شبکه جامعهشناسی علامه 📍 بررسی تحلیلی جامعهشناختی و سیاستگذاری اجتماعی پشتیبانی و ارتباط با ما⬇️ ☑️ @Atu_Sociologier اینستاگرام: 📸 Instagram.com/atu_sociology
فاجعهی پلاسکو و ما ایرانیان …
فاجعهی پلاسکو و ما ایرانیان #خودمدار
بار دیگر فاجعهای دهشتناک جامعهی ماتمزدهی ایران را در بغض و اندوه فرو برد. در این چند ساله هر از گاهی شاهد برخی فجایع ناگوار بودهایم که عدهای از هموطنانمان را به کام مرگ برده و بازماندگانی با انبوه ماتم برجای گذاشته است؛ برای نمونه میتوان به حادثهی قطار سمنان، حادثهی منای سال قبل، واژگونیهای پیاپی اتوبوس، سقوط هواپیماها و نیز «امرِ هرروزه»ی مرگومیر ناشی از حوادث جادهای اشاره نمود.
حادثه ی تراژیکِ پردردِ امروز را میتوان از جنبههای گوناگون تحلیل کرد اما یکی از تأسفبارترین وجوه این اتفاق، جمعشدن عدهی زیادی از مردم در اطراف محل حادثه بود که امر امدادرسانی را با اختلالات جدی مواجه کرد. حال سؤالی که مطرح میشود این است که: چرا ما مردم ایران بدینگونهایم؟ چرا انبوه مردم با مستند کردن مرگ انسانها به وسیلهی عکس سلفی گرفتن و ... راه را بر امدادگران میبندند و به گونهای در محل حضور دارند که گویی برای تفرج آمدهاند؟ و نیز چرا جان باختن هموطنانمان برایمان تبدیل به امری «عادی» و «روزمره» گشته؟
فرض اصلی این نوشتار بر «خودمداری» ما ایرانیان است. خودمداری یعنی خود را در کانون هستی دانستن. یعنی خود را برتر مطلق و دیگران را پستتر از خود پنداشتن. مردمی که به صورت انبوه و تفرجکنان در محل حادثه جمع گشتهاند، خود و جان خود را برتر از دیگران و جان دیگرانی میدانند که در زیر آوارِ شبهمدرنیسم مضحک ایرانی مدفون و گرفتار شدهاند. ملت ایران دیر زمانی است که گرفتار بیهویتی فردی شده و بیهویتی فردی راه را بر روی خودمداری، اتمیزهشدن و جامعهی تودهای میگشاید. در جامعهی تودهای هر فردِ خودمدار فقط به خود و زندگی خود و نفع شخصیاش میاندیشد. دیگران برای فردِ خودمدار اهمیتی ندارند.
جامعهی ایران در طول تاریخ همواره جامعهای استبدادی بوده است. استبدادِ همواره حاکم باعث استبدازدگی ما ایرانیان شده و در ناخودآگاه جمعی ایرانیان استبداد را تبدیل به بازیگری اساسی نموده است. استبداد با تحقیر زندگی و روان انسانها راه را بر چیرهشدن همهجانبه بر آنها میگشاید و دوام خود را تضمین میکند. آن چیزی که باعث میشود استبداد در این راه (و در اینجا در جامعهی امروزی ایران) به صورتی بینقص بتواند حیات خود را دوام بخشد، ایجاد انسانهای تودهایِ خودمدار است. این نوع انسان که محصول ملغمهی شبهمدرنیسم ایرانی با انبوهی از افکار و ایدئولوژیهای مذهبی است و همزمان مشغول دستوپا زدن برای تأمین حداقلهای معیشت روزمرهی خود، هیچ باوری به اعتماد ندارد. هیچ عقیدهای به عشق ندارد و نمیفهمد انساندوستی یعنی چه. عشق، انساندوستی و اعتماد حلقهی مفقودهی جامعهی امروزی و خودمدار ایرانی است؛ سه عاملی که در کنار برخی عوامل دیگر به مانند احساس سرزندگی، امید به آینده، حس داشتن امنیت و ... توسط نخبگانِ اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نظامیِ الیگارشی حاکم بهزیرکی معدوم گشته تا استبداد همچنان پابرجای بماند.
پس مردمی که راه را بر آمبولانسهای امداد و خودروهای آتشنشانی میبندند و ابتذال روزمرهشان را پشت سر میگذارند (مردمی که عمیقاً معتقدم نمونهی بازنمایانندهی کل جامعه هستند)، همه محصول این ساختار معیوب هستند؛ ساختار معیوبی که با تولید انبوه و صنعتیِ «مردمِ به لحاظ اجتماعی، فرهنگی و سیاسیْ اخته» بهتمامی به اهدافش جامهی عمل میپوشاند.
راستی، چند روز دیگر این حادثه نیز در گورستانِ حافظهی تاریخیِ نداشتهمان دفن میشود! پس باید منتظر حادثهای دیگر و باز مردم «همیشهدرصحنه» و نیز تشکیل «کمیتهها و کارگروههای صرفاً نمایشیِ بررسیکنندهی موضوع» باشیم.
مهدی قاصد
30 دی 1395
#جامعه
از کانال حسن #محدثی
.
.
http://s4.img7.ir/AqbR7.jpg
🌐جامعهشناسی علامه
https://t.me/joinchat/AAAAAD-FIxZ3dXAZ8P6lvw