقابل (مفهوم زیمل) است. یعنی سوژه با سوژه. برای همین کودک تن فروش، کودک سکس ورکر، معنا پیدا می کند. چون مبادله انجام می شود. و کودک در مقام عامل، کنشگری دارد. اما در ازدواج اجباری کودکان، کودک در حالت انفعال کامل است، او مورد معامله یا مبادله قرار می گیرد؛ لذا کودک تا سطح کالا هبوط می کند. «کودک-کالا» فاعل یک رابطه ی ناب یا یک پایه ی مستقل در ازدواج، نیست؛ بلکه یک شیء است همانند عروسک لولیتا و یا دیلدو، که کنش او کنش متقابل نیست. و کنش فرد مقابل او نیز کنش متقابل نخواهد بود، بلکه کنش در مفهوم وبری است که رابطه ی جنسی فاعل با معنا و تصورات ذهنی خودش به واسطه ی کودک- کالا است. لذا فاعل و مفعول در اصل یکی است و رابطه ی سوژه با اپژه به شکل رابطه ی سوژه با خود به واسطه ی اپژه است. بنابراین در ازدواج اجباری با کودکان، عنصر خوداپژگی سوژه (همسر) مطرح است. لذا کودک در ازدواج اجباری «اپژه ای واسط» بیش نیست که در انفعال کامل مورد استثمار قرار می گیرد.

لازم به هشدار است که، در نتیجه ی مخاطرات، هراس عمومی، میل به امنیت و تنهایی اخلاقی در جامعه مدرن فعلی، میل جنسی به اپژه و موضوع های فاقد قدرت عاملیت (کودکان، سالمندان، حیوانات، عروسک ها و اشیاء) بیشتر می گردد. «انسان مسخر شده ی هراس» در جامعه ی مدرن، روابط ناب را به صورت «خویش محوری» و «معطوف به خود» می خواهد، او از «دیگری» به آغوش خود پناه می برد؛ و کنش جنسی خود را معطوف به خود با واسطی منفعل، شکل می دهد. لذا ازدواج با خود، ازدواج با اشیاء و میل به لولیتا و دیلدو، ازدواج و رابطه ی جنسی با حیوانات، گرایش به ازدواج و رابطه ی جنسی (پدوفیلیا) با کودکان، روزبه روز گسترش می یابد. بدون شک تنها کنش برای حفظ ارزشهای انسانی، تعریف و آگاهی بخشی پیرامون عاملیت انسان از جمله عاملیت کودکان است. و تنها برنامه، آگاهی بخشی و آموزش عاملیت به کودکان می باشد.

#نویسنده_مهمان

💡#رسانه شمایید. اگر می‌پسندید، برای دوستان‌تان بفرستید.

🌐 شبکه جامعه‌شناسی علامه
@Atu_Sociology