▫️ دین از منظر ماکیاولی. 🖋 علی حاجی زاده. دانشجوی دکتری علوم سیاسی و روابط بین الملل

▫️ دین از منظر ماکیاولی
🖋 علی حاجی زاده
دانشجوی دکتری علوم سیاسی و روابط بین الملل

ماکیاولی به نقش اجتماعی مذهب توجه خاصی دارد و آن را عامل یکپارچگی نظم سیاسی می‌داند. او در کتاب گفتارها چنین می‌نویسد:
هر دولتی که در آن ترس از خداوند وجود نداشته باشد محکوم به فناست.

فردی چون ماکیاولی که زاده عصر رنسانس است، تمام ارزش‌ها ی قرون وسطایی یک نظام اخلاقی مطلق را که به خواست خدا به وجود آمده و برای رسیدن به «بهترین» زندگی تجویز شده‌است، انکار می‌کند.

منظور ماکیاولی از «فضیلت» همان مفهومی است که دست پرورده‌های آیین مسیحیت از آن توقع دارند، یعنی: شجاعت، شرافت، اطاعت از قانون و جز اینها که همان فضایل عهد باستان است که کلیسای مسیحی نیز آنها را به ارث برده، و همراه فضایل به اصطلاح «الهی» از قبیل ایمان، امید و عشق قسمتی از تعالیم اصلی مسیحیت را تشکیل داده‌است. از سوی دیگر هنگامی که ماکیاولی این نظر را پذیرا می‌شود که قدرت، در نفس خود غایت است، تصور کلی او از فضیلت دگرگون می‌شود؛

و در این حال ان اعمالی را فضیلت مندانه می‌شمارد که شهریار را برای حفظ قدرت خود توانا می‌سازد.

در واقع از جمله بزرگترین اشتباهات ماکیاولی برخورد غیرعالمانه و غیرعاقلانه وی با مفهوم دین بود.

ماکیاول معتقد است که دین و زبان از هر وسیله دیگری در ایجاد وحدت و تأمین اطاعت برای حاکم بهتر است پس حاکم باید خود را دینی جلوه دهد.

اما دین نبایستی در کنار یا در مقابل حکومت باشد، بلکه باید در درون حکومت و تابع حکومت باشد.

با ماکیاول، اندیشه سیاسی وارد مرحله سکولاریسم می‌شود.
ماکیاول اصولاً با دولت لائیک مخالف بود.
بلکه می‌خواست دولت هماهنگ با دین عمل کند.
زیرا اعتقاد داشت دین موثرترین وسیله برای اعمال قدرت سیاسی و بهترین عنصر برای پیوستگی و اتحاد ملی است.

ماکیاولی پیش از مونتسکیو گرایش شدیدش را به حکومت مختلط نشان داد. چنین می‌اندیشید که امکان حفظ تعادل در حکومت مختلط بیشتر است، و بنابراین چنین حکومتی بهتر می‌تواند مانع از آن شود که نارسایی‌های ذاتی هر یک از شکل‌های ناب حکومت سبب سرنگونی کشور شود.

#نویسنده_مهمان

💡 #رسانه شمایید. اگر می‌پسندید، برای دوستان‌تان بفرستید.

🌐 شبکه جامعه‌شناسی علامه
@Atu_Sociology