🔶 عرصه عمومی و مساله قومیت در ایران. 🖋 صیاد خردمند | کارشناسی ارشد جامعه شناسی

🔶 عرصه عمومی و مساله قومیت در ایران
🖋 صیاد خردمند | کارشناسی ارشد جامعه شناسی

قومیت یکی از مهم ترین مباحث و مسائل مطرح در ایرانِ معاصر است . هرازگاهی تنش های قومی در پاره‌ای از نقاط کشور رخ میدهد که نمایان گر تبدیل شدن” قومیت “ به موضوعی قابل طرح برای نویسندگان و پژوهشگران و دغدغه ایست قابل تامل برای سیاست ورزان و سیاست پیشه گان! در چند سال اخیر همواره در تعیین کابینه دولت ها و ورود نمایندگان به مجلس شورای اسلامی علاوه بر جناح و خط مشی سیاسی یا جنسیت افراد مورد نظر مولفه قومیتی آنها نیز مورد توجه قرارگرفته است .

در واقع با آنکه بحث اقوام و مسئله قومیت در ایران بیش از نیم قرن است که به عنوان مسئله ای مهم در ردیف دیگر مسائل مهم مملکتی خود را نشان داده است؛ ولی هنوز هم از شناسایی عمومی و رسمی آن به عنوان یک مسئله مهم اجتماعی و سیاسی اجتناب می شود. این پدیده در ابتدا و برای مدت زمانی طولانی به صورت مسئله ای بالقوه، ناپایدار و غیره مهم تلقی میشد و تصور این بود که گاه به گاه و پراکنده خود را نشان میدهد و بعد از اندک زمانی به دست فراموشی سپرده میشود.

اما امروزه حساسیت نسبت به مساله قومیت تا اندازه ای بالا گرفته که در ساخت و پخش برنامه های تلویزیونی و ورزشگاه های فوتبال و … میتوان آنرا مشاهده کرد به زبانی دیگر قومیت از مقوله ای فرهنگی و هویتی به مساله سیاسی و گاها امنیتی بدل گشته است.

سیاست همسان سازی فرهنگی در ابعاد و گونه های مختلف در ایران معاصر انجام پذیرفته و تاثیرات آن به اشکال مختلف در زیست سیاسی، اجتماعی جامعه ایرانی هویدا است. در دوره پهلوی اول راه رسیدن به دروازه مدرنیته و تجدد در زیرپا گذاشتن و حذف خرده فرهنگ و خرده هویت ها و حذف تفاوت های قومیتی دیده شد به گونه ای انسان ایرانی می بایست به سان سوژه ای تحت انقیاد دولت _ ملت قرار گیرد و زیست فردی و اجتماعی اش در قالب ملیت اش تعریف گردد، چنین سیاستی در دوره حکومت مندی پهلوی دوم در قالب های فاخر، نمادین ، افراطی و همچنین در نسخه ای از ناسیونالسیم احساسی ادامه یافت.

خمیرمایه بسیاری از گزاره های منتشر شده در این دوره ارتقا و ترفیع جایگاه و منزلت ایران و ایرانی، تفاخر به قدمت تاریخی و نیاکان ، اندیشه ایرانشهری و… بوده است

اما تجربه انقلاب اسلامی با تأکید بر اتحاد و جهان وطنی اسلامی توأم شد رنگ باختن بسیاری از ارزش های ملی گرایانه در این دوره و در نتیجه فروریختن پاره ای از ارکان هویت ملی ایرانی تحت عنوان مبارزه با «ملی گرایی» و یا نقد سیاست های نظام پهلوی، بستری ر تلاش و تکاپوی فعالین قوم گرا گشود که تا این زمان به هیچ وجه بر آنها باز نبود. و آنها نیز در بهره برداری از این فرصت کوتاهی نکردند. یکی از مهمترین مضامینی که در این رویارویی هدف حمله قرار گرفت، برداشت مرسوم از ایرانیّت و وحدت ملی ایرانیان بود؛ برداشتی که به زعم برخی گروه ها، نه مفهومی برآمده از بیش از دو هزار سال هویت ایرانی که محصول نظریه پردازیهای نظام پهلوی بود.
📍 برای مطالعه ادامه نوشته Instant View را فشار دهید.
urly.ir/ghmt

🌐شبکه جامعه شناسی علامه
@Atu_sociology